Get Mystery Box with random crypto!

فریدون مشیری _ کانال رسمی

لوگوی کانال تلگرام fereydoonmoshiri — فریدون مشیری _ کانال رسمی ف
لوگوی کانال تلگرام fereydoonmoshiri — فریدون مشیری _ کانال رسمی
آدرس کانال: @fereydoonmoshiri
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 15.34K
توضیحات از کانال

تنها کانال رسمی استاد فریدون مشیری
🔸با نظارت مستقیم خانواده‌ی ایشان
( جهت انتشار عکس، فیلم، صوت و...)
اینستاگرام رسمی فریدون مشیری:
Instagram.com/FereydoonMoshiri
🔴⚠‌تبادل و تبلیغ انجام نمی‌شود.

Ratings & Reviews

1.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 8

2022-06-06 01:48:59 ** #محیط_زیست ! **

به لطف کارگزارانِ عهدِ ظلمت و دود
_که از عنایت‌شان می‌رسد به گردون، آه_
کبوتران سپید،
بدل شوند پیاپی به زاغ‌های سیاه!

#فریدون_مشیری
از دفتر: " #لحظه_ها_و_احساس"

کانال رسمی فریدون مشیری:
@fereydoonmoshiri
8.3K views22:48
باز کردن / نظر دهید
2022-05-15 15:32:59
به بهانه‌ی 25 اردیبهشت: بزرگداشت فردوسی

این دفتر دانایی، این طرفه ره‌آورد،
الهام خدایی‌ست که «فردوسی توسی»
از جان و دل آن را بپذیرفت،
با جان و دل خویش، بیامیخت،
بیاراست، بپرورد.
@fereydoonmoshiri
11.1K views12:32
باز کردن / نظر دهید
2022-05-15 15:32:59 "به بهانه‌ی 25 اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم #فردوسی "

** #شهنامه_چه_میگفت **

این دفتر دانایی، این طرفه ره‌آورد،
الهام خدایی‌ست که «فردوسی توسی»
از جان و دل آن را بپذیرفت،
با جان و دل خویش، بیامیخت،
بیاراست، بپرورد؛
*
ده قرن ِ، فزون است که در پهنه‌ی گیتی
میدان شکوهش را،
کس نیست، هماورد!
*
دَه قرن ِ ازین پیش
آیا چه کسی دید که این مَرد
با آتش پنهانش
با طبع خروشانش
سی سال، شب و روز، چه‌ها گفت؟ چه‌ها کرد؟
*
امروز، هنوز از پس ِ ده قرن که این مُلک
در دایره‌ی دوران گشته‌ست،
آیا چه کسی داند سی‌سال در آن عهد
بر این هنری مرد سخنور چه گذشته‌ست؟
*
انگیزه‌اش از گفتن شهنامه چه بوده‌ست؟
سیمای اساطیری ایران کهن را
آن روز، چرا گَرد ز رخسار زدوده‌ست؟
سی‌سال، برای چه، برای که سروده‌ست!
*
می‌دید وطن را، که سراپا همه درد است.
می‌دید که خون در رگ مردُم،
افسرده و سرد است.
آتشکده‌ها خالی خاموش
آزادی در بند
لبخند فراموش
بیگانه نشسته‌ست بر اورنگ
از ریشه دگرگون شده فرهنگ...
می گفت که: -«هنگام نبرد است»
با تیغ سخن روی بدان میدان آورد.
*
سی سال به پیکار، بر آن پیمان، پیمود
جان بر سر ِ پیکارش فرسود و نیاسود
وجدانش بیدار
ایمانش روشن
جان مایه‌ی شعرش همه ایرانی و ایران
طومار نسب‌نامه‌ی گردان و دلیران
نظمی که پی‌افکند،
کاخی که بنا کرد!
*
شهنامه به ایران و به ایرانی می‌گفت:
- یک روز شما در تن‌تان گوهر جان بود!
یک روز شما بر سرتان تاج کیان بود
وان پرچم‌تان رایت مهر و خرد و داد
افراشته بر بام جهان بود!
*
شهنامه به آن مردم خودباخته می‌گفت:
بار دگر آن‌گونه توانمند، توان بود،
*
این دفتر دانایی،
این طرفه ره‌آورد
الهام خدایی
فرمان اهوراست؛
روح وطن ماست که فردوسی توسی
با جان و دل خویش بیامیخت، بیاراست، بپرورد؛
آنگاه چنین نغز و دل‌افروز و دلاویز
در پیش نگاه همه آفاق بگسترد.

- #فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی

تنها کانال رسمی فریدون مشیری
با نظارت مستقیم خانواده‌ی استاد مشیری
@fereydoonmoshiri
9.6K views12:32
باز کردن / نظر دهید
2022-04-21 15:37:48 به بهانه‌ی اول اردیبهشت، روز بزرگداشت #سعدی شیرازی شعری بخوانیم در ستایش او به قلم زنده یاد فریدون مشیری:

#همراه_آفتاب

(دنیا نیرزد آن‌که پریشان کنی دلی
زنهار بد مکن که نکرده‌ست عاقلی- سعدی)

همراه آفتاب جوانی،
وقتی جوانه می‌زد در من نهال عشق،
دست دلم به دامن شعرش رسیده بود.
میخانه‌ی غزل!
شعری که عشق،
ــ گرم و درخشان ــ چو آفتاب،
از مشرق طلایی آن سر کشیده بود.
شعری که آن زمان و، همیشه
در چشم من
«ز رحمت محض آفریده» بود.

پر می‌کشید روح پر از التهاب من
از تشنگی به سوی غزل‌های او، نخست
در مکتب محبّت او، حرف عشق را
تا درس پاک سوختن، آموختم درست.

در دفتر ستایش نیکویی،
در نامه‌ی پرستش زیبایی،
آموختم چگونه به محبوب بنگرم!
آموختم چگونه به سودای یک نگاه
از جان و مال و زندگی خویش بگذرم.
آموختم چگونه
در پیش او بمیرم و دم برنیارم!

آموختم چگونه بر اندام واژه‌ها
از سوز آرزو
آتش درافکنم
آموختم که
شور درون را
شیرین بیان کنم.

همراه آفتاب جوانی،
آن عاشقانه‌های دلاویز،
آرام ، چون نسیم،
در تار و پود جان و دل من وزیده بود.

زان پس که هرچه قول و غزل داشت،
همچو جان،
در پرده‌های حافظه، در خاطرم، نشست؛
راه مرا به بوی «گلستان» خویش بست!
چندی در آن بهشت طربناک، مست مست،
چون او برفت دامنم از بوی گل ز دست.

دریایی از لطافت و دنیایی از هنر
آمیخته به آن سخنان گزیده بود.

اما، تمام عمر،
من بودم و هوای خوش «بوستان» او.
روشن‌ترین ستاره،
در کهکشان او
«آرام جان و انس دل و نور دیده» بود.
در نغمه‌های بر شده از ساز جان او،
آیین رستگاری انسان، درین جهان،
گلبانگ آدمیت،
قانون مردمی،
راه رهایی بشریت.
دنیای آرمانی،
در شأن آدمی،
گفتی مگر کلام و پیام پیمبران
در گوهر زبان و بیانش دمیده بود.

او پادشاه ملک سخن بود،
بی‌گمان.
«روی زمین گرفته به تیغ سخنوری»
با منکرش بگو که بیا روبرو کنیم!
با مدعی بگو، بنشیند به داوری.

حیران بی‌نیازی اویم،
که با نیاز
«وجه کفاف» بود اگر نامعین‌اش
«سیمرغ» بود و «قاف قناعت» نشیمنش
با «دست سلطنت» که بر اقلیم شعر داشت؛
«پای ریاضتش همه در قید دامنش»!

می‌گفت با غرور:
«گر گویی‌ام که سوزنی از سفله‌ای بخواه،
چون خارپشت، بر بدنم موی، سوزن است!
صد ملک سلطنت به بهای جوی هنر،
منت بر آن‌ که می‌دهد و حیف بر من است»!

روحی بزرگ،
در تن او، آرمیده بود.

طبعی بلند، پاک،
آزاده،
همتای آفتاب، و لیکن
افتاده، همچو خاک!
هرگز کسی نبود چو او در سخن دلیر،
حق گوی و حق پذیر.

می گفت شاه را
در پرده‌ی نصیحت و مهر و فروتنی ــ
بخت تو هم بلند، که هم عصر با منی
آن شاعر رونده‌ی بیدار ِ ره شناس
تنها همین نه راهبر نوجوانی‌ام
همواره و هنوز و همیشه
آموزگار، در سفر زندگانی‌ام.

بانگ بلند اوست،
از پشت قرن‌ها:
«دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی
زنهار، بد مکن که نکرده‌ست عاقلی»
بانگ بلند اوست که اینک جهانیان
هرجا به احترام ازو نام می‌برند:
فرزندگان یک پدر و مادرند خلق
اعضای یک تن‌اند، که یک پیکراند خلق
از یک تبار و یک گهرند و برابرند.
از یکدگر نه هیچ فروتر نه برترند.

در روزگار ما که «بنی آدم»، -ای دریغ-
چون گرگ، یکدگر را
هر روز می‌درند؛
بر من چو آفتاب جهانتاب روشن است
دنیا به این تباهی و درماندگی نبود،
یک بار اگر نصیحت او را شنیده بود!

#فریدون_مشیری
از دفتر: #با_پنج_سخن_سرا

تنها کانال رسمی فریدون مشیری
با نظارت مستقیم خانواده‌ی استاد مشیری
@fereydoonmoshiri
Telegram.me/fereydoonmoshiri
12.2K views12:37
باز کردن / نظر دهید
2022-04-21 15:37:40
اول اردیبهشت:بزرگداشت #سعدی

او پادشاه ملک سخن بود،
بی‌گمان.
«روی زمین گرفته به تیغ سخنوری»
با منکرش بگو که بیا روبرو کنیم!
با مدعی بگو، بنشیند به داوری.

کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
9.8K views12:37
باز کردن / نظر دهید
2022-03-20 06:13:17
سپاسی فزاینده از بخت دارم
که شد یار تا بار ِ دیگر بهاری ببینم...

با آرزوی بهترین‌ها،
نوروز مبارک

شعر: زنده‌یاد #فریدون_مشیری
دکلمه: #ملیکا_افتخاریان

MelikaTech
@FereydoonMoshiri
13.9K views03:13
باز کردن / نظر دهید
2022-03-15 01:33:39
#بهار
آهنگساز:#فرهاد_فخرالدینی
کلام:#فریدون_مشیری
خواننده:#فریدون_فرهی

اجرای اُرکِسترِبزرگِ رادیو تلویزیون ملّی ایران دههٌ ۵۰ شمسی به رهبری آهنگساز

نرم نرمک میرسداینک بهار...


@FereydoonMoshiri
15.3K viewsedited  22:33
باز کردن / نظر دهید
2022-03-11 20:32:01
درگذشت خانم آلما، همسر گرامی استاد ابتهاج که دوست دیرین خانواده‌ی مشیری بودند، اندوه بزرگی برای همه ما بر جای گذاشت.
با تسلیت به همه‌ی خانواده، آرزوی شکیبایی برای جناب ابتهاج (سایه) و همه فرزندان ایشان داریم.

-خانواده‌ی #فریدون_مشیری


@FereydoonMoshiri
14.8K views17:32
باز کردن / نظر دهید
2022-03-07 03:51:34
15 اسفندماه، روز درختکاری

ما شعر می‌سراييم،
چون غنچه بر #درخت!
همتای ديگرانيم،
سرشار از سرود،
از بند رستگانيم
آزاد، نيك بخت...!

#فریدون_مشیری

کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
13.9K views00:51
باز کردن / نظر دهید
2022-03-07 03:51:26 #در_آن_جهان_خوب ...
@FereydoonMoshiri

آيا اجازه دارم،
از پای اين حصار
در رنگ آن شكوفه‌ی شاداب بنگرم
وز لای این مُشَبّکِ خونينِ خارخار،
-اين سيم خاردار-
يك جرعه آب چشمه بنوشم؟
« بيرون، جلوی در »
چندان كه مختصر رمقی آورم به‌دست،
در پای اين درخت، بياسايم،
آيا اجازه دارم؟!

يا همچنان غريب، ازين راه بگذرم،
وين بغض ِ قرن‌ها «نتوانی» را
چون دشنه در گلوی ِ صبورم فرو برم؟

در سايه‌زارِ پهنه‌ی اين خيمه‌ی كبود،
خوش بود اگر درخت، زمين، آب، آفتاب،
مال كسی نبود!
يا خوبتر بگويم؟
مالِ تمامِ مردم ِ دنيا بود!

دنيای آشنايان، دنيای ِ دوستان،
يك خانه‌ی بزرگ جهان و،
جهانيان،
يك خانواده،
بسته به هم تار و پود ِ جان!
با هم، برای هم.
با دست‌های ِ كارگشا، پا به پای هم.

در آن جهانِ خوب،
در دشت‌های سرسبز،
پرچين آن افق!
در باغ‌های پر گُل
ديوار آن نسيم،

با هر جوانه جوشش ِ نور و سرور ِ عشق،
در هر ترانه گرمی ناز و نوای مهر،
لبخند باغكاران تابنده چون چراغ،
گلبانگ ِ كشت‌ورزان،
پوينده تا سپهر؛

ما كار می‌کنیم.
با سينه‌هاي پر شده از شوق زيستن.
با چهره‌های شاداب چون باغ نسترن،
با ديدگان سرشار، از دوست داشتن!
ما عشق می‌فشانيم،
چون دانه در زمين.

ما شعر می‌سراييم،
چون غنچه بر درخت!
همتای ديگرانيم،
سرشار از سرود،
از بند رستگانيم
آزاد، نيك بخت...!


- #فریدون_مشیری
از دفتر: " #ریشه_در_خاک "
#آیا_اجازه_دارم

کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
12.3K views00:51
باز کردن / نظر دهید