Get Mystery Box with random crypto!

یادداشت‌های یک روانپزشک

لوگوی کانال تلگرام hafezbajoghli — یادداشت‌های یک روانپزشک ی
لوگوی کانال تلگرام hafezbajoghli — یادداشت‌های یک روانپزشک
آدرس کانال: @hafezbajoghli
دسته بندی ها: روانشناسی
زبان: فارسی
مشترکین: 4.00K
توضیحات از کانال

من روانپزشک هستم. قسمت‌هایی از كتاب‌هایی كه می‌خوانم را همرسان می‌کنم و براي‌شان پی‌نوشت می‌نويسم. تلفن تماس برای گرفتن نوبت آنلاین
09120743890
@HafezB

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-09-01 13:20:47 اما این سخن به گوش شما فرو نخواهد شد. با من می‌گویید که این سخن نیکان‌تان را خواهد آزرد؟ اما نیکان‌تان کیستند! از بسی چیزها در نیکان‌تان بیزارم. اما، به راستی، نه از شرّی که در وجودشان است. کاش ایشان را جنونی بود که بدان، چون این بزهکار شوریده رنگ، فنا می‌شدند. به راستی، ای کاش جنون‌شان را حقیقت نام بود یا وفاداری یا عدالت، اما دریغ که فضیلت‌شان در خدمت دراز زیستن است و آسودگی نکبت بار.
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
پ.ن: وقتی تار و پود جامعه‌ی انسانی از نکبت تشکیل شده، انسان‌های نیک و گوگولی نمی‌تونن از جنس متفاوتی باشن. فقط اون‌ها خوب بلدن ماله‌کشی کنن و خودشون رو از یه دنیای دیگه نشون بدن. از آدمای نیک روزگار که با ادا و اطوارشون [که گاهی خیلی حرفه‌ای بازی می‌کنن] و می‌خوان بگن ما "اهل دل" هستیم و مثل شما عوام‌الناس "اهل گِل" نیستیم متنفرم. این پدرسوخته‌ها پاش بیفته از همه بدترن. من شیفته‌ی کسی هستم که اگه ازش بپرسم شغل شما چیه، بگه کوچیک شما "کلاهبردار"! یا "دزد"!
@hafezbajoghli
143 viewsHafez, 10:20
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 15:44:15 گوش فرادارید، ای قاضیان! جنون دیگر نیز هست؛ جنون پیش از عمل. وه که شما چه کم به ژرفنای این روان فرو رفته‌اید! قاضی سرخ چنین می‌گوید: «این بزهکار چرا دست به جنایت زد؟ او در پی دزدی بود.» اما من به شما می‌گویم: روان او در پی خون بود نه دزدی. او تشنه‌ی نشئه‌ی کارد بود! اما عقل مسكينش اين جنون را در نیافت و او را بر این کار داشت و گفت: «از خون چه سود؟ چرا دست بردی هم نزنی و انتقامي هم نستانی؟» و او به عقل مسكينش گوش فراداد و سخن او همچون سرب بر او سنگینی کرد. پس، همچنان‌که دست به جنایت می‌زد، دزدی نیز کرد. او نمی‌خواست از جنونش سرافکنده باشد.
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
پ.ن: این قسمت عالی بود. اگه کسی بره خونه یه آدم و اونو بکشه، ذهن قاضی درگیر این سوال میشه که انگیزه‌ی قتل چی بوده، بعد اگه بفهمه که قاتل دزدی کرده خیالش راحت میشه که خب انگیزه‌ی قتل را کشف کرده! در حالی‌که کشف نیچه اینه که انگیزه‌ی واقعی قتل خود ریختن خون است! نیچه خیلی بی‌پروا داره این واقعیت تلخ را برملا می‌کنه که انسان دنبال خونریزیه. بقیه‌ی چیزها بهانه و دلیل‌تراشی برای پنهان‌کردن انگیزه‌ی اصلیه. با این فرض، علت جنگ‌های تاریخی تلاش برای ریختن خون بیشتر بوده.
@hafezbajoghli
184 viewsHafez, 12:44
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 07:46:45 کشتاري که شما می‌کنید، شما قاضیان، از سر هم‌دردی باید باشد نه انتقام. بدانید که با این کشتار شما خود زندگی را برحق می‌کنید! از در آشتی در آمدن با آن کس که می کشیدش بس نیست، بلکه غم‌خواری‌تان برای او می‌باید از سر عشق به ابرانسان باشد. این گونه شما زنده ماندن‌تان را بر حق خواهید کرد! او را «دشمن» بنامید، نه «شریر»؛ «بیمار» بنامید، نه «رذل»؛ «دیوانه» بنامید، نه «گنهکار». و تو ای قاضی سرخ، اگر همه‌ی آن‌چه را که تاکنون در اندیشه به آن دست یازیده‌ای به بانگ بلند بر زبان می‌آوردی، همگان غریو بر می‌داشتند که: «دور باد این پلیدی، این کرم زهرآگین!»
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
پ.ن: در این‌که هیتلر تحت تاثیر نیچه بوده که شکی نیست. دارم فکر می‌کنم همین جملات این پاراگراف ممکنه فلسفه‌ی نازیسم را تقویت کرده باشه؟ صرف‌نظر از این‌که منظور اصلی خود نیچه چی بوده. شاید هیتلر اعتماد به نفسش را از نیچه گرفته باشه و تو ذهن خودش به این نتیجه رسیده که برای دسترسی به هدف والاتر و متعالی‌تر یعنی "ابر انسان" این آدمای در پیت و بیمار را باید کشت. نه این‌که همین‌طوری و الکی کشتشون، بلکه خیرخواهانه و به تعبیر خود نیچه "عاشقانه" زنده زنده انداختشون تو اتاقک‌های گاز!
پ.ن۲: حتی اگه ثابت بشه فلسفه‌ی نازیسم از نیچه گرفته شده، این سوال بسیار پر چالش باقی است که آیا نیچه در فجایع انسانی هولوکاست تقصیر داشته و اگه مقصر بوده سهمش چقدره؟
@hafezbajoghli
289 viewsHafez, 04:46
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 06:39:51 می‌خواهم با خوار دارندگان تن سخني بگويم. خوار‌داشت‌شان از بزرگ‌داشت‌شان سرچشمه می‌گیرد... شما خوار دارندگان تن، با نابخردی و خوار‌داشت تان نیز، "خود" خویش را خدمت می‌گزارید. شما را می‌گویم: "خود"تان خواهان "مرگ" است و گذشتن از زندگی. خودتان دیگر نتواند آن کاری را کند که از همه بیش خواهان است، یعنی فراسوی خود آفریدن: این است آن چه از همه بیش خواهان است؛ این است تمامی شور و شوق او. اما اکنون دیگر برای آن کار بسي دير است. ازین رو "خود"تان خواهان "نابودی"ست، ای خواردارندگان تن. "خود"تان خواهان" نابودی"ست و ازین رو شما خوار‌دارندگان تن شده‌اید! زیرا دیگر فراسوی خود آفریدن نتوانید. ازین رو، اکنون بر زندگی و زمین خشم گرفته‌اید. در چپ نگری خوارداشت شما رشکی "ناهشیار" نهفته است. من به راه شما نمی‌روم. شما خوار دارندگان تن! شما مرا پل‌هایی به سوی ابرانسان نیستید!
چنین گفت زرتشت....
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری"
پ.ن: ظاهرا ایده‌ی "غریزه‌ی مرگ" را هم فروید از نیچه گرفته‌است. اون‌جایی که از "رشک ناهشیار" حرف می‌زنه، چاره‌ای ندارم که به این نتیجه برسم که ایده‌ی "ناخودآگاه" هم از نیچه گرفته شده.
@hafezbajoghli
204 viewsHafez, 03:39
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 06:26:33 "خود" تو بر "من" تو و جهش‌های مغرورانه‌اش خنده می‌زند و با خود می‌گوید، «این جهش‌ها و پرش‌های اندیشه نزد من چی‌ست؟ راهي ميان‌بر به سوي مقصد "من". منم سر رشته دار "من" و انگیزنده‌ی خیال‌هایش.» "خود" به "من" می‌گوید: «این جا درد ببر!» آن‌گاه او رنج می‌برد و می‌اندیشد که رنج خویش را چگونه پایان دهد. و برای این می‌باید بیندیشد. "خود" به "من" می‌گوید: «این‌جا لذت ببر!» آن گاه او شادمانی می‌کند و می‌اندیشد که چگونه بیش‌تر شادی کند. و برای این می‌باید بیندیشد.
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
پ.ن: نیچه نه تنها ایده‌ی "من" و "خود" را کشف کرده، خیلی هم خوب ایده‌اش را بسط داده و فرموله کرده. دریغ از ذکر یک نام توسط فروید موقعی که این کشف را به اسم خودش ثبت کرد!
@hafezbajoghli
188 viewsHafez, 03:26
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 16:54:44 غایت آن چه حس در می‌یابد و آن چه جان می‌شناسد هرگز نه در خود آن است. اما حس و جان می خواهند تو را بر آن دارند که آنان غایت همه چیزند: تا بدین پایه خودپسندند. حس و جان افزارند و بازیچه: در پس آنان "خود" جای دارد. "خود" با چشمان حواس می‌جوید و با گوش‌های جان می‌شنود. "خود" همواره شنواست و جویا: می‌سنجد، چیره می‌شود. فتح می‌کند، ویران می‌کند. او فرمان می‌راند و بر "من" نيز فرمان رواست. برادر، در پس اندیشه‌ها و احساس‌هایت فرمانروایی قدرتمند ایستاده است، دانایی ناشناس، که نام اش "خود" است.
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
پ.ن: من اگه به جای فروید بودم و ایده‌ی "نهاد" "خود" و "فراخود" یا id, ego, and superego را از نیچه دزدیده بودم یه اشاره‌ای به اسم نیچه می‌کردم.
@hafezbajoghli
260 viewsHafez, 13:54
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 07:49:24 در میان افسانه‌سرایان و شوریدگان خدا همواره مردم بیمار بسیار بوده‌اند. آنان را از مرد دانا نفرتی ست خشم‌آگین، و نیز از آن جوان ترین فضیلت‌ها که نامش «راستی» ست. اینان همواره به واپس می‌نگرند، به روزگاران تاریک. در آن روزگاران، به راستی، معناي وهم و ايمان چیزی دیگر بود و شور و شر عقل میل به همانندی با خدا بود و "شک" گناه به شمار می‌رفت.
من این خدامانندان را خوب می‌شناسم! آنان می‌خواهند دیگران به ایشان ایمان داشته باشند و "شک" گناه باشد.
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
@hafezbajoghli
348 viewsHafez, 04:49
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 23:47:02 بیماران و ميرندگان بودند که تن و زمین را خوار داشتند و ملک ملکوت و قطره‌های خون بازخرنده را ساختند. اما این زهرهای شیرین و افسردگی زا را نیز از تن و زمین گرفتند!
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
پ.ن: یکی از جنبه‌های تاریک فلسفه‌ی نیچه تاثیرات آسیب رسان سیاسی آن است. اندیشه‌های فاشیستی هیتلر و سوزاندن بیماران در کوره‌های آدم سوزی و انجام تحقیقات پزشکی آسیب‌رسان روی بیماران توسط پزشکان رژیم نازی از فلسفه‌ی نیچه مایه و تاثیر گرفته‌است. فارغ از این‌که خود نیچه چنین منظوری داشته یا نداشته است.
@hafezbajoghli
344 viewsHafez, edited  20:47
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 22:49:08 اما، برادران، بگویید چی‌ست آن چه کودک تواند و شیر نتواند؟ چرا شير رباینده هنوز باید کودک گردد؟ کودک بی‌گناهی است و فراموشی، آغازی نو، یک بازی، چرخی خودچرخ، جنبشي نخستين، آری گفتني مقدس. آری، برادران، برای بازی آفریدن به آری گفتن مقدس نیاز هست: جان اکنون در پی خواست خویش است. آن جهان گم کرده، جهان خویش را فرا چنگ می‌آورد: سه دگر‌دیسی جان را برای شما نام بردم: چگونه شتر می‌شود و شتر شیر، و سرانجام، شیر کودک.
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
پ.ن: نیچه سه مرحله‌ی دگر‌دیسی و تکامل انسان را در تمثیل‌های "شتر"، "شیر" و "کودک" تبیین می‌کنه و جالبه که آخرین و تکامل‌یافته‌ترین مرحله‌ی دگردیسی به تعبیر او مرحله‌ی "کودک" است. نیچه خیلی زیبا داره میگه تکامل لازم برای ورود به دنیای عمیق‌تر فلسفی را فقط کسی می‌تونه داشته باشه که مثل یک کودک کنجکاوی داشته باشه. دانایی و تجربه دست و پای آدمو برای حرکت می‌بنده. یه آدم دانا و باتجربه مگه چند بار می‌تونه واژه‌ی "نمی‌دونم" را به کار ببره؟! خب چهار بار بگه "نمی‌دونم" ملت میگن ما رو اسکل کردی؟! خب اگه نمی‌دونی شما فعلا برو درست رو بخون! تو را به کسوت استاد دانا چه‌کار؟! من همیشه معتقدم رشد بیشتر به ویژگی‌های شخصیتی ربط داره تا به آی کیو. اونایی که شخصیت فروتن و کنجکاو دارن و تمنای بر تن کردن کسوت استادی را ندارن روز به روز بیشتر رشد میکنن ولی اونایی که نمی‌خوان به تعبیر نیچه وارد مرحله‌ی "کودک" بشن ناچار به توقف و فسیل شدن هستن. به خودم و شما توصیه می‌کنم که در فاز کودکی بمانیم. به گفته‌ی مولانا:
تا توانی بنده شو سلطان مباش/ زخم کش چون گوی شو چوگان مباش
@hafezbajoghli
413 viewsHafez, edited  19:49
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 13:15:07 زرتشت [به مرد بندباز در حال مرگ] پاسخ داد: «ای دوست، به شرفم سوگند که چنان چيزي در کار نیست. نه شيطاني هست و نه دوزخي. روانت از تنت نیز زودتر خواهد مرد. پس دیگر از هیچ چیز مترس!» مرد با بدگمانی بر نگریست و آن گاه گفت: «اگر حق با تو باشد، پس من با از کف دادن زندگی چيزي از كف نخواهم داد. من هم چيزي بيش از جانوری نیستم که با كتكي و لقمه‌اكي رقص به او آموخته‌اند.»
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
پ.ن: نیچه معتقد است خدا مرده است و بسیاری از سخنانش کفرآمیز است. انتخاب گزینه‌هایی از کتاب به هیچ عنوان نه به معنای رد، نه به معنای قبول آن‌هاست. هدف من خوانش بدون قضاوت کتاب و آشنایی با عقاید نویسنده است.
@hafezbajoghli
414 viewsHafez, 10:15
باز کردن / نظر دهید