اما، برادران، بگویید چیست آن چه کودک تواند و شیر نتواند؟ چرا | یادداشتهای یک روانپزشک
اما، برادران، بگویید چیست آن چه کودک تواند و شیر نتواند؟ چرا شير رباینده هنوز باید کودک گردد؟ کودک بیگناهی است و فراموشی، آغازی نو، یک بازی، چرخی خودچرخ، جنبشي نخستين، آری گفتني مقدس. آری، برادران، برای بازی آفریدن به آری گفتن مقدس نیاز هست: جان اکنون در پی خواست خویش است. آن جهان گم کرده، جهان خویش را فرا چنگ میآورد: سه دگردیسی جان را برای شما نام بردم: چگونه شتر میشود و شتر شیر، و سرانجام، شیر کودک. (چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری) پ.ن: نیچه سه مرحلهی دگردیسی و تکامل انسان را در تمثیلهای "شتر"، "شیر" و "کودک" تبیین میکنه و جالبه که آخرین و تکاملیافتهترین مرحلهی دگردیسی به تعبیر او مرحلهی "کودک" است. نیچه خیلی زیبا داره میگه تکامل لازم برای ورود به دنیای عمیقتر فلسفی را فقط کسی میتونه داشته باشه که مثل یک کودک کنجکاوی داشته باشه. دانایی و تجربه دست و پای آدمو برای حرکت میبنده. یه آدم دانا و باتجربه مگه چند بار میتونه واژهی "نمیدونم" را به کار ببره؟! خب چهار بار بگه "نمیدونم" ملت میگن ما رو اسکل کردی؟! خب اگه نمیدونی شما فعلا برو درست رو بخون! تو را به کسوت استاد دانا چهکار؟! من همیشه معتقدم رشد بیشتر به ویژگیهای شخصیتی ربط داره تا به آی کیو. اونایی که شخصیت فروتن و کنجکاو دارن و تمنای بر تن کردن کسوت استادی را ندارن روز به روز بیشتر رشد میکنن ولی اونایی که نمیخوان به تعبیر نیچه وارد مرحلهی "کودک" بشن ناچار به توقف و فسیل شدن هستن. به خودم و شما توصیه میکنم که در فاز کودکی بمانیم. به گفتهی مولانا: تا توانی بنده شو سلطان مباش/ زخم کش چون گوی شو چوگان مباش @hafezbajoghli