Get Mystery Box with random crypto!

کوین ترودو

لوگوی کانال تلگرام haaqiqat — کوین ترودو ک
لوگوی کانال تلگرام haaqiqat — کوین ترودو
آدرس کانال: @haaqiqat
دسته بندی ها: ادبیات
زبان: فارسی
مشترکین: 4.51K
توضیحات از کانال

کانال دوره های رایگان استاد کوین ترودو 👌
به راحتی این فرصتو از دست ندید دوستان 🙏 💥
لینک گروه:
https://t.me/joinchat/EcgwTEWosMYKMML22t315w
کانال پکیج کامل دوره های کوین ترودو
https://t.me/ rDLmZ2sw1aVmMWI0
کانال اصلی :
T.me/Haaqiqat

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 11

2021-12-26 21:46:30
دو راه بیشتر وجود ندارد :

یا ذلـتِ «تقـلـیـد» را تحمل کن

یا رنجِ «تفاوت» را به دوش بکش

تقـلـیـد بدون آگـاهـی ، سرانجامش تباهی‌ست !

@haaqiqat
131 viewsBita, 18:46
باز کردن / نظر دهید
2021-12-26 21:44:19
هر آن چیزی که می‌توانید تصور کنید که می‌خواهید باشید، در حقیقت هستید. شما خویش پایداری هستید که همیشه بوده است، که همیشه خواهد بود؛ فراتر از تولد، فراتر از مرگ، فراتر از تجربیات، فراتر از شک و تردید، فراتر از عقاید، فراتر از آنچه که در ذهن و بدن شما در حال گذر است. هر فکری که از ذهن شما می‌گذرد، شما فراتر از آن هستید. شما سکوت هستید. سکوت قلب.

رابرت آدامز

@haaqiqat
123 viewsBita, 18:44
باز کردن / نظر دهید
2021-12-26 21:42:07
زندگی کردن دل و جرات می خواهد، آدمهای ترسو فقط نفس می کشند و زندگی نمی کنند و دائماً دلهره دارند، زندگی ای که ترس در آن جای داشته باشد از مرگ هم بدتر است.

اشو

@haaqiqat
106 viewsBita, 18:42
باز کردن / نظر دهید
2021-12-26 21:39:57
وقتی واژه‌ی خدا را بر زبان می‌رانی، گويی به چیزی دور و دست نیافتنی اشاره می‌کنی. و قرن‌هاست که می‌گویند خدا چیزی در آن بالا، در آسمانِ دور دور است. اما وقتی می‌گویی «عشق»، به چیزی اشاره می‌کنی که به قلب بسیار نزدیک است. مبلغان دینی همواره کوشیده‌اند تا ثابت کنند خدا در دوردست هاست، زیرا اگر خدا در دور دست‌ها باشد آنان می‌توانند خود را نماینده و واسطه‌ی او معرفی کنند.

وقتی واژه‌ی خدا را به کار می‌بری گویی از یک شخص سخن می‌گويي، خدا محدود و معین می‌شود. اما عشق یک شخص نیست، یک کیفیت، یک حضور، یک بوی خوش است. نه بوی خوش یک گل، بلکه بسیار نامحدوتر، بی‌کران و نا منتهايی‌تر .

وقتی میگویی: «خدا» به تو احساس ناتوانی دست می‌دهد؛ دروناً می‌گویی"چکار کنم؟"
اما زمانی که پای عشق در میان است می‌توانی کاری در مورد آن انجام دهی. طبیعت ذاتی تو عشق ورزیدن است. بنابراین آموزش من دور محور عشق
می‌چرخد. مسیح می‌گفت، خدا همان عشق است. من می‌گویم عشق همان خداست.

اشو
@haaqiqat
105 viewsBita, 18:39
باز کردن / نظر دهید
2021-12-26 21:38:51
فصلها تغيير مي كنند
گاهي زمستان است،‌ گاهي تابستان
اگر پيوسته در يك آب و هوا باشيد
احساس كسالت مي كنيد
بايد بياموزيم هرچه را كه پيش مي آيد
دوست داشته باشيم
اين حالت، ‌بلوغ نام دارد
بايد آنچه را كه هست، دوست داشت
« بايد » فقط يك خواب و خيال است
هرچه هست، خوب است
آنرا دوست داشته باشيد و در آن بياساييد
وقتي سختي ها پيش مي آيند
آنها را دوست داشته باشيد
و وقتي مي روند، با آنها خداحافظي كنيد
همه چيز در تغيير است...
زندگي در تلاطم پيوسته است
هيچ چيز همان كه بود، باقي نمي ماند
بنابراين،‌ گاهي فضاهاي بزرگ در دسترس است
و گاهي اصلا جايي براي تكان خوردن نيست
ولي هر دو خوب هستند
هر دو موهبتهاي خلقت هستند
بايد علي رغم هرچه روي مي دهد
در هر حال سپاسگزار و شكرگزار بود
و اين چيزي است كه هم اكنون اتفاق مي افتد
فردا شايد تغيير كند
آنگاه از آن لذت ببريد
پس فردا اتفاق ديگري مي افتد
از آن هم لذت ببريد
گذشته را با خيالات بيهوده آينده مقايسه نكنيد
در لحظه زندگي كنيد
زندگي گاهي داغ است گاهي سرد
هر دو لازم هستند
در غير اينصورت،‌ زندگي از بين مي رود
زندگي بر پايه قطبهاي مخالف ادامه
مي يابد

اشو

@haaqiqat
106 viewsBita, 18:38
باز کردن / نظر دهید
2021-12-26 21:32:45
ما از ناشناخته می‌آییم
و به ناشناخته می‌رویم.
ما دوباره بر می‌گردیم؛
ما هزاران بار اینجا بوده‌ایم،
و هزاران بار اینجا خواهیم بود.

ذاتِ وجود ما فناناپذیر است
اما جسم ما، بدن ما، فانی است.
چارچوبی که ما در آن هستیم،
خانه ما، بدن، ذهن ما،
از چیزهای مادی ساخته شده است.
آنها فرسوده خواهند شد،
آنها کهنه خواهند شد،
آنها خواهند مرد.

اما آگاهیِ تو، که از واژه «بی ذهن»
برای آن استفاده می‌کنند
چیزی فراتر از همه چیز است،
آن "بی - ذهن" ابدی است.

این حرکت از ناشناخته به شناخته و
از شناخته به ناشناخته،تا ابد ادامه دارد؛
مگر این که شخص به روشن‌بینی برسد.
آنوقت شخص آخرین زندگی خود را سپری می‌کند.
آنوقت او گلی است
که دیگر باز نخواهد گشت.
این گل، که از خویش آگاه شده
دیگر نیازی ندارد به این زندگی باز گردد؛

زیرا زندگی چیزی نیست جز مدرسه‌ای،
که در آن درس‌های لازم را می‌آموزند.
او درس خود را آموخته،
او اینک فراتر از توهمات است.
او برای نخستین‌بار
از شناخته، نه به سوی ناشناخته،
بلکه به سوی "نشناختنی" رهسپار می‌شود.

اشو

@haaqiqat
112 viewsBita, 18:32
باز کردن / نظر دهید
2021-12-26 21:30:24 شخصیت ساختگی و سختتان را رها کنید!

در طول قرن‌ها به ما آموخته‌اند که صاحب شخصیت باشیم، اما داشتن شخصیت یعنی اینکه شما آزاد نیستید. سخت و جامد هستید.
این شخصیت را رها کنید!
روان و جاری باشید!
لحظه به لحظه زندگی کنید!
این به معنی عدم مسئولیت نیست، بلکه به معنی پذیرش مسئولیت بیشتر است؛ زیرا با آگاهی بیشتری همراه است.
زمانی‌که در چهارچوب شخصیت هستید همه چیز به طور مکانیکی انجام می‌شود؛ در حالی‌که وقتی در چهارچوب نباشید باید هر لحظه را با هوشیاری و آگاهی سپری کنید تا بتوانید به وضعیت های متفاوت پاسخ مناسب بدهید.

انسان جدید، انسان شخصیت‌زده نیست. او انسانی کاملاً "بدون شخصیت" خواهد بود. ولی وقتی که می‌گویم "بدون شخصیت"، لطفاً این حرف مرا سوءتفاهم نکنید، من طوری که شما درک می‌کنید (عامیانه) سخن نمی‌گویم. به نظر من انسان " بدون شخصیت" تنها فرد داری شخصیت است. من او را " بدون شخصیت" می‌خوانم زیرا او از هیچ چیزی که از بیرون دیکته شده باشد پیروی نمی‌کند. او براساس نور خودش زندگی می‌کند، او با مراقبه (نظارت بر خود) زندگی می‌کند. شخصیت او از وجدان او نمی‌آید.

"وجدان" عاملی است که توسط جامعه در شما کاشته شده است؛ مال خودتان نیست. وجدان را چیزی متعلق به خود ندانید ــ مال شما نیست. به کلیسای مسیحیت تعلق دارد، به مذهب هندو تعلق دارد، به فلسفه‌ی جین‌ها تعلق دارد، به ایدئولوژی کمونیسم تعلق دارد و... هیچ ربطی به شما ندارد؛ توسط دیگران در شما کاشته شده است. این یک راهکار بسیار ظریف است تا از درون بر شما چیره شوند. آنان در بیرون نیروی پلیس، قاضی و دادگاه را گماشته‌اند؛ و در درون، وجدان را کار گذاشته‌اند.

انسان واقعی، انسان جدید، براساس معرفت خودش زندگی می‌کند، نه بر اساس وجدان. او هرآنچه را که معرفتش احساس کند عمل می‌کند، هر چقدر که مخاطره‌آمیز باشد، هر بهایی را که لازم باشد می‌پردازد. حتی اگر باید جانش را برای آن پرداخت کند، آماده است تا بپردازد، زیرا چیزهای والاتری از خودِ زندگی هم وجود دارند. معرفت بسیار والاتر از زندگی است. ولی او تابع وجدان نیست.

انسان تابع وجدان را انسان باشخصیت می‌خوانند ــ برای همین است که من انسان جدید را "بدون شخصیت" می‌خوانم، زیرا او طبق وجدان جامعه عمل نمی‌کند، او براساس معرفت خودش زندگی می‌کند. فرمان‌های او از مرکز وجود خودش می‌آیند، و وقتی که آن فرامین از مرکز خودت آمده باشند، به تو آزادی می‌بخشند. و زندگیِ برآمده از آزادی، طعمی تازه دارد، زیبایی تازه‌ای دارد. آنگاه کاری که می‌کنی "درست" است، و اینک آن "درست" توسط دیگران دیکته نشده است. دیگر اسارتی وجود ندارد، آزادی مطلق است. انسان جدید بر اساس مراقبه، معرفت، نور درونی خودش زندگی می‌کند. انسان جدید یک فرد است، نه بخشی از یک توده.

اشو
@haaqiqat
117 viewsBita, 18:30
باز کردن / نظر دهید
2021-12-26 21:28:04
مقاومت نکردن در برابر رویدادها به معنای اقدام نکردن و بیکار نشستن نیست.
مقاومت نکردن یعنی واکنش هیجانی مانند غم و اندوه، نگرانی، خشم ، ترس ، حسادت و .... نداشتن است .

رویدادها معتبرند ولی مهم نیستند
در مقابل اتفاقات واکنش نشان نمی دهیم تا در آرامش ، خرد زندگی به ما راه حل نشان دهد.
مثلا وقتی نیمه شب در یک جاده دور افتاده چرخ ماشین ما پنچر میشود نمی گوییم این اتفاق را بپذیرید و رها کنید بلکه میگوییم بجای اینکه عصبانی شویم و لگدی هم به ماشین بزنیم با خونسردی دنبال راه حل و حل کردن مشکل شویم.
بنابراين

اتفاقات معتبرند ولی مهم نیستند
بپذیر ، در بر گیر ،جاری شو

اﺷﻮ

@haaqiqat
121 viewsBita, 18:28
باز کردن / نظر دهید
2021-12-26 21:25:22 ‍ ﺗﻮﻗﻊ ﺁﻏﺎﺯ ﻫﻤﻪ‌ﯼ ﺭﻧﺞ‌ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﯽﺑﺮﯾﻢ !

می‌خوﺍﻫﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﺩ. ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ می‌کنید ﻭ ﺗﻮﻗﻊ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ می‌رﺳﺪ. ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻫﻔﺖ ﺭﻭﺯ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ می‌کنند ﻭ ﺳﭙﺲ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ می‌گوﯾﻨﺪ: "ﻣﻦ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ می‌کنم ﻭ
ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪﺍﻡ. ﻫﻤﻪ ﺗﻼﺷﻢ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺑﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ می‌رﺳﺪ." ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻔﺖ ﺭﻭﺯ ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﺯ ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭﻗﻒ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩﺍﻧﺪ. می‌گویند: "ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﻧﺸﺪﻩﺍﻡ. ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟" ﻣﺎ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺟﺴﺘﺠﻮﯼﺧﺪﺍ ﻧﯿﺰ ﺻﺎﺣﺐ ﺗﻮﻗﻊ ﻫﺴﺘﯿﻢ.
ﺗﻮﻗﻊ ﺳﻢ ﺍﺳﺖ. ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﺑﯿﺪ، ﻣﺴﻤﻮﻡ ﺑﻮﺩﻥ ﺫﻫﻦ ﻣﺘﻮﻗﻊ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﺑﯿﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﻮﯾﺪ ﺗﻮﻗﻊ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ می‌رﻭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺒﻊ ﺁﻥ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺰ.
ﭘﺲ ﻧﭙﺮﺱ "ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ؟" ﺑﭙﺮﺱ ‏"ﭼﺮﺍ ﻣﻦ آﻧﻘﺪﺭ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﺴﺘﻢ؟" ﺗﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻋﻮﺽ ﺷﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ می‌پرﺳﯽ ﭼﺮﺍ ﻫﻤﻪ ﺟﻬﺎﻥ
ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺍﺳﺘﯿﺼﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮﻗﻌﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻣﺎ ﭼﻪ ﺍﺳﺘﯿﺼﺎﻝ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﭼﻪ ﺭﺧﺖ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﺩ، ﺗﻮ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺴﺘﺎﺻﻞ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﯼ. ﺟﻬﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺍﺳﺖ. ﺑﻌﺪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﻟﯿﻞ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩﺕ میﮔﺮﺩﯼ.
ﺩﺭ ﻣﯽﯾﺎﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﺁﻥ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺍﺗﺖ ﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﻪﺍﺵ ﺍﺳﺖ، ﺩﻟﯿﻞ ﺭﯾﺸﻪ ﺍیست. ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯ !
ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ، ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ. ﺗﻮ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﯽ ﺟﻬﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ می‌کند ﺑﻪ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺷﺪﻥ. ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺑﺨﺶ ﺫﺍﺗﯽ ﻭ ﺑﺎﻃﻨﯽ ﺁﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ می‌کند، ﺩﻧﯿﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻥ می‌کند.
ﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻋﻼﻗﻤﻨﺪﯾﻢ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﯿﻢ. ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﮔﺮﯾﺰ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﻼﻗﻤﻨﺪ ﺑﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﯾﮕﺮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮔﺮﯾﺰ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﯿﺼﺎﻝ ﺧﻮﺩ، ﺗﻨﺎﻗﻀﺎﺕ ﺧﻮﺩ، ﺗﺸﻮﯾﺶ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﺘﻤﺮﮐﺰ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺯﯾﺮﺍ می‌توﺍﻧﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﻨﺪ. ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍﺣﺖﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ .
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺴﭙﺎﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﺒﻊ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺑﯿﺪ. ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ. ﻣﻮقعیت‌ها ﻋﻮﺽ می‌شوند ﺍﻣﺎ ﻣﻨﺒﻊ ﺍﺳﺘﯿﺼﺎﻝ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ : ﺗﻮﻗﻊ!

اشو

@haaqiqat
133 viewsBita, 18:25
باز کردن / نظر دهید
2021-12-26 21:22:48
وقتی ما با نگاهی «پذیرا» به جهان بنگریم، کمال آن را به وضوح می‌بینیم و در می‌یابیم که چرا اتفاقات خاصی روی می‌دهند و چرا آدم‌های خاصی به زندگی ما وارد می‌شوند. مارسل پروست می‌گوید : «سفر اکتشافی واقعی، در پی چشم اندازهای نو بودن نیست، بلکه نگاهی نو داشتن است»

نگرشی تازه به ما اجازه می‌دهد که همه‌ی مردم و تمامی رویدادها را همچون راهنمایی که ما را برای تجلی وجود حقیقی‌مان به سوی درست‌ترین مکان در این سیاره هدایت می‌کنند ببینیم

هنگامی که حکمت الهی را بپذیریم با این اطمینان که رودخانه‌ی زندگی، ما را به مقصد خواهد رساند، می‌توانیم خود را به جریان رویدادها بسپاریم و آسان‌تر حرکت کنیم. آنگاه اطمینان می‌یابیم که اگر چه نمی‌دانیم در این لحظه به کجا می‌رویم، اما سالم به مقصد - که بی‌گمان امن‌تر از نقطه‌ی آغاز است - می‌رسیم

شیوه‌ی تقابل با پذیرش حکمت الهی در شرایط موجود، موجب می‌شود تا با چشمان منیّت به زندگی خود بنگریم وقتی که زندگی ما از طریق منیّت‌مان اداره شود، به جای این که در جریان طبیعی رودخانه‌ی زندگی شناور شویم جنبه‌ی مادی وجودمان هدایت ما را بر عهده می‌گیرد و از طرح الهی زندگی خود دور می‌مانیم

@haaqiqat
155 viewsBita, 18:22
باز کردن / نظر دهید