Get Mystery Box with random crypto!

برای دخترم هانا

لوگوی کانال تلگرام haanaapirzadeh88 — برای دخترم هانا ب
لوگوی کانال تلگرام haanaapirzadeh88 — برای دخترم هانا
آدرس کانال: @haanaapirzadeh88
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 378
توضیحات از کانال

حال و هوای خودم جهت یادگاری و یادآوری
ارتباط با آرش پیرزاده :
@Arashpirzadeh

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-04-17 11:56:08 شما فرض کن با حروف فارسی، با تمام فتحه و کسره و ضمه‌اش، اما به زبان فرانسه راز خوشبختی رو نوشتن دادن و دستت.
می‌تونی دقیق تلفظ جمله‌های فرانسوی رو ادا کنی ولی معنی‌شون رو نمی‌دونی. بعد بردن ول کردنت وسط پاریس و خودشون اومدن...

با اون کلمات معجره می‌کنی و هرکسی رو می‌تونی به اوج برسونی....
ولی برای خوشبخت شدنِ خودت هیچ راهکاری وجود نداره...
این حکایت آدمهاییه که خودشون رو نادیده می‌گیرن....
یه روزی یه جایی اون نسخه‌ی شفا‌بخش رو می‌ندازن تو جوب و دنبال خودشون می گردن...

@haanaapirzadeh88
545 viewsآرش پیرزاده, edited  08:56
باز کردن / نظر دهید
2022-03-22 21:56:28
آدم تو هر درجه ایی و هر سطحی می تونه بی شعور باشه یا بشه
ابی خیلی دوستت دارم
مگه چقدر پول مهمه واقعا؟...
چرا اخه لعنتی...
جوون ها جون دادن واسه این اب و خاک... درست یا غلط جونشون رو دادن...
بزن قید اون چند دینار رو خب..
808 viewsآرش پیرزاده, edited  18:56
باز کردن / نظر دهید
2022-03-08 12:29:29 تو نرفته‌ای...
در من گمشده‌ای..

می‌دانم که فرقش را نمی‌دانی..
برای همین
حیرانی را با غم اشتباه می‌گیری...
خشم را با پشیمانی...

و من را با معشوقت....


آرش پیرزاده
اسفند 1400
@haanaapirzadeh88
894 viewsآرش پیرزاده, edited  09:29
باز کردن / نظر دهید
2021-02-24 15:16:38
هانا که به دنیا اومد یه روان شناس بهم توصیه کرد جلو ی هانا دعوا نکنم، گریه نکنم حتی اگه دلیل موجهی دارم و دارم کمکش می کنم چون یه خردسال از حرف های شما چیزی سر در نمیاره و نمی فهمه چی می گید و چقدر راست می گید و یا حق با شما هست یانه ... اون از کسی که گریه می کنه یا داد می زنه می ترسه و دوری می کنه همین.
فکر کنم دنیا هم مثل کودک خردسال می مونه اگه بخوایم بر وقف مرادمون باشه اگه می خوایم بهترین بهره رو ازش ببریم. مهم نیست که چه دلایلی داریم و حرف حسابمون چیه مهم اینه که غصه نخوریم و لبخند بزنیم همین.
2.4K viewsآرش پیرزاده, edited  12:16
باز کردن / نظر دهید
2021-02-17 14:51:26 ماهی فاش
یه وقتی یه ماهی بود به اسم ماهی فاش
که یه کون سفیدی داش
و برا کار کردن دست نداش
برا دیدن هم توی صورتش چشمی نداش
تو کله اش هم هیچی نبود
به هیچی هم فکر نمی کرد.
یک و یک مساوی با دو رو هم بلد نبود
از این همه مملکت هیچ کدومشو نمی شناخ
اون فقط یه ماهی فاش بود
با یه کون سفید ...
.
.
وقتی آدما خونه می ساختن
وقتی آدما چوب میشکستن
وقتی آدما آش می پختن
وقتی آدما دل کوه رو میکندن و سنگ میاوردن
ماهی فاش به ریش همشون می خندید.
وقتی آدما می پرسیدن: تو چیکار بلدی بکنی؟
جواب میداد: من یه ماهی فاشم اینم کون سفیدم.


شب به شب که آدما می رفتن تو خونه هاشون
ماهی فاشم پشت سرشون می رف تو
وقتی که تودور بخاری می شستن
ماهی فاشم کنارشون می نشست
وقتی آش میومد رو میز
اولین نفر با یه قاشق بزرگ
همون ماهیه بود.
که با صدای بلند فریاد می زد: حالا تند تند بخورین
بعد من کون سفیدم رو نشونتون میدم.
آدما می خندیدن و اجازه میدادن که اونم با ها شون غذا بخوره.
.
.
اگر قحطی نمی اومد اونم نه یه قحطی کوچیک
بلکه یه قحطی بزرگ
تنبلی اونو نادیده می گرفتن
اما حالا همه مجبورن برا رفع قحطی چیزی بیارن
یکی پنیر آورد یکی گوشت
یکی نون.
فقط ماهی فاش غیر از یه قاشق بزرگ
هیچی نیاورد.
چن نفری اونو دیدن. اونا سه نفر بودن
از ماهیه پرسیدن : خب ! تو چیدی به ما ؟؟؟
ماهی فاش جواب داد :
( اگه کون سفیدمو . . . )
اما آدما برای اولین بار
از دس ماهی فاش عصبانی شدن
پریدن بهش
تندی از لای در انداختنش بیرون
و اونجا کون سفید شو
گرفتن به باد کتک .

آرش پیرزادهپنج‌شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 21:15

39 نظر 
2.1K viewsآرش پیرزاده, 11:51
باز کردن / نظر دهید
2021-02-17 14:51:26 من یه ماهی فاشم اینم کون سفیدم....

بچه که بودم به واسطه  ی خانواده سنتی و مذهبی که داشتم روی مسائل مذهبی خیلی زوم بودم و تعصب داشتم


از طرفی من دو تا دوست صمیمی داشتم به نام های  " مهدی  "  و  " آزاد " . که معمولا با اونا بحث میکردم ...

آزاد مادری سُنی و تحصیل کرده داشت و توو  یه خونه 50 متری زندگی می کرد  که تمام دیوارهای خونه قفسه بندی و پر از کتاب بود  و مهدی هم توو یه خانواده ی روشن فکر و لا مذهب زندگی میکرد و هی میرفت پای صحبت بزرگتر ها می شست هی مطالبی میشنید که بعضاً خودش هم نمی فهمید  ولی برای اینکه بکوبه تو سر من کافی بود ....

بحث شیعه بهتر یا سُنی ... یا وجود امام زمان  و یا مباحث سیاسی که اوایل دهه شصت مثل سریالهای ترکی این روزها .. کوچیک و بزرگ راجع بهش حرف میزدن از مباحث داغ   ما سه تا پسر 8  یا 9 ساله بود ...

یادمه یه روز با مهدی دعوام شد سر امام خمینی .. من امام خمینی مثل امام ها مقدس می دونستم  و اونا نه ....


یادمه اون سالها توو منبر یه آخوندی شنیدم که  "ابن ملجم " رو وقتی قصاص کردن  و خواستن دفنش کنند خاک اونو قبول نمیکرد و هی پس می زد ... اونقدر این موضوع روی من تاثیر داشت  که صِحَت داستان و  از خواهرم پرسیدم ... اونم فرمایشات آخوند رو تکمیل کرد  و گفت بدن امام ها زیر خاک سالم میمونه و مورچه ها و حیوانات به دستور خداوند سراغ اونها نمی رند و اگه الان محل دفن  امام ها رو بشکافند بدن امام ها سالم مثل روز اول از زیر خاک بیرون میاد  ازش پرسیدم پس چرا امام رضا بیرون نمیارند تا همه سنی ها این معجزه رو ببیند و شیعه بشن .. خواهرم گفت بزرگترین گناه " نبش قبره " و هیچ کس حق این کار رو نداره ...


نظر مهدی و آزاد اما این نبود و گفتن خیلی برای مورچه ها فرق نمیکنه که چی میخورند ... و منو سر این  دوراهی  تاریخی و اساسی دوران کودکیم گذاشتند که آیا واقعا زیر اون ضریح زیبای طلا امام رضا بشکافم به پیکر سالم سبز پوش  و معطر امام بر میخورم یا تلی از استخوان خاک ....؟


کم کم بزرگ شدم .... با خواهرم کمتر صحبت کردم با دوستام بیشتر ... کم کم از مذهب فاصله گرفتم و  نوجوونی کار به جایی رسید که تمام مشکلات مملکت از مذهب میدیدم و از هر چی عرب بود بدم میاومد ...به مسلمونها می گفتم گوسفندهای گوسفند کش .....به کمونیسم علاقه پیدا کردم و دائما روزنامه و مباحث سیاسی می خوندم سعی میکردم کتاب های فلسفی بخونم ...

این کار باعث میشد که هم ویوو انسان فهمیده رو داشته باشم و حربه ایی بود برای جذب لایک مخصوصا از خانمها ...

یادم میاد یه کتاب شعر  از " برتولت برشت " گیرم اومد و یک کلمه شو هم نفهمیدم و خیلی به نظرم احمقانه می اومد ولی جرات نکردم ابراز کنم تنها شعری که از اون کتاب تو ذهنم موند همین جمله  " من یه ماهی فاشم اینم کون سفیدم " بود


امروز وقتی می خواستم این پست بنویسم این جمله رو سرچ کردم و متن کامل شعر و دوباره خوندم ، برام جالب بود که الان احساس میکنم تو اون دوران نوجوانی ماهی فاش بودم و شعر شرح حال خودم بود ....



بزرگتر شدم راههای دیگه ایی برای جلب نظر دیگران پیدا کردم و کم کم کتابهایی خریدم که از اون لذت می بردم ....

کمتر حرف زدم بیشتر گوش دادم ...


یاد گرفتم عده ایی از هم وطن هام عرب اند

به جای اعراب از جنگ متنفر شدم ....

یاد گرفتم به جای وطنم انسانها رو دوست داشته باشم ...

دیگه  مانیفیست حزب کمونیسم خیلی برام جذاب نبود  ....

و فهمیدم گوسفندها به هر صورت کشته می شن ...


چند سال پیش مقاله خوندم که دعا کردن  . توکل باعث ایجاد یه هورمون در بدن میشه ... و کسانی که جسدشون در خاک سالم تر می مونه کسانی هستند که معنوی تر بودن با خودم فکر کردم پس شدنیه ... ممکنه بدن امام ها به واسطه اخلاصی که داشتن نوعی هورمون ترشح کنه که سالم بمونه .... ولی هنوز هم ته دلم نا باوری بود....



دیروز اتفاقی تلویزیون دیدم داشت یه برنامه راجع این 175 غواص شهید میداد .... عکس جسد شهیدی نشون داد که لباس غواصی تنش بود  و دستش بسته بودن به نظرم جسد نسبت به زمانی که ازش گذشته بود سالم بود ...یاد همین موضوع دوران کودکیم افتادم ... بعد به این فکر کردم که این گروه تفحص با چه عشقی بعد از بیست سال هنوز هم می گردنند ... واقعا عشق این گروه تفحص که روی ماه این عزیزانو نشونمون داد ... اگه اون عشق اون اشتیاق نباشه این اجساد هم بجای اینکه قسمتی از تاریخ ما باشند قسمتی از خاک بودن ....


یه دفعه احساس کردم جواب سوال کودکیمو گرفتم ... 


اره مهدی ...  پیکر امام ها هنوز اون زیر سالم هست ...منتها شرطش اینکه با عشق بِکَنی ....عاشق باشی بِکَنی ... مشتاق باشی بِکَنی  اینجور مطمئنم معجزه رخ میده ....








+برتولت برشت
3.8K viewsآرش پیرزاده, 11:51
باز کردن / نظر دهید
2021-01-23 21:45:38 #قیمت

 نون سنگک دولتی ٢۵٠ تومنه ...یک کیلو گوشت تازه ١٠٠٠٠ تومنه ....

مرغ کیلویه ٣٠٠٠ تومنه ......روزنامه پر تیراژ  ١٠٠ تومان

سکه ٢٨٠ هزار تومان ..... کف حقوق تعینی دولت ٢٨٠ هزار تومان

کرایه یه خونه ١٠٠ متری در مرکز تهران ٣٠ میلیون رهن کامل

یه نخ سیکار ٢٠٠ تومان ..... یه متر زمین در مرکز تهران ٢.۵ میلیون تومان

تن فر وشی یک دختر جوان .... ۵٠ هزار تومان  ... وزیت دکتر ١٢ هزار تومان

یه عمل قلب باز بدون بیمه ١٢ میلیون تومان ... درامد ٧٠ درصد مردم زیر ۴٠٠ هزار تومان

یه ماشین ساده و ارزان  مثل پراید ٧ میلیون تومان ...  بلیط مترو ٢٠٠ تومان

هزینه یه ترم دانشکاه بالای  ٧٠٠هزار تومان..... بلیط سینما ٢٠٠٠ تومان

هزینه یک تفریح سالم دو نفره یک عصر تا شب (سینما کرایه ماشین یه پیتزا که دو نفر بخوریدش به دو تا چیپس ) ١۵ هزار تومان ......

هزینه یه تفریح ناسالم که ۴ تا رفیق   (یه بسته کراک یا شیشه که ۴ تایی بکشند برن هوا ) ٧ هزار تومان

یه ساندویج سوسیس ٢۵٠٠ تومان یه بسته تریاک ١٠٠٠ تومان

هزینه خون ادما    مردها ١۴:میلیون    زنها : ٧ میلیون تومان

نرخ یه کلیه آدمیزاد با یه منت سر فروشنده  ۵ میلیون

نرخ یه عکاس معرف برای عروسی ٧ میلیون با کلی ناز و وقت قبلی

نرخ خرید یه دست مبلمان ٧ نفره معمولی ٢.۵ میلیون تومان

نرخ یه ارایشگر که اسم در کرده برای عروس ۵ میلیون تومان

تیراژ کتاب یه نویسنده معرف که اسم در کرده ٢۵٠٠ جلد  ١۵٠٠ تومانی میشه حدود ۴ میلیون که باید با ناشر نصف کنه پول کاغذ هم بده ...
هانا جان
نمیدونم ١٨ سال دیگه این ارقام چه تغییری میکنه  امیدوارم خیلیهاش بالا بره خیلیهاش پایین بیاد



آرش پیرزاده
زمستان 88

@haanaapirzadeh88
1.6K viewsآرش پیرزاده, 18:45
باز کردن / نظر دهید
2021-01-07 21:26:02 دقیقا پنج سال پیش همین روز و همین ساعت تلفن من زنگ خورد و داداشم پشت خط گفت بابام بعد از 46 روز ای سی یو از دنیا رفته....
چیز زیادی ندارم واسه گفتن...
بابام روستا زاده‌ایی بود که زحمت کشید و زحمت و زحمت... هر آنچه داشت برای ما گذاشت و رفت.
دقیقا زمانی که داشت از دست و پا می‌افتاد از دنیا رفت...
دوست نداشت تو حال ناتوانی ببینیمش.
حتی از عصا دست گرفتن هم طفره می‌رفت..
من به خدا و اون دنیا اعتقاد دارم... شخصا فکر می‌کنم اونایی که میرن اون دنیا، فارغ از اینکه امکان برگشت براشون به این دنیا هست یا نه، دیگه خودشون هم مایل به برگشتن نیستن...

دنیای بعد بابامو دوست ندارم... و متاسفانه دنیا هم بعد رفتن بابام، منو دوست نداشت...
کاش بود....

برای آمرزشش دعا کنید
ممنون

.
1.5K viewsآرش پیرزاده, edited  18:26
باز کردن / نظر دهید
2020-12-01 13:54:04 #آینه_جادویی

نمی‌دونم فیلم هری‌پاتر و سنگ جادو رو دیدید یا نه... من چند روز پیش برای چندمین بار با هانا نشستم و دیدم.
یه قسمت از فیلم یه آینه هست، یه آینه بزرگ و عظیم که بالاش نوشته شده " من صورت شما رو نشان نمی‌دم بلکه عمیق‌ترین خواسته‌ی قلبی شما رو نمایان می‌کنم"
آینه‌ایی که هر کسی فقط عمیق‌ترین و اصلی‌ترین خواسته‌شو توش می‌دید.
هری‌پاتر پدر‌‌ و مادر فقید‌شو می‌دید و رون، دوست هری قهرمانی در جام مدرسه رو می دید..
دامبلدور(استاد هری) خیلی جالب این اینه رو توصیف کرد. اون گفت بزار اینجور بگم اگه یه آدم خوشبخت جلوی این اینه وایسه خودشو می‌بینه... فقط خودشو...

هانا گفت بابا این آینه آرزوهاست؟
گفتم نه لزوما، خواسته قلبت رو نشون میده..
گفت خب میشه آرزو دیگه...
هانا راست می‌گفت خواسته‌ی تمام بچه‌ها آرزوهاشونه...
گفتم راجع به بچه‌ها آره... اما ما بزرگترها این جور نیستیم... یعنی ممکنه هر آرزویی که داریم خواسته قلبی‌مون باشه ولی هر خواسته‌ایی لزوما آرزومون نیست...
چیزی درباره‌ی جوابم نگفت و فیلم ادامه پیدا کرد و من عمیقا رفتم توی فکر...

آینه‌ایی که عمیق‌ترین خواسته‌ی قلبمونو نشون بده... خواسته‌ایی که شاید خودمون هم ازش بی‌خبریم یا منکرش می‌شیم...
‏ خواسته‌ای که ممکنه آرزومون نباشه یا به صلاح‌مون نباشه و حتی شرم‌آور و کثیف باشه...

اونایی که جنگی رو شروع کردن... اونایی که کسی رو کشتن... اونی که دزدی کرد... اونی که خیانت کرد... اونی که نفرین کرد... اونی که دروغ گفت... همه و همه اول از یه خواسته‌ی شدید قلبی شروع شد...

فیلم تموم شد هانا گفت اگه من تو آینه نگاه کنم خودمو تو کنسرت بیلی ایلیش می بینم و ازم پرسید تو چی؟
گفتم فکر نکنم هیچ آدم بزرگی جرات کنه جلوی این آینه وایسته...



پی‌نوشت : حاضرید توی جمع وایستید جلوی این آینه؟


آرش پیرزاده
@haanaspirzadeh88
4.1K viewsآرش پیرزاده, edited  10:54
باز کردن / نظر دهید
2020-11-06 01:28:03
نمی دونم چرا عکس پست بالا حذف شده ... به هر صورت منظور این عکسه
1.8K viewsآرش پیرزاده, edited  22:28
باز کردن / نظر دهید