Get Mystery Box with random crypto!

ماهی فاش یه وقتی یه ماهی بود به اسم ماهی فاش که یه کون سفیدی د | برای دخترم هانا

ماهی فاش
یه وقتی یه ماهی بود به اسم ماهی فاش
که یه کون سفیدی داش
و برا کار کردن دست نداش
برا دیدن هم توی صورتش چشمی نداش
تو کله اش هم هیچی نبود
به هیچی هم فکر نمی کرد.
یک و یک مساوی با دو رو هم بلد نبود
از این همه مملکت هیچ کدومشو نمی شناخ
اون فقط یه ماهی فاش بود
با یه کون سفید ...
.
.
وقتی آدما خونه می ساختن
وقتی آدما چوب میشکستن
وقتی آدما آش می پختن
وقتی آدما دل کوه رو میکندن و سنگ میاوردن
ماهی فاش به ریش همشون می خندید.
وقتی آدما می پرسیدن: تو چیکار بلدی بکنی؟
جواب میداد: من یه ماهی فاشم اینم کون سفیدم.


شب به شب که آدما می رفتن تو خونه هاشون
ماهی فاشم پشت سرشون می رف تو
وقتی که تودور بخاری می شستن
ماهی فاشم کنارشون می نشست
وقتی آش میومد رو میز
اولین نفر با یه قاشق بزرگ
همون ماهیه بود.
که با صدای بلند فریاد می زد: حالا تند تند بخورین
بعد من کون سفیدم رو نشونتون میدم.
آدما می خندیدن و اجازه میدادن که اونم با ها شون غذا بخوره.
.
.
اگر قحطی نمی اومد اونم نه یه قحطی کوچیک
بلکه یه قحطی بزرگ
تنبلی اونو نادیده می گرفتن
اما حالا همه مجبورن برا رفع قحطی چیزی بیارن
یکی پنیر آورد یکی گوشت
یکی نون.
فقط ماهی فاش غیر از یه قاشق بزرگ
هیچی نیاورد.
چن نفری اونو دیدن. اونا سه نفر بودن
از ماهیه پرسیدن : خب ! تو چیدی به ما ؟؟؟
ماهی فاش جواب داد :
( اگه کون سفیدمو . . . )
اما آدما برای اولین بار
از دس ماهی فاش عصبانی شدن
پریدن بهش
تندی از لای در انداختنش بیرون
و اونجا کون سفید شو
گرفتن به باد کتک .

آرش پیرزادهپنج‌شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 21:15

39 نظر