زندگی دیگران را نابود نکنیم ... جوانی از رفیقش پرسید : کجا | 📖قـــــرآن روزانه🕋
زندگی دیگران را نابود نکنیم ...
جوانی از رفیقش پرسید : کجا کار میکنی ؟ _ پیش فلانی + ماهانه چند میگیری ؟ _ء ۵۰۰۰ + همهش همین ؟ ۵۰۰۰ ؟ چطوری زندهای تو ؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه ! خیلی کمه !!!
یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد . صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد . قبلا شغل داشت ، اما حالا بیکار است .
زنی بچهای را به دنیا آورد . زن دیگری گفت : به مناسبت تولد بچهتون ، شوهرت برات چی خرید ؟ _ هیچی ! + مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟!
بمب را انداخت و رفت . ظهر که شوهر به خانه آمد ، دید که زنش عصبانی است و ... . کار به طلاق کشید و تمام .
پدری در نهایت خوشبختی است . یکی میرسد و میگوید : پسرت چرا بهت سر نمیزند ؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه ؟!!
صفای قلب پدر را تیره و تار میکند ...
این است ، سخن گفتن به زبان شیطان ...
در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم :
چرا نخریدی ؟ چرا نداری ؟ چطور این زندگی را تحمل میکنی ؟ یا فلانی را ؟ چطور اجازه می دهی ؟
ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد ، یا از روی کنجکاوی یا فضولی ... اما نمیدانیم چه آتشی به جان شنونده میاندازیم !!!
« کور » وارد خانهی مردم شویم و « کـَر » از آنجا بیرون بیاییم !