کیسی [کشیش سابق] «ولی تو که یه واعظ نبودی. واسه تو، دختر حکم ی | یادداشتهای یک روانپزشک
کیسی [کشیش سابق] «ولی تو که یه واعظ نبودی. واسه تو، دختر حکم یه دخترو داره. هیچ معنی خاصی برات نداره. اما واسه من، اونا حکم پناهنده رو داشتن. من خیر سرم قرار بود روحشونو نجات بدم و با اون همه بار مسوولیت که روی دوشم سنگینی میکرد، وادارشون میکردم کف بزنن و هلهله بکشن و آخرشم میبردمشون تو علفزار.» جود گفت: «شاید بهتر بود منم واعظ میشدم.» تنباکو و کاغذش را بیرون آورد و سیگاری پیچید. سیگار را آتش زد و از میان دودش به واعظ نگاه کرد. (خوشههای خشم، ستاین بک، اسکندری) @hafezbajoghli