برگی از تقویم تاریخ ۱۰ شهریور زادروز محسن ا | گُنبدِ دوّار
برگی از تقویم تاریخ
۱۰ شهریور زادروز محسن الهامیان
( زاده ۱۰ شهریور ۱۳۲۷ تهران ) موسیقیدان و مترجم
او از معلمان دلسوز و مترجمان خوب هنرستان موسیقى پسران است. وى درباره فراگیرى موسیقى و نحوه آشنایى با این هنر والا میگوید: «با اینكه از نوجوانى علاقه زیادى به موسیقى داشتم ولى متأسفانه امكانى برای فراگیرى این هنر فراهم نشد و پس از گرفتن دیپلم ریاضى، در یك شركت خصوصى بهعنوان كمك حسابدار استخدام شدم و توانستم درآمدى براى خودم داشته باشم و به آموزش آنچه از دوران نوجوانى در حسرتش بودم بپردازم. حقوق اندك خودم را جمع كردم و بعد از چند ماه توانستم پیانویى تهیه كنم و به یادگیری بپردازم. ابتدا چند ماهى را پیش آقاى اردشیر روحانى كار كردم و او كه قصد سفر به اروپا را داشت پیشنهاد كرد كه به هنرستان شبانه مراجعه و در آنجا كار را ادامه دهم. به این ترتیب به هنرستان رفتم و نزد خانمی از هنرمندان رومانى که نامشان را فراموش كردم به آموختن پیانو ادامه دادم. در این فرصت توانستم بهعلاقه و عشق دیگرى هم كه داشتم بپردازم و آن آموختن زبان فرانسه بود. بعد از ۱۸ ماه آموختن پیانو، در سال ۱۳۵۲ در كنكور موسیقى هنرهاى زیبا شركت كرده و قبول شدم، از این بهبعد فراگیرى پیانو را نزد خانم لوست مارتیروسیان ادامه دادم. باید بگویم كه كل آموختن موسیقى خود و نیز زبان فرانسه خود را مرهون این خانم هستم، علاوه بر پیانو، هارمونى پراتیك را نیز از سال سوم دانشكده كار كردم و بعد از لیسانس نیز تا چند سال بعد، روزانه چند ساعت را صرف كار هارمونى پراتیك كردم و همین موضوع باعث استحكام آموزش موسیقى من شد. در دروس نظرى در دوران دانشكده آموزش چندانى ندیدم، فقط آقاى دكتر مسعودیه كه علاقه مرا به هارمونى دید و چون میدانست كه از زبان فرانسه بیاطلاع نیستم، پیشنهاد كرد كه هارمونى تئودور دوبوا را مطالعه كنم. مدت هشت سال بدون داشتن استادى این كتاب را بدون آنكه خسته شوم بارها و بارها مطالعه و مسائل آن را حل كردم. آنقدر به در و دیوار خوردم تا اینكه بالاخره فن كار را یاد گرفتم و میتوانم این ادعا را داشته باشم كه در هارمونى و كلاسیك مسئلهاى در كار استادان وجود ندارد كه نتوانم از آن سر در بیاورم و از آنالیزش عاجز باشم در این كار آنقدر تمرین كردم كه حتى توانستم قطعه دریاى دبوسى یا اورتور تریستان ایزولد واگنر را شیفره گذارى كنم. باز هم به پیشنهاد آقاى دكتر مسعودیه كنترپوان كروبینى و نیز فوگ آندره ژوالژ را سالها مطالعه كردم تا بالاخره توانستم فن كنترپوان و فوگ نویسى را نزد خودم بیاموزم. در سال ۱۳۵۶ از دانشكده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شدم. بعد از لیسانس براى ادامه تحصیل مدت كوتاهى به استراسبورگ رفتم ولى دپارتمان موسیقى آنجا را فوقالعاده ضعیف یافتم و بهدلیل جریان انقلاب، به ایران بازگشتم تا بعدا از سوربن پاریس پذیرش بگیرم كه این كار ممکن نشد و بهدلایل روابط سیاسى، دیگر براى تابعین ایرانى از دانشگاههاى فرانسه پذیرش داده نشد. باز هم خودم آموزش موسیقى خود را برعهده گرفتم. با مراجعه به رسالات، كتابها، سعى كردم كه معلومات خود را در این زمینه گسترش بدهم و هنوز هم بهعنوان یك شاگرد موسیقى این كار را دنبال میکنم. در سال ۱۳۶۲ همكارى با هنرستان عالى موسیقى را آغاز كردم، البته هنرستانى كه بعد از چندسال وقفه بازگشایى میشد تا هنرستانى كه امروز بعد از ۱۰ سال تجربه شكل گرفته تفاوت كیفى و انضباطى بسیارى پیدا كرده است. چون رشد و بالندگى هر موضوع و رشتهها، در گرو آموزش است، بههمین دلیل رشته آموزشى را پایه كار قرار دادم و علاوه بر تدریس، بهترجمه كتابهایى در زمینه نظرى و عملى موسیقى پرداختم كه كتابهاى زیر در این مدت با ترجمه این جانب بهچاپ رسیده است. ۱- رساله هارمونى تئودور دوبوا. ۲- رساله كنترپوان كروبینى. ۳- رساله فوگ آندره ژوالژ. ۴- خاطرات هكتور برلیوز. و نیز كتابهاى زیر ترجمه و در مرحله چاپ است : ۱- موسیقى بینالنهرین. ۲- تكنیك پیانو. ۳- بتهوون از زبان خودش. ۴- نامه هاى شوپن. علاوه بر اینها واریاسیون روى تمهاى محلى براى پیانو نوشتهام و پنج تم محلى «دست به دستالم نزن»، «مستم مستم»، «دختر بویراحمد و پاچ لیلى» انتخاب و براى هر یك چهار تا یازده واریاسیون نوشته شده كه به گمانم كار جدیدى در زمینه موسیقى ایرانى باشد، واریاسیونها كاملا تكنیكال و بدیع هستند.».