Get Mystery Box with random crypto!

فروغ در زمان

لوگوی کانال تلگرام forough_dar_zaman — فروغ در زمان ف
لوگوی کانال تلگرام forough_dar_zaman — فروغ در زمان
آدرس کانال: @forough_dar_zaman
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 358
توضیحات از کانال

اگر به خانه من آمدی برای من
ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم...
فروغ فرخزاد
@forough_dar_zaman
ارتباط با ادمین ها👇👇👇
@yashardovlat
@MAHIGOOLI

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-07-09 07:50:05 #فرناز_فرازمند
.
دریا نیست که مشتی ماسه بردارم و دور شوم از چشمانش
به رودخانه نمی‌توان گفت برو
من تاب ماهی‌هایت را ندارم
که می‌گذرند از آوندهایم
یا گنجشگانی که به هوای نوشیدن از لب‌هایت
بر شاخه‌هایم می‌نشینند
و یک‌ریز می‌خوانند
چه آب زلالی!
چه سنگ غمگینی‌ست
چشمانش!

به رودخانه نمی‌توان گفت برو
من تاب آن ندارم که شاخه‌های شکسته‌ام 
پنجه در پیشانی سفید تو بشویند
و با خود ببری دستانم را
هر بار که می‌گذری بیهوده از زیبایی‌ام

به رودخانه نمی‌توان گفت برو
رفته
آن‌دم که گفته دوستت دارم

تو فکری برای گنجشک‌ها کن
که بپرّند
خرده نانی
سنقری
فکری به حال خودت
با ریشه‌های بلند گل‌آلود
زبان گنجشک
نام خوبی نیست

#فرناز_فرازمند
#بر_دوراهی_ابریشم
#نشر_گویا

#شعر#ادبیات#شاعران‌معاصر

صفحه ادبی فروغ در زمان
https://www.instagram.com/p/Cfvp8MRqzCR/?igshid=MDJmNzVkMjY=
111 viewsSomaye jalali, 04:50
باز کردن / نظر دهید
2022-07-09 07:48:45 نان و شراب
نوشته: اینیاتسیو سیلونه
ترجمه: محمد قاضی
@mahi_gooli
103 viewsSomaye jalali, 04:48
باز کردن / نظر دهید
2022-06-29 11:50:46 #هرمز_علیپور
.
۱
حس‌های خوبی به من دست نمی‌داد
از کودکی
به صف‌های یکنواخت که می‌رسیدیم
که می‌دیدم
تنها فقط در ردیف گل و پرنده و درخت و تنها در انضباط حروف و الفبا و لغت‌ها
از کودکی تا همین امشب
از صف‌هایی پر از هراس
دستی خون‌چکان در دستی
که شادمان می‌خندد
حس خوبی حتی در عکس‌ها و نقاشی‌ها نداشتم
بالاخره اما باز
در سقوط یک شهر باستانی و انفجار سری در ملا عام
جهان مجبور به پوشیدن بالاترین رنگ‌ها شد
و خواب من پر از
دست‌هایی دنبال باقی خود بود
و پای زنی که چون پای آهویی
که خیال مرگ و شکارچی را  راحت کرد
صبح است و دلم به هم می‌ریزد
 
۲
گاه این‌قدر بر یک مزار بنشینیم که از روز زندگان بی‌خبر هستیم
ما که دیگر هرچه با صدای بلند هم حرف از دردهای‌مان بزنیم
بدون حضور هیچ کوهی
صدای‌مان باز به خودمان بربگردد
انگار از سیاره‌ای ناشناس
بر این سیاره‌ی دیوانه افتاده‌ایم
ما که ترس‌های تازه‌مان
دوستان
هرلحظه پرزورترست
و اسم‌ها به شکل بی‌سابقه‌ای
از شناسنامه‌ها به بیرون
پرت می‌شوند
نکند دیگر نتوانیم خانه‌های‌مان را پیدا کنیم
 
 

#هرمز_علیپور

#شعر#ادبیات#شاعران‌معاصر

صفحه ادبی فروغ در زمان
https://www.instagram.com/p/CfMsj4QqrQU/?igshid=MDJmNzVkMjY=
165 viewsSomaye jalali, 08:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-29 11:50:37 #فاطمه_احمدزادگان
.
رُم!

ای دل‌انگیز،

درِ غروبی آبستن

سکوتی گیرا

و احساسی که تجربه می‌کنیم

درعشق شهری ابدی است،

در تو زیبایی

وَ در نقوشِ پانتئون

ای دل‌انگیز، درمیانِ دل‌آشوبه

ماه، شیب‌ها را کوتاه می‌کند

و به مرکز هستی گره،

در حفره‌ی مرکزیِ نور

غروبی ایستاده باشکوه

که همواره معشوق را می‌بینم در میان اندامش

آغوشی متراکم از شعشعه و همهمه‌ی عابرین

در سلاخیِ اندام

که یک به یک بوسه از سیگاری برگرفته

در ظلم می‌کارند

در سینه می‌فشرم را دوست داشتنت را

می‌بوسم می‌بوسم می‌بوسم

و تو از شفته‌های انتزاع می‌پرورانی‌ام

در تحیرم ماهیتی است

که چشم را به سلاخی ممتد هوش باز می‌کند

و این شهر زیبا را در پچ پچه‌ها می‌پوشاند

اجتناب می‌کنی از منع و دست‌هات،

از نه، اجتناب می‌کنی لحظه‌ی بوسیدن

در کشاکش هم

در جوانبِ به  فرورفتن

و جوانبم به فرو می‌بری

عقلی است درسینه‌ی دل‌انگیزِ رُم

از کنهِ جاری شدن و ریختن

و شکی به پهنای نداشتنت را

به سکوتی مبدل کردنت را

سکوتی تیز در ولوله‌ی آپریل

ای رم ای سکونی مطلق در پانتئون

ببین تفاوت و تکامل رویه‌ای غم‌انگیزی دارد

غریزه‌ی سیگار کشیدن رویه‌ای غم انگیز‌ی دارد

وقتی رمی دل‌انگیز است معشوق

#فاطمه_احمدزادگان

#شعر#ادبیات#شاعران‌معاصر

صفحه ادبی فروغ در زمان
https://www.instagram.com/p/CfTSKN-qCxi/?igshid=MDJmNzVkMjY=
115 viewsSomaye jalali, 08:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-29 11:50:26 #عارف_معلمی
.
آغوش کنی کف دستهات وُ بندازی به رود

این چه آغوش کشیدن که هربار می شود دورتر

ننداز

این ماهی دریا نمی داند

به کجا اشاره کنم؟

تمامِ دور ها را به آغوش کشیده ای

 

_آسمان !

شب در کدام ماهی غول‌پیکر پولک پولک کرده نگاهت را

_شب-پولک هایم را ا مصادره نکنید به نجوم

اگر ماهی حرف صامتی از دریا های شماست

زمین توامان صامت و مصوت است در این ماهی

 

آناهایتا* دست هاش خشک شده از نگهداشتِ اقیانوس

درگیر ماهی های در دستانش

خواست بندازد به رود بزرگتری

به جای ماهی، تصمیم افتاد

گمان کرد آسمان شکل قانع کننده ای از بزرگ می تواند باشد

در همزیستی دست وَ ماهی

باله در آورده اند انگشتان آناهایتا

دست های جا

                    ر                     

                       ی.

دست

       های

            جا

                 ر

                    ی

آسمانِ پیشاآناهیتا ادامه ی زمین نبود؟

مرداب مومیایی ِ اشک های او نیست؟

این همه جریان در مرداب ماتشان زده

به چگونه در کف دست جریان نیافتن ِ رود را گرفته ایم؟

رودها که برخلاف جریان شنا می کنند

این مرداب بود که بر خلاف ِ خودِ جریان شنا کرد

این را میتوانی از صیاد هایی بپرسی که طعمه ای نیافتند لاجرم خودشان را صید کردند

 

ماهی گیج بین کف دریا و کف دستانت

ننداز

این دست ها میراث سقوط تمام پرندگانند؟

_دست ندارم این ها رویای سبز نشده ی درختی در شانه هایم اند

 

دریا شاید تنها گورستانی ست که دفن شده هایش زنده اند

مرددم کدام سمت گور؟ کدام سمت حیات؟

مرددم این همه سال تابوت ها تشییع می کردند سوگواران را یا بالعکس

آرزو های مرده ام را لمس شده ای

به دریا بروی روحِ دریا را لمس

شاید سبز شد دو رویا بر شانه ام

 

*ایزد آب در ایران باستان  

 

#عارف_معلمی

#شعر#ادبیات#شاعران‌معاصر

صفحه ادبی فروغ در زمان
https://www.instagram.com/p/CfV5g64KLf4/?igshid=MDJmNzVkMjY=
94 viewsSomaye jalali, 08:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-29 11:50:16 #میثم_امیری
.
شبيه بوسه‌اي
و فراز و نشيب از گردن چنارت به نفس هاي من رجوع مي‌كند اين بار
طعم تو طعم ديوانه‌ي عجيبي‌ست
كه عاقلانه مي انگاردم در پس و پيشِ بوسه‌هايي كه راز تو بود بر خلقت آدميت
من تو را چند مي‌خوانم
من تو را چند مي‌بينم كه گلوي تو آوازِ پرنده بر هجرت من است به سوي تو
درياب كه دريا به سوي تو موج مي‌پروازاند
تو قايقِ اين روزهاي مني كه چند مي‌خواهمت
ببرم به آسمان‌هايي كه از آنِ توست
ببرم به اعماق زمين و بچرخانم در تنِ مادرِ طبيعت،
سفر از تو آغاز مي‌شود به چند شبِ پي‌درپي و رياضت نبوسيدن است تا به قله رسيدن.
ببرم، من خدا را چند مي‌بينم كه تو عرفاني در راه ،
ببرم به هفت وادي،
تو معرفتي در راه و بوسه با عشق تو شكوفه مي‌دهد.
از انگشتان نخلِ تو تا ضيافتِ شام بر خوردنِ حواس،
به سوي تو چگونه هراس بپروازانم كه تو شجاعت را بر گردنت آويخته‌اي و مي‌بريَم به قلب ديرينه‌ات،
به عشق بازي با خدايانِ خواب رفته كه عاشقت بودند، به سِحرِ لب‌هاي ياقوتت
ببرم تا متاعِ درون را بيرون بكشم از خود
من با چشم بسته هم تو را شبيه بوسه مي‌بينم.

#میثم_امیری

#شعر#ادبیات#شاعران‌معاصر

صفحه ادبی فروغ در زمان

@forough_dar_zaman
https://www.instagram.com/p/CfYeTY8KZg7/?igshid=MDJmNzVkMjY=
89 viewsSomaye jalali, 08:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-26 06:59:54 سالِ بد
سالِ باد
سالِ اشک
سالِ شک.

سالِ روزهای دراز و استقامت‌های کم
سالی که غرور گدایی کرد.
سالِ پست
سالِ درد
سالِ عزا
سالِ اشکِ پوری
سالِ خونِ مرتضا
سالِ کبیسه…

۲

زندگی دام نیست
عشق دام نیست
حتا مرگ دام نیست
چرا که یارانِ گمشده آزادند
آزاد و پاک…

۳

من عشقم را در سالِ بد یافتم
که می‌گوید «مأیوس نباش»؟ ــ
من امیدم را در یأس یافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سالِ بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر می‌شدم
گُر گرفتم.

زندگی با من کینه داشت
من به زندگی لبخند زدم،
خاک با من دشمن بود
من بر خاک خفتم،
چرا که زندگی، سیاهی نیست
چرا که خاک، خوب است.



من بد بودم اما بدی نبودم
از بدی گریختم
و دنیا مرا نفرین کرد
و سالِ بد دررسید:
سالِ اشکِ پوری، سالِ خونِ مرتضا
سالِ تاریکی.
و من ستاره‌ام را یافتم من خوبی را یافتم
به خوبی رسیدم
و شکوفه کردم.

تو خوبی
و این همه‌ی اعتراف‌هاست.
من راست گفته‌ام و گریسته‌ام
و این بار راست می‌گویم تا بخندم
زیرا آخرین اشکِ من نخستین لبخندم بود.

۴


تو خوبی
و من بدی نبودم.
تو را شناختم تو را یافتم تو را دریافتم و همه‌ی حرف‌هایم شعر شد سبک شد.
عقده‌هایم شعر شد سنگینی‌ها همه شعر شد
بدی شعر شد سنگ شعر شد علف شعر شد دشمنی شعر شد
همه شعرها خوبی شد
آسمان نغمه‌اش را خواند مرغ نغمه‌اش را خواند آب نغمه‌اش را خواند
به تو گفتم: «گنجشکِ کوچکِ من باش
تا در بهارِ تو من درختی پُرشکوفه شوم.»
و برف آب شد شکوفه رقصید آفتاب درآمد.
من به خوبی‌ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبی‌ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه‌ی اقرارهاست، بزرگ‌ترین اقرارهاست. ــ
من به اقرارهایم نگاه کردم
سالِ بد رفت و من زنده شدم
تو لبخند زدی و من برخاستم.

۵

دلم می‌خواهد خوب باشم
دلم می‌خواهد تو باشم و برای همین راست می‌گویم

 
نگاه کن:
با من بمان!

#احمد_شاملو

صفحه ی ادبی فروغ در زمان

@forough_dar_zaman
148 viewsPariya Tajik, 03:59
باز کردن / نظر دهید
2022-06-25 05:54:20 کسی‌از آن سوی ظلمت،مرا صدا می­‌کرد
که بادبادک خورشید را، هوا می­‌کرد

کسی- سبک­تر از اندیشه­ یی -که چون می­‌رفت،
به جای گام زدن در هوا، شنا می­‌کرد

به شکل کودکی من کسی که با یک برگ
به قدر یک چمنِ غرق گل، صفا می­‌کرد

کسی‌که دفتر عمر مرا،به هم می­‌ریخت
و برگ­های پلاسیده را جدا می­‌کرد

طلوع های مرا و غروب های مرا
دراین سو‌آن‌سوی تقویم جا‌به‌جا می‌کرد



دلم به وسوسه­‌اش رفته بود و تجربه­‌ام
در آستانه­‌ی تردید پا به پا می­‌کرد:

مگر نه کودکی­‌ام راهکوب پیری بود
که ز ابتدای سفر، مشق انتها می­‌کرد؟

کسی نگفت نسیم از تبار توفان است
وگرنه‌غنچه کجا مشتِ‌بسته وا می­‌کرد؟

بهارنیز که باخون گل وضو می­‌ساخت
هم از نخست به پاییز، اقتدا می­‌کرد



«که می­گرفت»رها کن. صفای صلح
کسی که آهوان گرفتار را رها می­‌کرد

تورابه کینه چه‌دینی است؟کاش می‌آمد،
کسی‌که‌دین‌جهان را،به عشق ادا می‌کرد

عصا که مار شد اعجاز بود، کاش امّا
کسی‌به معجزه­‌ای، مار را، عصا می­‌کرد

#حسین_منزوی
صفحه ی ادبی فروغ در زمان

@forough_dar_zaman
129 viewsPariya Tajik, 02:54
باز کردن / نظر دهید
2022-06-21 14:29:54 ( به یاد تو سعید ) به سعید سلطانپور

نه به یادِ شهامت ات ،
نه به یادِ سحرگاه خونین
به یادِ تو
به یادِ ترانه ای همچون فریادت.
به یاد ستاره های شبِ جنگل
به یاد رود
به یاد گل های مینا
که در خون تو شکفتند.
نه به یاد دیوار ها ، نه به یاد بند ها
به یاد تو ؛ به یاد آوازی که خوانده ای
به یاد غریوِ مرگِ انسان که زندگی ست
به یاد گوهر گرانبار تو
به یاد آن عروس با جامه سپید
که در سوگ داماد خود گریست.
به یاد گلِ سرخِ شکفته در دهان ات
و لب های زخمی من
بر پیشانی تو .

نه به یاد گلوله ای که بر سینه ات نشست
هنگامی که مُرده ای.
به یاد در آغوش کشیدن ات
هنگامی که تو را در کنار خود دیده ام.

به یاد سرود آتش و خون
به یاد زمستانی ترین قرن ها
تیره ترین قرن ها
به یاد معبر خون آلوده شهادت
که برهنه پای بر آن گام نهاده ای.
به یاد خون ، هنگامی که از ابر سیاه می بارد
به یاد یک لبخند ، در برابر واپسین فرمانِ آتش
به یاد تو
به یاد دانه های آفتاب
که در کوه کاشته ای
به یاد میلادِ عاشقانی که بر خاک افتادند.

به یاد آر
به یاد تو ، غریو را خواهم سرود
یه یاد تو ، "سعید"

#مهرداد_نقیبی

سوم تیرماه ۱۴۰۰

صفحه ادبی فروغ در زمان

@forough_dar_zaman
166 viewsSomaye jalali, 11:29
باز کردن / نظر دهید
2022-06-21 07:36:42 #فاطمه_اختصاری
.
آغشته‌ام به بوی کسی، فکر می‌کنم
این بو چقدر مثل دو تا چشم آشناست
زل می‌زند به من، زنِ توی خیال‌هام
اسمم چه بود؟ گم شده‌ام؟ خانه‌ام کجاست؟

در/ می‌زند به گوش من از تق تتق تتق
از خواب می‌پرَنده‌ام و بال می‌زنم
از ترسِ ارتفاع به کابوس بعدی‌ام
روی تشک می‌افتم و تبخال می‌زنم

یک خال روی لب که نه، یک نقطه‌ی سیاه
که می‌شود از آن به درونش نفوذ کرد
هر شب، شبِ فضای مجازیِ چشم‌هاش
را با دو ماهِ کوچک جعلی به‌روز کرد

اسمش چه بود؟ گم شده؟ این زن چه آشناست
ویروس نیست، صفر و یکم را بلد شده
از مرزهای بودن و نابودنِ تنم
از بس شبیه من شده، یک روز رد شده

رد می‌شدم بدون توجه به عابران
یکهو کسی صدایم زد… هیچ کس نبود…
در قصه‌ها همیشه «یکی بود» و ناگهان
- لالا بخواب دختر بد!- هیچ کس نبود

اما چقدر بوی همین «هیچ» آشناست
تب داشتم، به داغیِ تو فکر کردم و
اسمت چه بود؟ گشتم و گشتم، نیافتم
و هی به هم‌اتاقی تو فکر کردم و

آن چشم‌ها… صدا زدی‌اش… تق تتق تتق…
پسورد را دوباره فراموش کرده‌ام
لالا بخواب دخترِ دیوانه! پَر نزن!
ماهِ اتاق را «من» خاموش کرده‌ام

فاطمه اختصاری

زادروزت خجسته فاطمه جان

صفحه ادبی فروغ در زمان

@forough_dar_zaman
https://www.instagram.com/p/Ce3FbldKGKO/?igshid=MDJmNzVkMjY=
124 viewsSomaye jalali, 04:36
باز کردن / نظر دهید