Get Mystery Box with random crypto!

فکرک‌های من | موسوی عقیقی

لوگوی کانال تلگرام fekr_rak — فکرک‌های من | موسوی عقیقی ف
لوگوی کانال تلگرام fekr_rak — فکرک‌های من | موسوی عقیقی
آدرس کانال: @fekr_rak
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.41K
توضیحات از کانال

🔅 فکرک‌های‌من | محمدموسوی‌عقیقی
- فقه و حقوق، دین‌شناسی
- دانش‌های زبانی، تاریخ اسلام
- فلسفه‌ی حقوق؛ فلسفه‌ی اخلاق
- جامعه‌شناسی‌دین
- روانشناسی اخلاق
نقد/نظر/پیشنهاد:
@Muosaviaghighi
صفحه:
neeloofar.org/muosavi-aghighi
«نقدها»:
@Fekrrak_Criticisms

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-08-26 18:32:15
توجه: تصویر را باز کنید!
این مورد مهم است.

گزارش سوم: تا الان ۹ میلیون و ۲۵۰ هزار تومان جمع‌آوری شده است.

برای #کمک‌رسانی و دریافت شماره کارت، به آیدی زیر پیام بدهید:
@Muosaviaghighi

فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
461 viewsedited  15:32
باز کردن / نظر دهید
2022-08-10 12:54:52
کتابِ جدید
«ملغمه‌ای از رنج‌ها»
نوشته‌های بلند، مصاحبه‌ها، تک‌نگاری‌ها

کتاب تمام شده است و تنها مقدمه‌ای باید برای آن بنویسم. یک مصاحبه‌ی منتشر نشده هم دارد. به زودی منتشر خواهد شد.

فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
678 viewsedited  09:54
باز کردن / نظر دهید
2022-08-06 22:44:07 اخلاقِ رفتار دینی - یکم
#محمدموسوی‌عقیقی

یکی از بزرگ‌ترین مسائلی که باعث رویکرد متعصبانه در «دین‌پژوهی» و «دین‌ورزی» می‌شود، نگاهِ دوگانه‌ی «ارباب-برده» است. به عنوان مثال با توجه به این روزها، حتماً دیده‌اید که نگاه بخش زیادی از جامعه‌ی سنتیِ دینی به شخصیتِ امام حسین بن علی، چنین است که «او ارباب ماست». در دوگانه‌ی ارباب-برده، رابطه‌ای برقرار است که منطقاً صورتِ اخلاقی ندارد. گویی فرد باید مطیعِ محض باشد. او اصلاً خود را در مقام و جایگاه پرسش‌گری قرار نمی‌دهد، بلکه تنها در پی «شنیدن» و «اطاعت» است. در حالی که با توجه به آیاتِ مذمت «ناشنیده پروی کردن» (زخرف:۲۲/توبه:۳۱)، و توصیه به شنیدن و کسبِ آگاهی در عمل کردن (زمر:۱۸/اسارت:۳۶)، چنین موضوعی در دین‌ورزی خطاست.

رفتارشناسی پیشوایان شیعی، حداقل آنطور که از متون روایی برمی‌آید چنین است که شما باید پرسش‌گر باشید. در گزارشی امام جعفرصادق به پیروان خود توصیه می‌کند اگر من برای شما مطلبی را گفتم، دلیل آن را هم از من بپرسید! به همین خاطر است که با توجه به گزارش‌های متعدد روایی، اگر فرض قطعی داشته باشیم روایتی از شخصِ امام صادر شده است، باید آن را به «قرآن» و «حجتِ عقلی» عرضه کرد و سپس پذیرفت.

ولی به صورت کلی باید این موضوع را به صورت جدی دنبال کرد که به لحاظ روان‌شناختی، چرا افراد دینی میل به رابطه‌ی دوگانه‌ی ارباب-برده دارند. در حالی که رابطه ارباب-برده (حداقل در دین‌ورزی) حتی در زمان صدر اسلام هم مورد مناقشه بوده است. به گمان من، «هیچ‌چیز پنداری» برخی از دین‌داران چنین فکری را می‌سازد که «منِ هیچ، منِ پوچ، باید ارباب داشته باشم». این هیچ‌پنداری، باعث می‌شود که «نیاز به اطاعت» پیش بیاید. نمی‌شود اشک ریخت برای حسین(ع) که کشته‌ی جهل جماعت دین‌داران شد، و سپس خودِ او را جاهلانه قبول کرد.

فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
1.2K viewsedited  19:44
باز کردن / نظر دهید
2022-07-26 07:18:52
توجه: تصویر را باز کنید!
گزارش: تا الان نزدیک ۳٫۵ میلیون تومان جمع‌آوری شده است.
برای #کمک‌رسانی و دریافت شماره کارت، به آیدی زیر پیام بدهید:
@Muosaviaghighi

فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
469 views04:18
باز کردن / نظر دهید
2022-07-03 13:47:42 ملاحظاتی پیرامونِ «جواز سقط جنین»
#محمدموسوی‌عقیقی

درباره‌ی بحث سقط جنین، من چند نکته دارم، که هم شامل «جواز سقط جنین» و هم «عدم جواز سقط جنین» است.

نکته‌ی اول
فارغ از نگاه دینی، اگر ما برای مادر جنبه‌ی «مؤلف» یا «خالقیت» درباره‌ی فرزند را در نظر بگیریم، یعنی بگوییم مادر مؤلف، سازنده و خالق فرزند است، که به واقع هم چنین است، طبیعتاً او حق دارد در ادامه از اینکه سازنده و خالق باشد، انصراف دهد. او در مقام خالق، می‌تواند جانِ انسانِ درون خود را بستاند. البته می‌پذیرم که او دارد حقوقی از یک انسان را ضایع می‌کند. اما در مقایسه‌ی «خالقیتِ مادر» و «حق حیات فرزند»، نظر سازنده اولویت بیشتری دارد. البته مقایسه‌ی «حق سقط جنین» با «حق قتل فرزند توسط پدر» خارج از موضوع است، زیرا در قتل فرزند توسط پدر، نه تنها حق حیات انسان نقض می‌شود، بلکه حق شهروندی هم مورد تعرض قرار می‌گیرد.

نکته‌ی دوم
اگر نکته‌ی اول را نپذیریم، «حق حیاتِ انسان» ارتباط مستقیمی با «امکانِ استفاده از این حقوق» را دارد. یعنی زمانی حقِ حیات معنا و مفهوم دارد که انسان بتواند از آن استفاده کند، اگر این حقوق قابل استفاده نباشند، اساساً حقی به وجود نیامده است. حق حیات نیز با حقوق دیگر شکل می‌گیرد، مثل حق نفس کشیدن، حق آزادی، حق انتخاب، حق تغذیه‌ی مناسب و... . درباره‌ی جنین تمام این حقوق، پیشفرض‌ هستند. یعنی حقوقی که «می‌تواند» داشته باشد، نه اینکه «دارد».

نکته‌ی سوم
اما آن چیزی که باعث می‌شود حق سقط جنین را من تا حدی نپذیرم، مساله‌ی «حقِ جان داشتن» است. این وضعیتِ جان داشتن، بعد از چند ماه در جنین شکل می‌گیرد، به خصوص از آن زمانی که «درد و رنج» را می‌فهمد. از نگاه من یک زن، تنها به همین دلیل مجاز نیست، بعد مدتی از بارداری، سقط جنین را انجام دهد. (جان به معنای شروعِ زیستِ طبیعی بدن است) با این حال من یک ملاحظه‌ی اخلاقی در این مورد دارم که در نکته‌ی بعد می‌گویم.

نکته‌ی چهارم
ستاندن جان هرچند «بی‌اخلاقی» است ولی این را هم باید لحاظ کرد که در خیلی از موارد پدر و مادر هم، با ایجاد موجودی که حق انتخاب در ایجادش ندارد، دچار بی اخلاقی می‌شوند. باید دید میان مقایسه‌ی «ستاندن جان» یا «نقض حق انتخاب» چه دلایلی را می‌توان بر تقدم یکی بر دیگری داشت. به خصوص که اگر «نقض حق انتخاب» مساوی با «در رنج زیستن» باشد.

نکته‌ی پنجم
فرض کنید زن و مردی در شرایط مناسبی تصمیم می‌گیرند بچه‌دار شوند. یعنی هم وضع فرهنگی مطلوبی دارند و هم اوضاع مالی مناسبی را دارا هستند. اما به یکباره شرایط بحرانی می‌شود. این بحران می‌تواند فقدانِ پدر، یا وضع معیشت بد، یا شروع یک جنگ باشد. منظور بحرانی است که زیستِ حال و احتمالاً آینده‌ی آن بچه را تحت تأثیر قرار دهد. حال وضعیت چگونه است؟! اگر مادر فرزند خود را سقط کند «حقِ جان» او را نقض کرده است، و اگر سقط نکند به فرزند خود «رنج و عذاب» در زیستن می‌دهد. از نظر من، در نگاه نخست جان مهم‌تر است، اما بیشتر که می‌اندیشم، به نظر رنج از آن جهت که «تداوم» و «بحران‌آفرین» است و «حقِ انتخاب» را هم ضایع می‌کند، می‌تواند موقتاً مهم‌تر باشد. پس در اینجا من جانب جواز سقط جنین را می‌گیرم.

نکته‌ی ششم
باید میان «بارداری خودخواسته» و «بارداری ناخواسته»، حداقل تفاوتی را قائل باشیم. طبیعتاً سقط جنین در بارداری خودخواسته ناروایی اخلاقی بیشتری دارد. نوعی اهمال‌کاری و بازی کردن با مسائل بنیادین زندگی بشر است. اما در بارداری ناخواسته، چون باعث رنجِ مادر و البته رنج فرزند است، سقط جنین راحت‌تر مجاز می‌شود.

نکته‌ی هفتم
فرض کنید زن و مردی با دلایلی که دارند قصد بچه‌دار شدن دارند. زن حامله می‌شود. بعد از مدتی، به این نتیجه می‌رسند که دلیلِ آن‌ها برای فرزندآوری «دلیلِ غیرعقلایی» بوده است. ملاحظه‌ی اخلاقی من، این نتیجه را دارد که فرزندآوری با دلایل غیرعقلایی، زندگی را سخت‌تر و تلخ‌تر می‌کند، و از سویی رنجِ زیستن به پدر و مادر را هم می‌دهد، یا آنان را در مقابل این بچه، بی‌مسئولیت می‌کند. پس در اینجا به نظرم، سقط جنین، «موجه‌تر» است.

نکته‌ی هشتم
«رنجِ زیستن» ارتباط مستقیمی با «فرهنگ و تربیت» دارد. در نگاهِ من اساساً بچه‌دار شدن در جامعه‌ای که فرهنگِ تربیتی سطح پایینی دارد، «بی‌اخلاقی» است. من شخصاً در این موضوع، سقط جنین را «موجه‌تر» یا دارای «سودِ بیشتر» می‌دانم.

به طور کلی، در موارد بسیاری «حقِ سقط جنین»، «موجه» یا «موجه‌تر» است و من آن را می‌پذیرم. اما در مقابل، آنگونه که می‌فهمم، مخالفت با سقطِ جنین دلایل قانع کننده‌ای ندارد. حداقل با مناقشاتی که من عرض کردم، فعلاً در نگاهم قانع کننده نیست.

فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
1.4K viewsedited  10:47
باز کردن / نظر دهید
2022-05-28 13:11:43
این پیامِ تسلیت، یک پیام جانسوز است. به جای آنکه داغ بردارد و تسلی بدهد، بدتر داغ می‌گذارد و قلب را سوزن می‌زند. مصیبت‌هایی همچون حادثه متروپل را برگردن بی‌دینی مردم انداختن، یعنی بزرگ‌ترین فیلسوف مسلمان جهان معاصر، درکی از جامعه و مسائل آن ندارد. به جای آنکه فریاد بزند بر سر مسئولین، تلنگر می‌زند به مردم داغ‌دیده که عزای امروز شما، نتیجه‌ی نداشتن «ایمان سالم» است. کاش پیام تسلیت ندهند. کسی که خود در اتهام کاخ‌نشینی است، از فقر سخن گفتن‌اش، تسلی دادن‌اش برای یک داغ، داغِ ما مردم ساده، دردِ مضاعف است.

فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
3.2K viewsedited  10:11
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 09:15:18 تفاوت‌های پوششی زنانِ دین‌دار
#محمدموسوی‌عقیقی

دین به عنوان یک مسأله‌ای که می‌تواند نسبت تاریخی و تاریخ‌مندی با ما داشته باشد، خواسته یا ناخواسته «تفسیرپذیر» است. به این معنا که بر اساس روش‌های تفسیری یک متن و البته زمانۀ کسی که تفسیر می‌کند، می‌توان تفسیرهای متفاوتی را از یک گزارۀ دینی شاهد بود. این تفاسیر لزوماً اینطور نیست که زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهد. گاه تفسیر صرفاً جنبۀ فهم تاریخی یک موضوع را دارد، به عنوان مثال «ما می‌خواهیم بدانیم آیا در زمانۀ دو دهۀ نخست دین اسلام، حکمِ فرد مرتد، اعدام بوده است یا خیر؟»، اما گاه این‌طور نیست که بخواهیم احکام آن زمان را در دوران کنونی پروار کنیم. از جمله مسائلی که می‌توان برای آن تفاوت‌های تفسیری قائل شد، و امروزه هم با آن گریبان‌گیر هستیم، «حجابِ زنان» است. فایدۀ این نوشته آن است که می‌توان اصناف زنان دیندار را در نسبتِ پوشش‌شان شناخت، که آیا زنی که بی‌حجاب است ولی نماز و روزه می‌خواند، «دین‌دار» است یا بی‌حجابیِ او باعث بی‌دینی و بی‌عفتی‌اش نیست. در این نوشته، 6 دسته را نام می‌برم:

دستۀ اول: سنتی‌های قدیم
زنِ مسلمان تمام بدن‌اش «عورت» بوده و پوشاندن عورت واجب است، پس زنِ مسلمان باید تمام بدن خود را به جز مویِ سر، صورت، دو دست از مچ و [بنا بر نظر برخی] دو پا از مچ را بپوشاند. (فقیهان متقدم قائل به وجوبِ پوشش موی سر نبوده‌اند؛ ر.ک به: كشف اللثام،ج‌3،ص239؛ كفاية الأحكام،ج‌1،ص81؛ یا اینکه پوشاندن موی آویزان از محدودۀ سر را لازم نمی‌دانستند: مستند الشیعه،ج4،ص247)

دستۀ دوم: سنتی‌های جدید
اینان همانند دستۀ قبل حجاب برای زن را تعریف کرده‌اند، با این تفاوت که باور دارند باید «موی سر» هم پوشیده باشد. (العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج‌1، ص551) اکثر زنانِ مسلمانی که امروزه می‌بینیم از این صنف هستند.

دستۀ سوم: نواندیشانِ سنتی(1)
این فقیهان در حدودِ پوشش بدن زن، همانند فقیهان دستۀ دوم نظر داده‌اند با این تفاوت که «چادر» را الزامی نمی‌دانند و مقداری از آرایش محدودۀ صورت، دو دست و دو پا از مچ را پذیرفته‌اند. (فقیهانی چون ابراهیم جناتی، فضل الله و...)

دستۀ چهارم: نواندیشان سنتی(2)
این دسته از فقیهان حدود پوشش زنان را همانند فقیهان دستۀ پیش می‌دانند، با این تفاوت که باور دارند: 1. آرایش معقول زنان در مواردی که پوشش‌شان استثناء شده اشکال ندارد 2. پوشاندنِ موی سر زنان واجب نبوده و تنها مستحب است. (ر.ک به: احمد قابل، احکام بانوان در شریعت محمدی، ص56)

دستۀ پنجم: نواندیشانِ عرف‌نگر
فقیهان عرف‌نگر باور دارند که پوشش زنان برساخت عُرفی دارد و دینِ اسلام حجاب را به عنوان یک حکمی که برای جامعۀ آن زمان لازم بوده بیان کرده، اما اگر در زمانۀ ما حجابِ زنان به لحاظ عرفی سود و ثمره‌ای نداشته باشد، رعایت و الزام به آن واجب نیست. (احمد عابدینی، حجاب شرعی یا عرفی؟، 15 آبان 1397؛ کمال حیدری(تلویحاً)، درس فقه المرأة)

دستۀ ششم: فقیهانِ دگراندیش
درباور این فقیهان آیاتی که دربارۀ حجاب زنان ثبت شده، هیچ کدام آمرانه و وجوبی نیست بلکه توصیه‌هایی هستند برای زنان تا بتوانند به تناسب جامعه و فرهنگ، راحت‌تر رفت و آمد داشته باشند. به عبارتی، حجاب بیان شده در قرآن، واجب شرعی نبوده و تنها یک توصیه‌ی اخلاقی، متناسب با شرائط جامعه است. در این محدودۀ بدن زن که نیاز نیست بپوشاند سر، موی سر، صورت، گردن، بخشی از گریبان، تمامِ دست و پاها از بالای زانو به پایین است. (معصومی تهرانی، رساله‌ی توضیح المسائل (احکام القرآن)، ص140)

دو نکته:
1. با این نظریات مشخص شد که اگر زنانِ مسلمان بخواهند در دینداری سنتی (تقلید از فقیهان) پیرامون «حجاب و پوشش» قدم بردارند، می‌توانند اصناف مختلفی را داشته باشند و اگر خود دست به تحقیق و پژوهش در این موضوع بزنند، رفتارشان بر اساس دلایلی خواهد بود که نزد خود دارند و به آن آگاه‌اند.

2. عمدۀ فقیهان دسته‌های اول، دوم و سوم باور دارند که دختران در سن 9 سالگی مکلف به حجاب هستند. اما فقیهانی در این سه دسته قرار دارند که سن بلوغ دختران را: 12 و 13 سالگی یا صرفاً پریود شدن می‌دانند. در این صورت با همان تفکر سنتی دختران می‌توانند حتی دیرتر حجاب خود را رعایت کنند.

فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
2.8K viewsedited  06:15
باز کردن / نظر دهید
2022-04-18 17:24:22 پوشش زنان و الگوی رفتاری مردان
(با تکیه بر متون دینی)
#محمدموسوی‌عقیقی

بسیاری از مردان و زنان مذهبی گَمان می‌کنند که باید در مقابل مردانی که اصطلاحاً جزوِ «محارم» محسوب نمی‌شوند چنان روی بگیرند و خود را بپوشانند یا نگاه به زمین و آسمان بدوزند که گویی موجودِ روبروی‌شان از عجایب است. اینان «زیبایی» را «وسیلۀ تحریک» می‌دانند و باور دارند زنی که زیباست، باید برای اینکه مردان اطراف خود را به گناه نیندازد، خود را بپوشاند. از همین رو اکثر فقیهان فتوایِ رسمی داده‌اند بهتر است مردی که مسئولیت خانواده را بر عهده دارد، زنان را در خانه «حبس» کند به طوری که هیچ مردی آنان را نبیند. بخوانید: یستحبّ حبس المرأة فی البیت فلا تخرج إلّا لضرورة و لا یدخل علیها أحد من الرجال. (عروة الوثقی (المحشی)، ج5، ص491)

البته نباید انکار کرد که برای چنین نظریه‌ای، روایاتی هم وجود دارد. اما آیا می‌توان گفت که فقیهان بر اساس ذهنیت مردانه نخست زنان را تفسیر به موجودی تماماً تحریک‌پذیر کرده‌اند و صرفاً روایاتی را پذیرفته‌اند که با این پیش‌فرض همخوانی داشته باشد؟!

از نگاه من جواب مثبت است. فقیهان با این نوع پیش‌فرض‌ها گزاره‌هایی از متون دینی را پذیرفته‌اند که زنان را محدود می‌کند و به اندرونی خانه می‌اندازد. اکنون می‌خواهم گزارشی از دو روایت کمتر شنیده شده را بیان کنم که چند ویژگی دارند:

1. برای خیلی‌ها سؤال پیش می‌آید که آیا این روایات «صحیح»اند؟ یعنی به لحاظ سندی می‌توان آنان را قبول کرد؟ باید گفت بله «صحیح» هستند.
2. ویژگی دوم این است که این روایات مورد استناد فقیهان واقع شده است.

روایت اول : الگوی پوشش زنان
أبوحمزۀ ثُمالی می‌گوید که امام‌محمدباقر می‌گفت: زمانی که ولید بن مغیره از دنیا رفت، امّ‌سلمه به پیامبر (همسر خود) گفت: خاندان مغیره مجلس عزایی در مرگِ ولید برگزار کرده‌اند! سپس پُرسید: من هم شرکت کنم؟ پیامبر به او گفت مانعی ندارد. ام‌ّسلمه برخاست، لباس عزای خود را به تن کرد، خلخال‌اش را به پا بَست و موهایش را شانه کرده و به اطراف خود ریخت و اینگونه آمادۀ رفتن شد. او آن‌قدر زیباروی بود که گویی «جان» است. [پیش از رفتن] مقداری در مقابل پیامبر برای پسر عموی خود نوحه خواند، [و با اینکه ولید از دشمنان محمد بن عبدالله(ص) بود] پیامبر بر او خُرده‌ای نگرفت. (ر.ک به: الکافی، ج5، ص117، کتاب المعیشة، باب کسب النائحه)

این روایت به لحاظ سندی «صحیح» است. (ملاذ الأخیار،ج10،ص337) بسیاری از فقیهان نیز دربارۀ جواز نوحه‌خوانی به آن استناد کرده‌‌اند. (مهذب الأحکام، ج4، ص243)
این روایت چند نکته دارد:

1. پیامبراسلام دید که چطور همسرش موهایش را آراسته کرده و به بیرون (و حتی منزل دشمنان‌اش) می‌رود ولی به او ایرادی نگرفت.

2. امّ‌سلمه به پای خود خلخال بَست، در حالی که در فتوای فقیهان چنین زینت‌هایی جایز نیست.

3. همه می‌دانستند که پیامبر همسری چنین زیبارویی دارد، آنطور که آوازۀ زیبایی‌اش را دهه‌ها بعد امام‌محمدباقر – امام پنجم شیعیان – در نزد شاگردان و پیروان خود بیان می‌کند. این مسائل نشان می‌دهد زیبایی زنان و نوع پوشش‌شان حتی اگر از زنان خوش‌نام پیامبر باشند، در شخصیت‌شان تأثیر ندارد. جالب است که فقیهان این روایت را در مورد پوشش زنان به کلی نادیده می‌گیرند و به روایاتی استناد می‌کنند.

روایت دوم : الگوی رفتاری مردان
علی بن سُوَید می‌گوید که به امام‌موسی‌کاظم (امام هفتم شیعیان) گفتم: من عادت کرده‌ام به زن زیبایی نگاه کنم به طوری که از نگاه کردن به او خوشنود می‌شوم و تحسین‌اش می‌کنم. امام جواب داد: اگر خداوند نیتِ خوب را در نگاه تو ببیند، عملِ تو اشکالی ندارد. اما از رفتارِ گناه‌آور دوری کن که تو را به هلاکت می‌اندازد. (الکافی، ج5، ص542، کتاب النکاح، باب الزانی)

روایت یاد شده «صحیح» است. (مرآة العقول، ج20، ص387) این روایت دو نکته دارد:

1. مردی عادت دارد که به زنی زیبا چهره، بدون اینکه قصد و نیت خاصی داشته باشد، نگاه کند. در روایت تأکید شده که آن زن زیباست و زیبایی‌اش خوشایند است.

2. امامِ شیعیان از نگاه به این زن و زیبایی‌هایش نهی نکرد، بلکه تذکر داد که نگاهِ بی‌ادبانه و قصدِ بد را از رفتار دور کن. این روایت هم مورد استناد فقهاء واقع نشده است و به کلی از آن چشم پوشیده‌اند یا سعی کرده‌اند آن را توجیه کنند و سپس معنای آن را با توجه به پیش‌فرض‌های خود محدود کنند. (تفضیل الشریعه، کتاب الصلاة، ج2، ص56)

این روایات – برخلاف تفکر و رفتار سنتی‌ها – نشان می‌دهد که زنان و مردان باید چه الگوی پوششی (عرفی) و رفتاری داشته باشند و چه حدودی را در نسبت با یکدیگر رعایت کنند.

فکرک‌های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
2.9K views14:24
باز کردن / نظر دهید
2022-04-14 13:30:25 تبعیض در پوشش زنان - ۱
#محمدموسوی‌عقیقی

مقدمه
از نگاه من - مطابق تحقیقاتی که داشته‌ام - این حدود از حجابِ زنان که امروزه بیان و تبلیغ می‌شود در نگاه حداکثری از متون دینی برگرفتنی نیست و شاهدی ندارد و در نگاه حداقلی الزام، اجبار یا تکلیفی برای رعایت آن وجود ندارد. دقت کنید من حجاب را نفی نکردم یا آن را پدیده‌ی ناهمگون با شخصیتِ زنانه و ناموزون با عقل نخواندم، بلکه آن را در شمارِ تصمیم‌های فردی می‌دانم. اما بنا دارم در اینجا یک نقد به «نظریه‌ی سنتیِ حجاب» داشته باشم، و آن هم «تبعیض‌آوری در پوشش میان زنان و مردان» است.

فرضیه‌ها
این سه فرضیه را به گمان من اکثر دینداران می‌پذیرند:

فرضیه‌ی اول: پوشش هم‌گامی و هم‌راهی زیادی با سلامتِ اجتماعی در زندگی انسان‌ها دارد دارد. به عبارتی پوشش انسان تضمین کننده‌ی دو مسأله است: (1) اخلاقیات را ترویج می‌دهد و زینتِ بدن است (2) سلامت اجتماعی را ابقاء می‌کند و آدمیان را از گسترش فساد دور می‌نماید.

فرضیه‌ی دوم: در این فرضیه قرائتِ رسمی و خوانش سنتی - دینی از حدود پوشش بانوان صحیح است. منظورم از صحیح بودن، این است که این نوع پوشش مطابق با مستندات، منابع و ضوابط دینی باشد. مطابق این «فرضیه» زن باید بنا به دلایلی، تمام بدن خود را از مردانِ نامحرم و بیگانه بپوشاند. در مقابل تکلیف مرد هم چُنین است که پوششی حداکثری داشته باشد.

فرضیه‌ی سوم: فرضیه‌ی اول و دوم مطابق با مستندات و ضوابطِ شرعی بوده و در «فقه» بیان شده است.

نظریه‌ی فقه
اما به گمان من فقه مرسوم و مشهور، و آن فقهی که اکنون در جامعه‌ی ما نهادینه شده نه موضع شخصی امثال من را می‌پذیرد و نه فرایض سه گانه‌ی یاد شده را ارج می‌نهد و تبعیضی شدید و تفاوتی بزرگ میان زن و مرد در پوشش می‌گذارد که گویی هر یک موجوداتی جدای‌اند و آزادی زیسته‌ی مردان بیشتر از آزادی زیسته‌ی زنان است و این آزادی زیسته مستقیماً با «کرامتِ انسانی» گره خورده است. به عبارتی در فقهِ پوشش، کرامتِ انسانی مرد بیش از کرامتِ زنان است.

نظریه‌ی اول: مطابق فقه مرد و زن حدود یکسانی از اعضای خود را باید بپوشانند. این عضوی که باید پوشیده شود، «عورت» نام دارد. «عورت» در سراسر فقه به معنای «آلتِ جنسی و تناسلی» به کار می‌رود. اما تعداد معدودی از فقیهان معاصر گفته‌اند منظور از عورت «چیزِ شرم‌گین کننده» است، یعنی چیزی که انسان را دچار شرم و ناخوش‌احوالی می‌کند.

نظریه‌ی دوم: فقیهان حدود این عورت را برای زن و مرد مشخص کرده‌اند. در این تشخیص، عورت مرد قُبُل و دُبُر اوست. قُبُل به آلتِ جلو و دُبُر به عورتِ پُشت و به تعبیری باسن می‌گویند. در مقابل عورتِ زن، نه قُبُل و دُبُر، بلکه تمامی بدن او است، یعنی صورت، شکم، دستان، گردن، سینه‌ها، گوش‌ها و... همگی برای زن عورت هستند. پس عورت مرد قُبُل و دُبُر است که باید بپوشاند، و عورت زن تمام بدن او است که باید بپوشاند. نکته‌ی دارای اهمیت این است که فقیهان در تعیین مصداق برای «عورت» هستند، و مصداق‌های متعدد برای یک مفهوم، ویژگی‌های یکسانی هم دارند! یعنی میان عورتِ مرد و عورتِ زن، شباهت‌هایی وجود خواهد داشت.

نظریه‌ی سوم: فقیهان درباره‌ی مرد به همین مقدار اکتفا نکرده‌اند. آنان با چندین ترفند سعی کرده‌اند تکلیف پوشاندن صورت و دو دست (از مُچ) و نهایتاً با اختلاف نظریه دو پا (از مُچ) را از زنان بردارند. ولی در مقابل به راحتی پذیرفته‌اند: (1) همین که مردان عورتِ جلو را با دست یا گِل بپوشانند کافی است؛ یعنی پوشش «ظاهر» کافی بوده و نیازی به پوشاندن «حجم» نیست (2) منظور از عورتِ پُشت صرفاً مخرجِ مدفوع است نه کلِ آن دم و دستگاهی که عرفاً «باسن» نامیده می‌شود. با این تعبیر پوشاندن کَفَل‌ها واجب نیست، و طبیعتاً هم کفل‌ها مخرجِ مدفوع را می‌پوشانند پس نه لباس نیاز است و نه دست و گِل.

پرسش‌ها
1. اگر پوشش بدن برای ضمانتِ سلامتِ اجتماعی است، چرا به لحاظِ فقهی مردان می‌توان تقریباً لختِ مادرزاد در خیابان بچرخند و در مقابل زنان باید سر تا پای خود را طوری بپوشانند که نه ظاهر، بلکه حجم بدن‌شان هم مشخص نشود!؟

2. اگر می‌فرمایید ما پیرو و به تعبیری مُقَلد فقیهان کنونی هستیم، و آنان چنین نظراتی ندارد، یعنی پذیرفته‌اید که حجاب مورد نظر فقیهان کنونی با حجاب مورد نظر فقیهان پیشین تفاوت دارد و گویی ماهیتاً نظریه‌ای جدید است. مشکلی ندارید که پوشش مورد دفاع شما چندان سابقه‌ای در طول تاریخ دیانت ندارد و حداقلِ آن یکصد سال است؟ و مشکلی ندارید که کسانی هم به زعم برداشت‌های خود نظریات جدیدی را بازگو کنند؟

3. اگر باور دارید که پوشش مورد انتظار فقیهان قدیم با پوشش مورد انتظار فقیهان جدید تفاوت ماهیتی دارد، پس چرا تاریخچه‌ی پوشش زنان را به قرن‌ها پیش گره می‌زنید و به دلیل همین سابقه‌ی تاریخی آن را متصل به شریعت کرده و اجباری‌اش می‌کنید؟

فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
2.2K views10:30
باز کردن / نظر دهید
2022-04-07 20:43:55
گاهی برخی اظهار نظرهایی می‌کنند که آدمی تعجب می‌کند. شما وقتی قائل به چارچوب «فضیلتِ زن در اسلامِ سنتی» هستید، نباید از این حرف‌ها بزنید! در فقهِ اسلامِ سنتی، مرد تنها و تنها باید «عورت» خود را بپوشاند، عورت مرد هم گفته‌اند آلت جلو و عورت عقب او است. که البته باز دو نکته دارد:

(۱) گفته‌اند اگر ظاهر عورت پوشیده شود کافی است، و پوشاندن حجم لازم نیست، یعنی مرد می‌تواند آلت جلو را با گِل بپوشاند.
(۲) منظور از عورت عقب صرفاً مخرجِ مدفوع است، که آن هم معمولاً با کفل‌های دوطرف پوشیده است. یعنی اگر مرد لخت مادرزاد باشد نگاه به او مشکل ندارد، مگر اینکه شهوت‌انگیز باشد! که طبیعتاً این شهوت‌انگیزی در خیابان ولو با لباس هم امکان دارد!

شما مسأله‌تان صرفاً این است که زن در جامعه زیاد بُروز نداشته باشد، چرا فقه خودتان را تحریف می‌کنید؟!

فکرک های من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
1.9K viewsedited  17:43
باز کردن / نظر دهید