Get Mystery Box with random crypto!

. مثل «داش آکل» که برقِ چَشمِ یک دختر به بادش داده باشد مثل «ف | فروغ در زمان

.
مثل «داش آکل» که برقِ چَشمِ یک دختر به بادش داده باشد
مثل «فرمانی» که نارو خوردن از «قیصر» به بادش داده باشد

بغض دارم؛ بغض، چون مردی که بی رحمانه ترکش کرده باشند
بدتر از آن، مثلِ فرزندی که یک مادر به بادش داده باشد

بغض دارم؛ بغض از تصویر دنیایی که بی تو جای من نیست
بغض دارم؛ مثل یک «باور» که یک «یاور» به بادش داده باشد

مثل «دارا» یی که «اسکندر» ذلیلش کرده باشد درد دارد
پشتِ سالاری که دستِ غَدرِ همسنگر به بادش داده باشد

حال من؟: حالِِ غرورِ شاعرِ فَحْلی که شاگردِ عزیزش
با سرآمد خواندنِ یک شاعرِ دیگر به بادش داده باشد

شانه ام هم وزنِ نامِ خانه ام ویران و رنج آجین و زخمی است
مثل یک کشور که ظلمِ حاکمی خودسر به بادش داده باشد

حسِّ مافوقِ به سربازان خیانت کرده حسِّ دردناکی است
مثل ایمانی که کفرِ شخصِ پیغمبر به بادش داده باشد

بغض دارم؛ بغض، هم سنگِ «برادرخوانده» ی خودخوانده ای که
نارفیقی ، تحتِ نامِ نامیِ «خواهر» به بادش داده باشد

شکّ ندارم که تو برمی گردی؛ امّا بر نخواهد گشت دیگر
حرمتِ شعری که مدحِ یک ستم پرور به بادش داده باشد

شانه یعنی مار؟... یا نه! مار یعنی شانه؟... تعبیر دقیقش؟
شانه، یعنی هرچه یک هم گریه با خنجر به بادش داده باشد

#علی_اکبر_یاغی_تبار

صفحه ی ادبی فروغ در زمان

@forough_dar_zaman