Get Mystery Box with random crypto!

- خب راستی بقیه بچه هات چی؟ چرا پیش اونا نمیری؟ اونا خیلی عوض | زرافه بزرگوار

- خب راستی بقیه بچه هات چی؟ چرا پیش اونا نمیری؟
اونا خیلی عوض شدن. انگار نه انگار که بچه های من‌اند. دختر بزرگم که یه بار داشت میگفت من رابطه عادی رو دوست ندارم. احساس پوچی و ابزورد بودن میکنم. دوست دارم برده باشم. تا اینکه من گرفتمش و بردم بازار برده فروشا که با یه برده سیه چرده تر و فرز عوضش کنم که بعد از دستم خیلی ناراحت شد. گفت من منظورم اون نبود، من اسلیوام فی الواقع. این یه جور تمایلات مازوخیسمیه که اسلیو بودن ایجاد میکنه، یعنی یه جور کارکرد روانی داره. من خودم دوست دارم برده باشم.
- شاید معتقده که شاشیدم تو اون باشگاهی که منو به عضویت قبول کنه؟
- نمیدونم. من خیلی سردرنمیارم ازین چیزا. از طرفی دیدم خب امسال هرروز قارچ خوردم و نتونستم روزه بگیرم، لذا به کفاره روزه هایی که نگرفته بودم آزادش کردم که بره. ولی خب، الان باز یه ارباب جدید پیدا کرده گویا.
اون یکی پسرمم که افسردگی گرفته. رفته تنها زندگی میکنه و پیوستگی زمان رو فقط از پاکت سیگارهایی که کنارش انباشته میشه میفهمه.
- خب که اینطور. زیاد صحبت کردی اولد پاپمکین بچ. اگه همینطور ادامه بدیم مثنوی هفتاد من میشه. بیا با دور تند جلو بریم که نگارنده حوصله اش سر رفته و الانم سیگارش تموم شده و قوزک پای چپش میخاره و میخواد ادامه نوشتن قصه رو بذاره برا بعد.
- اوکی، لتس گو لیتل اسلات.



#قصه_های_نیشدار_برای_بچه_های_ریشدار
#کنیزک_و_کیرخر

@giraffe_the_bozorgavar