#آنا_رضایی . حبابهای ریز بر سطح کف میترکند بیرون میآیم از م | فروغ در زمان
#آنا_رضایی . حبابهای ریز بر سطح کف میترکند بیرون میآیم از ماهگرفتگی حوض در معیّت اردیبهشت و نمک
مرا که استخوانهای شورشی دارم در اتاق بیساعت بخوابانید پردهها باید شعلهور باشند و نور بهراحتی روی جناغ سینهام بیفتد، آنجا میتوانم با خط شکسته بنویسم هنوز زندهام
هوا هوای پاشویه در اتاق احیاست و من حکمران ملحفههای تابناکم ایستاده روی پنجهی پا ذکر شفا میگویم
ای زنانی که با ادویههای جنوبی بیعت کردهاید! از پشت کودتا برایم دست تکان دهید که بیحرکت ایستادن در آفتاب بهدشواریِ به دنیا آوردن نوزادی مرده است
ای مردانی که زیر تابوتم شاعر خواهید شد! به دیوارهای لاغر گوش بچسبانید خانه تا خرخره در صدای شکستن دندهها فرو رفته است
کسی حرکت مداوم ریشهها را نمیشنود تنها منم که بیشجرهنامه دراز کشیدهام و به دستهای خاکستریِ شما نگاه میکنم، چند میهمانی از آخرین ماهگرفتگی میگذرد؟
شراب بود و شبی که لکه بر ایوان مشرف به سیگار انداخت با ترمههای گریه رو به قبله ایستادم و باران، شرف تیمارستانهای عالم زن را ممکن کرد پستوهای نفتالین تماشایم کردند دو لخته گوشواره ی برنجی تماشایم کردند و حیاط چراغانی شد
میخواستم لاله ی روشنی باشم و شمعها روی نفستنگیام بچکند اما پیراهن تافته ی عروسی و عزا شدم و به ملاقات خانه ی کلنگی رفتم
مرا به اندرونی مهرگیاه و عشوه راه دهید مرا به شاهنشین بوسههای دزدانه دعوت کنید زندگی کوتاهتر از آن است که در تاریکخانه حرام شود.