بله زمانی که میرم وطن ینی میرم به روستای پدری و مادریم عمیقا | خوشنیّت بدکردار
بله زمانی که میرم وطن ینی میرم به روستای پدری و مادریم عمیقا حس میکنم متعلق به یک جایی از این جهانم و دوم وقتی از اول یک خیابونی به تهش خیره میشم وقتی کل خیابون رو با جزئیاتش میبینم درختها و نوری که از بینشون رد میشه و آسمون بالای اون خیابون رو. در این مواقع هم حس عجیبی بهم میگه که تو برای این جهانی تو یک روز در این جهان بودی و نفس کشیدی تو برای زمینی و خدا میدونه اهل زمین بودن چقدر سعادت لازم داره بله درسته همه چیز اینجا سخته اما کی گفته زیبا نیست؟