Get Mystery Box with random crypto!

مستندنگاری ماجراهای من و سیاست علی گودرزیان ع پایدار بخش ۳۹ م | چکامه های نامیرا(شعرها و دست نوشته های علی گودرزیان ع پایدار)

مستندنگاری
ماجراهای من و سیاست
علی گودرزیان ع پایدار
بخش ۳۹ مجلس پنجم -خرم آباد(۲)

انتخابات آغاز شد شهر با آذین پوسترهای کاندیداها رنگ به رنگ شد. ماشااله حیدری مقدم رای سنگین و وزین شهر بود.
در حالی که نیروهای تشکیلاتی خط امامی مشغول رایزنی با کاندیداها بودند، کوروش فولادی شهر را به هم ریخته بود. ادبیات ساختار شکنانه ی او، چیزی نبود که نیروهای چهارچوبه دار و کلیشه ای را متقاعد کند تا از او حمایت کنند. او دقِ دلِ بخشی از شهر را خالی می کرد.

فولادی در نخستین گام، برای نخستین بار از روی برنامه و تاکتیک برای قاپیدن رای قشر شهری بحث "شهری" و "عشایری" را مطرح نمود.

از زبان فولادی نقل کردند که گفت:"به مردم نوشابه بدهید هرکسی اشک از چشمش در آمد او عشایراست و از شهر بیرونش کنید"، وقتی گرانی دمار از روزگار مردم درآورده بود. برای جلب نظر مردم از او نقل کردند که:"...ن مرغ را پاره می کنم اگر تخمِ گران بگذارد" این سخنان شعاع پیدا کرد و سرزبان مردم افتاد. کورش فولادی اما حمله ها را تندتر می کرد به امام جمعه و استاندار غیر رسمی گلوله بست.

شهر، به دنبال قهرمان می گشت. مردم نخست سخنان فولادی را مسخره کردند، کم کم حرف های او را لقلقه ی زبان و در محافل نقل کردند.

سخنرانی های لریاتی کوروش فولادی به گوش استاندار و مراکز قدرت هم رسید هم امام جمعه واکنش نشان داد و هم استاندار و مدیران در مصاحبه ها به نوعی مردم را از رای دادن به چنین آدم هایی برحذر داشتند.

هرچه به جلو می رفتیم زیر پوست شهر خرم آباد داشت تصمیماتی گرفته می شد. دو پدیده دراین انتخابات داشتیم: یکی حیدری مقدم که شهر، پر از نام و آوازه ی او شده بود و یکی هم، کوروش فولادی که رای بچه های شهر را درو می کرد. او با تاکتیک برای رسیدن به مرحله ی دوم انتخابات رای قشر شهری را می خواست.

نیروهای خط امامی خرم آباد، حیدری مقدم را به محفل خود، دعوت کردند از او دو نکته خواستند: نخست این که در مجلس نطق هایش را همسو با تفکر خط امامی ها ایراد کند دو دیگر این که مُهر "تشکل های اسلامی همسو" را نَزند؛ اما حیدری مقدم شرط نخست آنان را پذیرفت برای شرط دوم قول نداد!

حیدری مقدم اطرافیانی داشت که پایشان در ملک راست بود و دلشان در هوای چپ، گزیده بگویم یکدله نبودند، ملاحظاتی داشتند، دستی به جام باده و دستی به زلف یارداشتند، خیال و خواب فتح ادارات در سر می پختند به شکلی، گیر بودند.

حیدری مقدم انسان دیدبازی بود و نگاهش افق داشت. تفکرات او فراتر از سقف خط امامی ها بود. او وقتی در آخرین نطق خود به رد صلاحیت ها اعتراض کرد و صدای خود را بالا برد و تهدید کرد که:"ازدست شورای نگهبان به دادگاه لاهه شکایت می کنم" هیچکدام از خط امامی ها تا آن زمان چنین جسارتی از خود نشان نداده بودند! با این همه او چپ نبود و راست هم نبود او یک تکنوکرات مردمگرا بود که ناچار باید دراین میدان کثیف گروکَشی چپ و راست بازی می کرد اما او بازیگر نبود! او در دور نخست، به این نتیجه رسید که مهر تشکل های همسو را نزند و نزد.

سَرِآخر انتخابات مرحله ی اول مجلس چهارم در هیجدم اسفندماه ۱۳۷۴ برگزار شد و آقایان حیدری مقدم، عبدالرضا سپهوند، کوروش فولادی و عبدالرحیم بهاروند به مرحله ی دوم انتخابات راه یافتند!

در مرحله ی دوم اما ورق برگشت انتقادات تند کوروش فولادی علیه استاندار و وضعیت موجود و مسببان گرانی، جان تازه ای گرفت. استاندار آشکارا اعلام کرد:" به این چنین افرادی رای ندهید!" مردم خرم آباد در برابر توصیه ی دولتیان گارد گرفتند.

عبدالرضا سپهوند هرروز که به پیش می رفتیم به عنوان کاندیدای ثابتِ جریان مقابل جریان تشکل های همسو، پرآوازه تر می شد و روز به روز به شکل طبیعی بر آرا او افزوده می گردید.

حیدری مقدم که بیش از ۴۵ هزار رای آورده بود و با فاصله ی زیاد پیشتاز انتخابات مرحله ی اول بود در دور دوم کلاف سردرگم شد و مرعوب تهدید عوامل جناح راست سنتی و شورای نگهبان وقت گردید.

جریان چپ یک بار دیگر از حیدری مقدم دعوت کرد و از ایشان خواست از زدن مُهرِ "تشکل های اسلامی همسو" روی پوسترهای خود بپرهیزد! اما ایشان دلایلی را برشمرد ازجمله این که " آقایان(شورای نگهبان) رای راستین بنده در مرحله ی نخست انتخابات را اعلام نکردند! چه تضمینی هست که اگر این مهر را نزنم باز رای مرا امحا نکنند و از ورودم به مجلس جلوگیری نکنند؟" او گقت:" شما(چپ ها)نمی توانید به من کمک کنید؟"

محمد رضایی از طرف جریان چپ برای صیانت رای ایشان، با کارگزاران سازندگی هماهنگی هایی به عمل آورد از جمله دیدار با محمدهاشمی، برای هماهنگی با استاندار وقت محمدی زاده اما اطرافیان حیدری مقدم رگ او را زده بودند. سخت مرعوب شده بود و کرد آن چه نباید می کرد و مهر تشکل های همسو را بالای پوسترها زد و ازفردای آن روز آن مهر، درخرم آباد نام جدیدی گرفت "مهرگرانی"...

ادامه دارد..
@goodarziyan96