Get Mystery Box with random crypto!

Fanfic 1d

لوگوی کانال تلگرام gff1d — Fanfic 1d F
لوگوی کانال تلگرام gff1d — Fanfic 1d
آدرس کانال: @gff1d
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 293
توضیحات از کانال

FANFIC GAY 1D
چنل پشتیبان👇
@Fanfiic1d
جواب ناشناسا 👇👇
@nashenas_jj
جی پی چنل👇
https://t.me/joinchat/C1F7akOci2RFed5KHWQFQA

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2020-04-20 01:11:42 https://t.me/BChatBot?start=sc-7714-qGHqWqn
636 viewsMahya, 22:11
باز کردن / نظر دهید
2020-04-20 01:10:48 •Flashback•

زین: یعنی میگی باید کسایی که ممکنه رمز اتاقتو بدونندو زیر نظر بگیریم؟

لویی: هوم

لیام: تو چیزی حس کردی ؟

لویی: مثل تو

لیام: خب پس بزار بهت هشدار بدم . اون نزدیک ترین ادمه-

لویی: که به اتاقم رفته
لیام: نمیفهمم چرا انقدر بیخیالی

لویی: چون اخرش یه لکه از خودش باقی میزاره

زین: درسته

لیام: به سلامتی

زین لویی: به سلامتی لویس ویلتون

ابجوهاشونو بهم زدن . روی کاناپه اتاق طبقه بالا نشستند .

زین : میدونید من واقعا بوشو یادم نمیاد

لیام: ولی من لو یادمونه اون عطر زده بود این یعنی یه رد درست حسابی.

زین؛ پس شاید بشه فهمید بوی کی بود

لویی نفس عمیق تری کشید گردنشو مالید
حالت هاش نشون میداد کم کم دوره شهوتش نزدیکه.
دستشو دور لیوانش کلفتش حلقه کرد نفس عمیق تری کشید . یه موج کوچیکی بود پس تونست اروم بگیره . این خبر میداد تا چند روز دیگه ممکن رایت بشه .

لیام: لویی خوبی؟

زین دستو لویی گرفت گفت: لویی؟ بیا یکم بشن
لویی نشست گفت خوبم

لیام: بوی گند میدی لویی داری رایت میشی؟

زین: ولی اون بوی دلچسبی داره

لیام: چی گفتی؟

زین: من نظرمو گفتم میدونی که من دیوونه بوی تو عم ولی میدونم بیشتر امگاها بوی لویی دوست دارن

لیام: ولی حال بهم زنه
روشو از زین گرفت

لویس: میتونین خفه شید

و زین طرف خودش کشید . یه چیز نرم کوچیک زیر دستش میخواست پس زین لمس کرد به ارومی لیام نا خدا گاه یکم به زین نزدیک تر شد

لویی : هی هی فقط میخوام بقلش کنم
زین دست لیام گرفت لبخند کوچیکی بهش زد
سرشو روی سینه لویی گذاشت لیام واسش خط نشون کشید

لیام: خب یه الفای نزدیک به رایتش نزدیک جفتمه چه انتظاری ازم داری؟

لویی: که زر زدنتو تموم کنی

زین با پاش زانو لیام نوازش میکرد با شیطنت روی رونشم پاشو میکشید لیام وقتی میخواست پاشو بیگره با شیطنت به پاش پا میزد نمیزاشت که لماسش متوقف بشن پاهاش یکم سرد بودند سرمای خاصی از روی شلوار به پاش منتقل میکردند این لیام یکم تحریک میکرد ولی خب ارامشش بیشتر بود جوری که پای سردش روی انگشتای پاش میکشید حتی از روی اون دمپایی ها هم لمسش خوب بود

اما باز سرشو کشید اون ور اخم کرد

زین: لی لی؟ :( قهر نکنن

با پاش فکشو سمت خودش برگردوند زانوشو به پشتش گیر داد مجبورش کرد روش خم بشه پاش دور کمرش حلقه کرد لباشو عمیق بوصید گردنشو گاز ریزی گرفت لیام رونشو خشن چنگ زد

لویی زین سمت خودش کشید

بوی زین عمیق نفس کشید اون از بوی لیام بدش نمیومد به نطرش بوی خوبی داشت پس بوی لیام که از روی گردنش میومد بیشتر نفس کشید . یکم اروم تر که شد دستشو دور کمر زین تکون داد

اون فردا باید با میکاپ ارتیستش ملاقات میکرد پس ویولت صدا زد .
ویولت درو زد و بعد مکث کوتاهی با کارت درو باز کرد

لویی: به ببرلی بگو فردا بیاد اینجا صبح .

ویولت به زین که بقل لویی بود لیامی که جفتش نشسته بود نیم نگاهی انداخت گفت باشه

زین: میخوای بیای پیش ما؟

ویولت: شاید یکم بعد

لیام: اوکی

ویولت درو بست رفت تا به ببرلی مسیج بده دماغشو یکم بالا کشید قرصاشو خورد احساس سرما خوردگی داشت این واقعا افتضاح بود .

زین توی بقل لویی خوابش گرفته بود پاهاش تو بقل لیام بود

لیام چشمشو بهش دوخته بود که چه جوری داره اروم نفس میکشه صورتش ارومه . زین یکم صورتشو به سمت شکم لویی مالید وقتی بوی مورد نطرشو پیدا نکرد ناله ارومی تو خواب کرد

لویی پوز خندی زد گفت

لویی: تا بیدار نشده از من دورش کن

لیام : بوی تورو‌گرفته عوضی

لویی: گردنش بوی تورو میده

لیام: تو از بوی من بدت نمیاد؟

لویی: نه خوبه

لیام با تعجب بهش زل زد سمتش خم شد تا زین کامل تو بقلش بگره به کلنجار رفتناش پایان بده.

لویی از عمد بهش نزدیک تر شد تا بوی اصلی خودشو دقیق تر بفهمه دماغشو ریز زیر گردن لیام کشید

لیام: عوضی نکن

لویی: هومم بوت برای من شیرینه تو چه جور الفایی هستی دیگه

لیام: بینی تو مشکل داره من هیچم بوی شیرینی نمیدم

لویی : میدی
لیام: نمیدم

زین: نمیدی

لیام: تو کی بیدار شدی؟

زین: هیس میخوام بخوابم

دماغشو تو شکم لیام فرو کرد اروم تر از قبل سریع خوابید

لویی پوز خندی زد .

لویی؛ برین اتاق سوم صدای ناله هاتون نمیخوام بنشنوم

لیام: اون وقت چرا

لویی: برو

لیام رفت تا با زین بخوابند

لویی به سمت تخت کینگ سایزش رفت راحت خوابید.

نطرات لایکای پارت قبل خیلی خوشالم کرد ممنونم ازتون♡
زیام: بوص رو لباتون
لری: بقل های عاشقانه از دور*
643 viewsMahya, 22:10
باز کردن / نظر دهید
2020-04-20 01:10:30 #colors
#Larry
7:25pm

با تنبلی به سمت کاناپه چند میلیون دلاریش
رفت با لبخندی ضمیمه گوشه لبش نگاه ترسناکش به صفحه نمایشگر انداخت دلش میخواست یه فیلم ببینه شاید یه هارر موی؟
پس به ارورا .منبع انرژی عمارتش. گفت که
لو: میخوام فیلم ببینم. ارورا با چشمی چراغ هارو خاموش کرد و فیلم مورد نطرش یعنی فیلم تازه پایین اومدااز پرده سینمارو برای لویی به نمایش گذاشت. اسم فیلم Us بود لویی روبیدوشامبرش رو باز کرد تا هوای ازاد توی اتاق روی سینه لختش بچرخه. فیلم به طرز افتضاحی حوصله سربر بود ( قصد توهین ندارم این فقط لویی بی عصابه .نطر شخصیم من از فیلمش خوشم نیومد)
اون قیچی های مسخره برای کشتن ادما زیادی ناز ظریف بودن . تلفونشو از روی میز خمیدش برداشت . سیل پیام ها از توییتر به صورت رندوم صدای نوتفیکیشنشو بلندکردند .
اون دوست نداشت اینه بقیه یه اکانت دروغی دیگم داشته باشه چرا که نه؟ باید همیشه به لویی احترام بزارن مورد توجه باشه*
به زیام یه مسیج کوتاه که هشت اینجا باشند داد. سعی کرد یکم تمرکز کنه یه نکته ای اینجا وجود داشت لویی هر ده روز یک بار رمز درشو عوض میکرد
چرا به این فکر نکرده بود؟؟
خیلی چیزا داشت براش روشن میشد ...
.
.
.
TOMMOROW;
چشماشو ریز کرد از زیر شیشه های زرد رنگ عینک ظریفش به اون خونه اجری با پنجره های دایره ای نگاه کرد . شصتشو گوشه لبش کشید میدل انگشت اشارشو مثل اسلحه از زیر دماغش کشید به سمت بالا. قدم هاشو محکم به سمت اون خونه کج کرد . ازش خبری نبود این خودش خطر محسوب میشد . اگر خطری هم نداشت دلش میخواست این کارو بکنه پس اما اگری نمی موند .

زنگ دایره ای فشورد ساعت تقریبا یک بود ولی فکر نمیکرد هیچ بچی این موقع شب بخوابه.
در باز شد چهره بهم ریخته هری توی چهار چوب در مشخص شد . موهاش خیس بودند صورتشم براق بود پس درنتیجه صورتشم خیس بود
پوز خندی زد با رد شدن از اون جای باریک به راحتی رفت داخل
هری هنوز همون جوری پشت در خشکش زده بود پس قدم هاشو به سمت هری سوق داد در بست هری چون به در تکیه داده بود چفته در به عقب تر پرت شد

فاصله کمی که بینشون بود حفظش کرد گفت: چرا نمیری.

شمرده شمرده بی حس گفت

هری بعد از خشک زدن چند دیقه پیشش اروم وقتی به چشمای لویی زل زده بود گفت : مودل ن نیستم

لویی با سرگمی چشماشو چرخوند خوشال بود منظورشو فهمیده . اخمی از حرفش کرد به سمتش یه قدم دیگه برداشت گفت

لویی: درسته تو فقط یه نقاشی
جوری گفت که انگار یه نقاش خیابونی این توهین بود نه؟

هری چشماشو از خشن بودن صدای لویی بست تو خودش یکمی جمع شد ولی بازم چشماشو باز کرد زیر چشمی بهش نگاه کرد مثل اینکه قانون بحث این بود یا با ترست روبه رو میشدی نگاهش میکردی یا چشماتو از دست میدادی چیزی نمیدیدی که ازش بترسی

لویی: یه نقاشی که به خیال خودش جای لوییس ویلتون میگیره هه؟ واقعا همچین فکری میکنی لیتل اسلات؟

هری: ن نهه
از کلمه اسلات قلبش درد گرفت سعی کرد نفس عمیق بکشه اما قلبش بد جور ترک‌خورد از حرف لویی .

لویی: پسس چی؟ فکر نکن این مدت اینه کنه نبودی نمیدونم چه نقشه هایی تو اون ذهن کثیفت داری
بیشتر به سمت هری متمایل شد صدای تیکه های خورد شده که روی زمین شکسته تر ضعیق تر از قبل میشدن برای انتقام به سمت هری پاشیده میشدن جیغ خفه هری بلند کرد. لویی وانمود کرد اتفاقی پاش به میز بقل اینه خورده گلدون هم با لجاجت خودشو به سمت شیشه پرت کرده هر دوتا برای جنگ باهم دیگه دارن تیکه های هم دیگر کوچیک کوچیک تر میکنند اما زمین سفت سخت تره از هر دوتاشون بی دقاع تر از قبل کردشون شاید مثل لویی هری.
لویی هری رو شکست هری به تیک های نابود شده گیر کرد .ولی معلوم نیست چه زمینی قراره دوتاشون بدتر از قبل خورد کنه تا به یک سطح برسن

هری جیغ خفی ای کشید تا اینکه صدای لویی تو یه قدمیش صدای جیغ ترسیدشو خفه کرد

لویی: نوبت من رسیده قرار نیست دوره دسته تو بیوفته

هری به گوشه در چسبیده بود صدای لویی بلند نبود اما کلفت بود ترسناک پس هری با من من خواست بگه که هیچ کاری نکرد . بوی الفا شدید تر از قبل احساس خطر به جونش مینداخت قبلا به خاطر حموم خیس بود اما الان از عرق خیس تر شده بود

لویی با چنگ زدن پهلوش تو گوشش زمزمه کرد
سر راهم نبودی ولی بازم من یه علف هرز نمیتونم نگهش دارم پس تیکه تیکش میکنم

با یه تیکه از شیشه ای که موقع شکستن تو دستش گرفته بود یه تره از موی خیسشو که جلو چشمش بود کنار زد .. اما خط فقط مختص یه تره موی بلند کوتاه شده نبود بلکه قسمتی از پیشونی هری بود که زخم شده بود خونش زیر چشمش میریخت
لویی لیسش زد با پرویی تمام درو باز کرد تا بره بیرون اما قبلش نفس عمیقی کشید بوی وحشت کرده هری بو کرد لبخندش عریض تر عطشش بیشتر شد
هری تعادلش از دست داد روی زمینی
که شیشه ها روش ریخته شده بوند افتاد جیغ دادش تنها صدایی بود که اینه های بلوری رو غم زده میکرد
529 viewsMahya, 22:10
باز کردن / نظر دهید
2020-04-17 17:59:02 سر دور خودش ملافه پیچید با ترس از تحکم صداش رفت بیرون زیر نگاه های میلان سرخ تر از قبل تقریبا دوید لویی: زل زدن تموم میکنی حرفتو بزنی ؟ میلان: عاها میگفتم سنگای مد نظرتو از ایتالیا تحویل گرفتم لویی: اره خودشون میدونن سنگای من در عرض یه ساعت ندن باید…
492 viewsMahya, 14:59
باز کردن / نظر دهید
2020-04-15 02:13:51 سرشو ارود بالا
لی: مطعمنی؟!
لو: کثافت شک تو دلم ننداز-_-

دوتامون تقریبا خندمون گرفته بود
یهو لباشو چسبوند ب لبام
زیر رونمو گرفت کشید بالا منم در جا دستامو دور گردنش حلقه کردم
چسبوندم ب دیوار فشار میداد
مثل روانی ها میخواستم لمسش کنم موفق شدم دکمه های پیرنشو باز کنم ک ...

(صدای دست زدن)

ه: واو... براوو، لیام باورم نمیشه، ی ادم میزاد معمولی انقدر روی توع یخ تاثیر داشته باشه...فکرشم نمیکردم همچین قیافه سافتی ازت ببینم. واسه همینه " اون " انقدر مشتاق بود "ببینتش".

همون پسری فرفری بود... ی لبخند گشاد دلقکی رو صورتش با رنگ قرمز کشیده بود و رو گردنش پر بخیه های ضبدری ؛مثل ی تیکه کیک بهم زل زده بود:|
از هم جدا شدیم دوباره اخماش رفت توهم و سرد شد
لی: اینجا چ گوهی میخوری؟!
ه: "کینگ" منتظرتونه، گفت اگه نیاریش از وسط نصفش کنم. و واقعا صحنه بینتون هات بود ی لحظه فکردم تو فیلم، هولی فاکینگ شت... گاد میتونم با تصور اون صحنه ۱۰۰ بار بزنم

لو: این کیه؟!
ه: اوه ساری من خیلی خنگم، هری صدام کن،کاپ کیک جون^^♡
لو: عام...لو!

دستشو دراز کرد ی عالمه بخیه های کجو کوله رو انگشتاش بود. ی جوری نرمال نبود رفتارش.
دست دادم یهو رو زخم دستمو لیس زد.
دستمو درجا کشیدم، خدایا این ادمای این کلوپ چ مرگشونه:/

ه: هوم خوشمزه اس، چطوری تا الان نخوردیش.
لی: خفه شو تا بجاش تورو نکردم...
ه: اوکی اوکی ^^
لو: لیام! موضوع چیه، کجا داریم میریم ؟!کینگ کیه؟!

جوابمو نداد حتی نگاهمم نکرد،دوباره عوض شد؛
دقیقا نمیدونستم چ واکنشی نشون بدم...
هیچی عادی نبود، باید هرچی زودتر لیامو از این گند بکشم بیرون.

رفتیم طبقه بالا و در باز شد
ی سالن بزرگ VIPبود .
پر دختر پسرای و زن و مردای خوشگل.
همه لخت با ماسک رو صورتشون:|♡
(بهشت همین نزدیکیاس فقط کافیه لخت کنید )

دیوارا قرمز بود
فضا کم نور بود و رقص نور با ی موزیک سایکو
ی عده در حال رقص بودن.
ی عده هم ریخته بودن رو سر چندتا دیگه داشتن لیس میزدن.
خوب ک دقت کردم... لیس ن ،داشتن...گازش میزدن.
شت خوناشامن، هیولان؟! خشکم زد ، خون بود اون .چرا هیشکی فرار نمیکرد، چرا هیچ کاری نمیکردن . اینا روانی ان یا چی؟!
دستام یخ کرد.
زبونم بند اومده بود.
چشمای خودمو و باور نمیکردم.... مگه این کسشعرا واقعیت دارن...

لی: هی!
لو: ها!
لی:بیا


رسیدیم ب جایی ک اون یارو زین نشسته بود.
ی تاجم کج گذاشته بود رو سرش و دور پر دختر و پسر بودن.
روی میز ی پسر لخت غرق تو خون بیهوش افتاده بود.
دندوناشو از تو مچ دست یکی از دخترا بیرون آورد.
دهنش پر خون بود با اون لبخند وحشتناکش.

ه: بدون ما شروع کردی، چ بدجنس... معرفی میکنم "کینگ".
ز: درست ب موقع ، متنظرتون بودم.
.
.
.
.
.
.......
ادامه دارد
گایر در خواستی هرچی دارین بگین ب فف اضافه میکنم
سوراخای ارتباطی
Tel : @BTS_KIM
Wattpad: KimCandyMan
پیام ناشناس


https://t.me/BChatBot?start=sc-5667-Mlm6TsZ
565 viewsKim, edited  23:13
باز کردن / نظر دهید
2020-04-15 02:13:51 لو: اره چیز خاصی نیست، واقعا متاسفم اصلا قصد این کار نداشتم، پام گیر کرد.
-مشکلی نیست، حالتون خوبه؟!
لو:اره ممنون.فقط ی بریدگی کوچیکه.
تا دستمو اوردم بالا و نگاش کردم دیدم همه دورمون ی جور ناجوری نگام میکنن انگار قاتل دیدن.
پسره ام ی جور گُنگی مکث کرده بود.
اومدم بپرسم موضوع چیع یهو یکی از پشت کشیدم عقب.‌
تعجب کردم، تا چند دقیقه پیش اون ور بود اصلا حتی نگاهمم نکرد! چ مرگشه!؟

لو: لیام!
لی: حالت خوبه؟!
لو: اوم، حواسم نبود خوردم ب این آقا...

زد تو حرفم،

لی: من حواسم بهش هست.

همینطوری موندبودم موضوع چیع چرا همه انقدر ناجور نگاهمون میکنن.
دستمو گرفت اومدیم بریم یهو پسره بلند داد زد:

-اوکی گایز، همه ریلکس باشین،مثل اینکه اینجا مهمون داریم.

فکنم رئیسی چیزی بود چون
تا اینو گفت همه برگشتن سر کار خودشون،ی لبخند گنده ای رو لباش بود اومد جلو دستشو انداخت رو شونه های لیام و اروم گفت
-اوه مستر پین میبینم ک دوست کوچولوی دوستداشتنی رو اوردی!حالا متوجه میشم چرا دانشجو درسخونی مثل تو کلاسشو می‌پیچوند، واقعا خوشمزه ب نظر میاد.

ی نگاه بدی بهم کرد ک انتظار نداشتم.

لو:بابت تصادف متاسفم،ولی اگه دوستشی ینی سن من از جفتتون بیشتر لدفا مراقب حرف زدنت باش.
-اوه بله بی ادبی منو ببخشید ، عمیقا معذرت میخوام، شما جناب؟!
لو: تاملینسون، لویس تاملینسون.
-خیلی خوشبختم من "زین مالیکم "صاحب کلوب. لدفا زین صدام کن.

با اینکه ی لبخند گشاد رو کل صورتش بود ولی باز ته چهرش خوف ناک بود:// چشونه جوانای امروزی.
اومدم دست بدم باهاش لی یهو دستمو گرفت
قیافش دوباره ترسناک شده بود و اخم کرده بود.

لی: باید اول زخمتو ببندیم.
ز: مستر پین مثل همیشه که بداخلاقی، ولی درست میگی اون زخم هرچی زودتر باید بسته بشه تا کل کلوبو بگا نداده. هرچند ک جلوی عطرشو نمیشه گرفت... میشه لیام؟!
لی: مراقب حرفات باش.

تو حرفاش خیلی تیکه مینداخت ‌
نفهمیدم منظورش دقیقا چیع ولی قیافه دوتاشون مثل گربه های در حال جنگ شده بود زل زده بودن تو قیافه هم "-"

لو: اوکی شما دوتا اروم باشین من خودم ی کاریش میکنم.
ز: لدفا کارتون تموم شد ب ما ملحق بشید طبقه بالا منتظرتونم.
لو: حتما.
اون یارو زین رفت

لو: اوی دستمو ول کن.

هیچی نگفت چهرش ترسناک بود و سرد
همونطوری اونجا واستاده بوده بدون اینکه چیزی بگه با عصبانیت بهم زل بود.
مچمو بزور از تو دستش در اوردم.
رفتم تو دستشویی و زخم دستمو شستم.
خونش بند اومد، برگشت طرف طبقه بالا
تو فکر بودن ماجرا چیع،
باید اون جنبه خبرنگاریمو روشن کنمو سر از کارشون در بیارم‌.

لو: اره خودشه لو گیرش بنداز، تو میتونی.
لی: کیو میخوای گیر بندازی!؟
لو: شت لیام سکتم دادی:/
لی: داری چ غلطی میکنی؟!
لو: اون دقیقا جمله منه:/

دوباره همون لیام همیشگی شده بود اومد جلو بهم نزدیک شد، منم عقب عقب رفتم خوردم ب دیوار .
خواستم از بقل در برم دستاشو گذاشت رو دیوارو گیرم انداخت. هرچی فشار دادم نتونستم ی اینچ دستشو تکون بدم. همونطوری داشت بهم خیره خیره نگاه میکرد بدون اینکه چیزی بگه.
نوچ فایده نداره زورم بهش نمیرسه-_- نقشه دوم رو باس اجرا کنم:|
ی نفس عمیق دادم بیرونو صاف تکیه دادم ب دیوار
تو چشماش نگاه کردم.

لی: وات:|؟!
لو: ببین فک نکن چون اجازه میدم برام تاب بازی در بیاری با این قیافه لنتیت منو میترسونیا!پس باهام درست حرف بزن.

لی:اوکی سوال دقیقم اینکه، اینجا چ غلطی میکنی؟

داد کشید رو سرم،قاطی کردم دیگه نتونستم خوب رفتار کنم.

لو: بزار فک کنم، اومد دنبال ی عنتر بی احساس ک ۲ هفته اس خونه نیومده و جواب تلفنمو نمیده. میشناسیش؟! وقتی هم پیداش میکنم مثل ی عوضی تمام عیار نگام میکنه و ک مثلا منو نمیشناسه.
اگه این هنوز جز اون بازیای مسخرته بدون ک من بدجوری قاطی کردمو خسته شدم.

با عصبانیت اینارو بهش گفتم.
منتظر بودم هر جوابی بده ک دوباره برینم بهش
یهو قیافش تغییر کرد و سرشو تکیه رو شونم و ی نفس عمیق داد بیرون.

لی:...شت... لنتی گفتم منتظرم بمونو بچه بازی در نیار...حالا باس چیکار کنم، چطوری ازت مراقبت کنم دربرابر اون...

لو: موضوع چیع؟ مراقبت؟! اون کیه؟! اصلا داری چ گوهی میخوری؟!

لی: تو چرا هیچوقت ب حرفم گوش نمیدی؟!

لو: چون تو هیچی دقیق برام توضیح نمیدی؟! همش منو تو دلشوره و نگرانی و استرس میزاری! حتی جواب تلفنم نمیدی... نمیگی چ حسی بهم دست میده وقتی نمیتونم حتی صداتو بشنوم،ن قیافتو ببینم... وقتی ام پیدات میکنم محلم نمیدی.چرا؟!چون جز "بازیته"...

لی:چون نمیخواستم از دستت بدم...

صداش خیلی پکر بود
یدونه زدم پشت گردنش

لو: احمق جون ،هرچی هست لازم نیست تنهایی انجامش بدی، چون هردومون ی جور زجر میکشیم، اگه نمیخوای الان بهم بگی عیبی نداره ، فقط برگرد خونه پیشم... من بدون تو خیلی تنهام.

لی: خفه شو لو مگه ن نمیتونم جلو خودمو بگیرم.
لو: گمشو عوضی سگ محلم میکنی الانم میخوای بکنیم:/ کونمم نمیدم بخوری
428 viewsKim, edited  23:13
باز کردن / نظر دهید
2020-04-15 02:13:26 #insomnia_club #kimi #P1 . Half a heart apart #Lilo . . . . 12:45 شب [*فلش بک ] لو: حاح... بیب تو فکر بود همش نگاهشو از چشمام میگرفت و بهم توجه نمیکرد دستامو بلند کردمو و صورتشو تو دستام قاب گرفتم ک نگام کنه لو: بیبی...هاح... گوشت...باهامه لی:…
469 viewsKim, edited  23:13
باز کردن / نظر دهید
2020-04-13 14:45:46 سلام گیلاسک هام خوبین؟ برین به واندی ووت بدین کودکان محترم من.منم پارت تو این یکی دوروزه مینویسم با لری زیام برمیگردم*لاو د الز♡

اگرم دایرکشنر نیستید منم نیستم ولی به احترام زیام لری برین ووت بدین لدفا. میگن از هر دستی بدی از همون دست میگری بدین بگیرین
♡ خار ایهام*
419 viewsMahya, 11:45
باز کردن / نظر دهید
2020-04-13 14:43:31
خب گایز میدونیم اسم رای گیری میاد باسن درد میگیرین ولی الان دوتا مورد هست که باسنتونو میبوسه
به واندی رای بدین.
ماچ

1.
https://www.billboard.com/articles/columns/pop/9354239/boy-band-virtual-happy-hour-poll-bts-backstreet-boys-jonas-brothers

2.
https://www.wearepoweruk.com/power-best-fandom-2020.html

•|#gif
•|#1D
|• T.me/ziamfoeus •|
225 viewsMahya, 11:43
باز کردن / نظر دهید
2020-04-08 02:02:51 سر دور خودش ملافه پیچید با ترس از تحکم صداش رفت بیرون زیر نگاه های میلان سرخ تر از قبل تقریبا دوید لویی: زل زدن تموم میکنی حرفتو بزنی ؟ میلان: عاها میگفتم سنگای مد نظرتو از ایتالیا تحویل گرفتم لویی: اره خودشون میدونن سنگای من در عرض یه ساعت ندن باید…
442 viewsMahya, 23:02
باز کردن / نظر دهید