اخلاقِ رفتار دینی - یکم #محمدموسویعقیقی یکی از بزرگترین مسا | فکرکهای من | موسوی عقیقی
اخلاقِ رفتار دینی - یکم #محمدموسویعقیقی
یکی از بزرگترین مسائلی که باعث رویکرد متعصبانه در «دینپژوهی» و «دینورزی» میشود، نگاهِ دوگانهی «ارباب-برده» است. به عنوان مثال با توجه به این روزها، حتماً دیدهاید که نگاه بخش زیادی از جامعهی سنتیِ دینی به شخصیتِ امام حسین بن علی، چنین است که «او ارباب ماست». در دوگانهی ارباب-برده، رابطهای برقرار است که منطقاً صورتِ اخلاقی ندارد. گویی فرد باید مطیعِ محض باشد. او اصلاً خود را در مقام و جایگاه پرسشگری قرار نمیدهد، بلکه تنها در پی «شنیدن» و «اطاعت» است. در حالی که با توجه به آیاتِ مذمت «ناشنیده پروی کردن» (زخرف:۲۲/توبه:۳۱)، و توصیه به شنیدن و کسبِ آگاهی در عمل کردن (زمر:۱۸/اسارت:۳۶)، چنین موضوعی در دینورزی خطاست.
رفتارشناسی پیشوایان شیعی، حداقل آنطور که از متون روایی برمیآید چنین است که شما باید پرسشگر باشید. در گزارشی امام جعفرصادق به پیروان خود توصیه میکند اگر من برای شما مطلبی را گفتم، دلیل آن را هم از من بپرسید! به همین خاطر است که با توجه به گزارشهای متعدد روایی، اگر فرض قطعی داشته باشیم روایتی از شخصِ امام صادر شده است، باید آن را به «قرآن» و «حجتِ عقلی» عرضه کرد و سپس پذیرفت.
ولی به صورت کلی باید این موضوع را به صورت جدی دنبال کرد که به لحاظ روانشناختی، چرا افراد دینی میل به رابطهی دوگانهی ارباب-برده دارند. در حالی که رابطه ارباب-برده (حداقل در دینورزی) حتی در زمان صدر اسلام هم مورد مناقشه بوده است. به گمان من، «هیچچیز پنداری» برخی از دینداران چنین فکری را میسازد که «منِ هیچ، منِ پوچ، باید ارباب داشته باشم». این هیچپنداری، باعث میشود که «نیاز به اطاعت» پیش بیاید. نمیشود اشک ریخت برای حسین(ع) که کشتهی جهل جماعت دینداران شد، و سپس خودِ او را جاهلانه قبول کرد.