فرار از کره شمالی --- بخش آخر خواندن بخش دوم این قاچاقچی | Friedrish
فرار از کره شمالی --- بخش آخر
خواندن بخش دوم
این قاچاقچیا اینبار لباسهای رسمی و شیک و پیکی به این زنها دادن که چهرهی مشابهی با دیگر چینیهای مرفه داشته باشن. کارت هویت براشون ساختن که بتونن به راحتی از سیستم نظارتی هوشمند چین در ایستگاههای قطار و دیگر جاها به راحتی عبور کنن.
برای هفتهی اول سفرشون کامل در یک سری کیسه خواب بودن در اتوبوسهایی که میشه توشون خوابید. فقط گهگاهی یه سری بلند میکردن تا ببینن هوا روشنه یا تاریک. هودی رو سرشون میکشیدن تا با ماموران بلیت همصحبت نشن و یکی از قاچاقچیا کار رتق و فتق امور رو دست گرفته بود.
در طول مسیر هر وقت به شهر جدیدی میرسیدن، یک سری افراد دیگه به سرعت اونا رو در خانههای امن از پیش تعیین شدهای میبردن. اون شخص خیری که اینها رو نجات میداد دائم با گوشی جویای حالشون بود. هزاران کیلومتر تو راه بودن تا تونستن به مرز لائوس برسن.
ظاهرا مسیر قدیمی امنیتی شده بود و مجبور بودن از مسیر جدیدی این زنها رو عبور بدن. تصمیم بر این شد اول این زنها رو از مرز چین به ویتنام برسونن، سپس به کامبوج برن و اونا رو تحویل سفارت کره جنوبی بدن. اون موقع اوضاع خطری بود و حدود ۱۵۰۰ نفر از این مهاجرا رو بازداشت کرده بودن.
هم دولت چین و هم کره شمالی به این راه زیرزمینی پی برده بودن و تمامی نقاط اتصال اونها رو یکی پس از دیگری داشتن قطع میکردن. همین باعث میشد که این راه بشردوستانه بسته بشه. این مسیر تا پایان سال ۲۰۱۸ حدود ۵۰۰۰ کرهای رو به سلامت رسونده بود به همسایه جنوبی.
این زنها با گروه محافظشون به مرز ویتنام و کامبوج رسیدن. مرز زمینی که سربازهای زیادی اونجا حضور داشتن. ترس و وحشت بود که از چهرهشون میبارید و اینجا دیگه قدم آخر بود. یا بازداشت میشدن و آرزوی آزادی در اونها میمرد یا اینکه عبور میکردن و به دنیای آزاد میرسیدن.
وقتی از دور دیدن که سربازهای مرز ویتنام با حرکات بدنی تمایل به دریافت رشوه دارن، کمی خیالشون راحت شد. رشوهای داده شد و از مرز گذشتن. بالاخره از چین خارج شد. بعد از چندین هفته در سفر. بالاخره از مرز چین عبور کرد و پا در ویتنام گذاشت.
شبانه با موتور سیکلت به جنوب ویتنام رسیدن، و سوار بر همون موتورها از ویتنام وارد خاک کامبوج شدند. از طریق یک کشیش واسط تونستن سربازهای مرزی کامبوج رو هم دور بزنن و بالاخره تونستن وارد سفارت کره جنوبی برسن. به محض ورود فوری شهروندی کره بهشون اعطا شد.
اون شب این زن شاید برای اولین بار در طول عمرش تونسته بود راحت بخوابه. کره جنوبی این فراریها رو راحت پذیرش و ازشون محافظت میکنه. زن خسته بود؛ دو تا بچههاشو بغل کرد و همونجا در سفارت به خواب رفت. بالاخره تونسته بود با پافشاری و جسارتش خودش رو نجات بده.
تقریبا دو ماهی در سفارت کره جنوبی در کامبوج موند تا کارهای اداریش انجام بشه، سپس با اولین پرواز به سئول منتقل شد. اینجا بود که انگار به شهر آدم فضاییها وارد شده بود. سیستمهای قطاری پیشرفته، شهرهای پر از تبلیغات، دنیایی عجیب و غریب که انتظارش رو نداشت.
هرچند که خو گرفتن به این دنیای جدید براش سخت بود، اما آرزو داشت که بتونه به نحوی اون بچهی دیگرش رو هم کنار خودش بیاره. یکی از بنیانگذاران این راه زیرزمینی شخصیه به اسم مستعار Stephen Kim که ازش به عنوان اسکار شیندلر کره شمالی یاد میکنن.
که تونسته طی سالیان، هزاران نفر کرهای رو با کمک داوطلبان بسیاری از اون کشور خارج کنه. این گزارش ترجمهای بود از مقالهی زیر که بخش بزرگیش به زندگی Stephen Kim میپردازه که من چیزی ازش ننوشتم.