تفاوتهای پوششی زنانِ دیندار #محمدموسویعقیقی دین به عنوان | فکرکهای من | موسوی عقیقی
تفاوتهای پوششی زنانِ دیندار #محمدموسویعقیقی
دین به عنوان یک مسألهای که میتواند نسبت تاریخی و تاریخمندی با ما داشته باشد، خواسته یا ناخواسته «تفسیرپذیر» است. به این معنا که بر اساس روشهای تفسیری یک متن و البته زمانۀ کسی که تفسیر میکند، میتوان تفسیرهای متفاوتی را از یک گزارۀ دینی شاهد بود. این تفاسیر لزوماً اینطور نیست که زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهد. گاه تفسیر صرفاً جنبۀ فهم تاریخی یک موضوع را دارد، به عنوان مثال «ما میخواهیم بدانیم آیا در زمانۀ دو دهۀ نخست دین اسلام، حکمِ فرد مرتد، اعدام بوده است یا خیر؟»، اما گاه اینطور نیست که بخواهیم احکام آن زمان را در دوران کنونی پروار کنیم. از جمله مسائلی که میتوان برای آن تفاوتهای تفسیری قائل شد، و امروزه هم با آن گریبانگیر هستیم، «حجابِ زنان» است. فایدۀ این نوشته آن است که میتوان اصناف زنان دیندار را در نسبتِ پوشششان شناخت، که آیا زنی که بیحجاب است ولی نماز و روزه میخواند، «دیندار» است یا بیحجابیِ او باعث بیدینی و بیعفتیاش نیست. در این نوشته، 6 دسته را نام میبرم:
دستۀ اول: سنتیهای قدیم زنِ مسلمان تمام بدناش «عورت» بوده و پوشاندن عورت واجب است، پس زنِ مسلمان باید تمام بدن خود را به جز مویِ سر، صورت، دو دست از مچ و [بنا بر نظر برخی] دو پا از مچ را بپوشاند. (فقیهان متقدم قائل به وجوبِ پوشش موی سر نبودهاند؛ ر.ک به: كشف اللثام،ج3،ص239؛ كفاية الأحكام،ج1،ص81؛ یا اینکه پوشاندن موی آویزان از محدودۀ سر را لازم نمیدانستند: مستند الشیعه،ج4،ص247)
دستۀ دوم: سنتیهای جدید اینان همانند دستۀ قبل حجاب برای زن را تعریف کردهاند، با این تفاوت که باور دارند باید «موی سر» هم پوشیده باشد. (العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج1، ص551) اکثر زنانِ مسلمانی که امروزه میبینیم از این صنف هستند.
دستۀ سوم: نواندیشانِ سنتی(1) این فقیهان در حدودِ پوشش بدن زن، همانند فقیهان دستۀ دوم نظر دادهاند با این تفاوت که «چادر» را الزامی نمیدانند و مقداری از آرایش محدودۀ صورت، دو دست و دو پا از مچ را پذیرفتهاند. (فقیهانی چون ابراهیم جناتی، فضل الله و...)
دستۀ چهارم: نواندیشان سنتی(2) این دسته از فقیهان حدود پوشش زنان را همانند فقیهان دستۀ پیش میدانند، با این تفاوت که باور دارند: 1. آرایش معقول زنان در مواردی که پوشششان استثناء شده اشکال ندارد 2. پوشاندنِ موی سر زنان واجب نبوده و تنها مستحب است. (ر.ک به: احمد قابل، احکام بانوان در شریعت محمدی، ص56)
دستۀ پنجم: نواندیشانِ عرفنگر فقیهان عرفنگر باور دارند که پوشش زنان برساخت عُرفی دارد و دینِ اسلام حجاب را به عنوان یک حکمی که برای جامعۀ آن زمان لازم بوده بیان کرده، اما اگر در زمانۀ ما حجابِ زنان به لحاظ عرفی سود و ثمرهای نداشته باشد، رعایت و الزام به آن واجب نیست. (احمد عابدینی، حجاب شرعی یا عرفی؟، 15 آبان 1397؛ کمال حیدری(تلویحاً)، درس فقه المرأة)
دستۀ ششم: فقیهانِ دگراندیش درباور این فقیهان آیاتی که دربارۀ حجاب زنان ثبت شده، هیچ کدام آمرانه و وجوبی نیست بلکه توصیههایی هستند برای زنان تا بتوانند به تناسب جامعه و فرهنگ، راحتتر رفت و آمد داشته باشند. به عبارتی، حجاب بیان شده در قرآن، واجب شرعی نبوده و تنها یک توصیهی اخلاقی، متناسب با شرائط جامعه است. در این محدودۀ بدن زن که نیاز نیست بپوشاند سر، موی سر، صورت، گردن، بخشی از گریبان، تمامِ دست و پاها از بالای زانو به پایین است. (معصومی تهرانی، رسالهی توضیح المسائل (احکام القرآن)، ص140)
دو نکته: 1. با این نظریات مشخص شد که اگر زنانِ مسلمان بخواهند در دینداری سنتی (تقلید از فقیهان) پیرامون «حجاب و پوشش» قدم بردارند، میتوانند اصناف مختلفی را داشته باشند و اگر خود دست به تحقیق و پژوهش در این موضوع بزنند، رفتارشان بر اساس دلایلی خواهد بود که نزد خود دارند و به آن آگاهاند.
2. عمدۀ فقیهان دستههای اول، دوم و سوم باور دارند که دختران در سن 9 سالگی مکلف به حجاب هستند. اما فقیهانی در این سه دسته قرار دارند که سن بلوغ دختران را: 12 و 13 سالگی یا صرفاً پریود شدن میدانند. در این صورت با همان تفکر سنتی دختران میتوانند حتی دیرتر حجاب خود را رعایت کنند.