Get Mystery Box with random crypto!

یادداشت‌های یک روانپزشک

لوگوی کانال تلگرام hafezbajoghli — یادداشت‌های یک روانپزشک ی
لوگوی کانال تلگرام hafezbajoghli — یادداشت‌های یک روانپزشک
آدرس کانال: @hafezbajoghli
دسته بندی ها: روانشناسی
زبان: فارسی
مشترکین: 4.00K
توضیحات از کانال

من روانپزشک هستم. قسمت‌هایی از كتاب‌هایی كه می‌خوانم را همرسان می‌کنم و براي‌شان پی‌نوشت می‌نويسم. تلفن تماس برای گرفتن نوبت آنلاین
09120743890
@HafezB

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-08-26 11:54:11 اینان را چیزی‌ست که بدان می‌بالند. چه می‌نامند آن مایه‌ی به خود بالیدن را؟ «فرهنگ» می‌نامندش و همان است که ایشان را از بزچرانان برتر می‌نشاند. ازین رو، دوست نمی‌دارند که واژه‌ی «خوار» را درباره‌ی خویش بشنوند.
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
پ.ن: کسی که نتونه از "فرهنگ" فراتر بره و در فرهنگ پرستی گیر کنه، دست و پاش برای حرکت رو به جلو بد جوری بسته است. فرهنگ به مثابه‌ی سرعت‌گیر برای رشده. ول کنید خون آریایی را! می‌بینید چقدر زشته اگه کسی به افتخارات پدر و پدربزرگش و زن عموی پسر خاله‌ش بنازه و هویت خودش را به فک و فامیلش گره بزنه؟! خب همون قدر زشته که جامعه‌ای به افتخارات گذشتگانش بنازه. اگه گذشتگان کاری برای بشریت کرده‌اند سودش به تمام بشریت رسیده و اون‌ها متعلق به همه‌ی بشریت هستند. اگه ایرانی‌ها یا بدتر از اون شیرازی‌ها بخوان حافظ را مال خودشون بدونن، همون‌قدر کار زشتی می‌کنن که اتریشی‌ها یا بدتر از اون وینی‌ها فروید را متعلق به خودشون بدونن! حافظ و فروید جسمشون زیر خاک پوسیده و تموم شده، تاثیراتشون هم متعلق به همه‌ی مردم جهانه. من این وسط معنی واژه‌ی نامانوس و انحصارطلبانه‌ی "فرهنگ" را نمی‌فهمم چیه. فرهنگ تنها هنرش زایش تعصبه. من اصفهانیم ولی از خشک شدن زاینده‌رود همون‌قدر ناراحت می‌شم که از خشک شدن دریاچه‌ی ارومیه [روم نشد بگم که خشک شدن زاینده‌رود و دانوب تفاوت زیادی برام نداره] . از آسیب به پایه‌های پل خواجو در اثر بی‌آبی همون قدر متاثر میشم که از آسیب به تخت جمشید. [روم نشد بگم که ناراحتی من برای تخریب تخت‌ جمشید تفاوت خیلی زیادی با تخریب کولوسئوم رم نداره.] این تعصبات مسخره که ریشه در افتخارات پیشینیان داره را تا حد خیلی زیادی تا جایی که در توانم بوده در خودم کشته‌ام و سعی دارم بیشتر بکشم.
@hafezbajoghli
628 viewsHafez, edited  08:54
باز کردن / نظر دهید
2022-08-26 09:14:11 میل تن در سبزه و آب روان/ زان بود که اصل او آمد از آن/ میل جان اندر حیات و در حَی است/ زان‌که جان لامکان اصل وی است/ میل جان در حکمت است و در علوم/ میل تن در باغ و راغ است و کُروم/ میل جان اندر ترقی و شرف/میل تن در کسب و اسباب علف

(مولانا)
پ.ن: دارم فکر می‌کنم اگه دکارت "دوگانگی ذهن و بدن" را نشکسته بود و ما به خوارداشت تن، مولانا وار ادامه می‌دادیم، الان سرنوشت بشر چطور می‌شد؟
@hafezbajoghli
471 viewsHafez, 06:14
باز کردن / نظر دهید
2022-08-26 09:03:20 این دو همره همدگر را راهزن/ گمره آن جان کو فرو ناید ز تن/ جان ز هجر عرش اندر فاقه‌ای/ تن زعشق خار بُن چون ناقه‌ای/ جان گشاید سوی بالا بال‌ها/ در زده تن در زمین چنگال‌ها
(مولانا)
پ.ن: پایه‌ی فلسفه‌ی مولانا خوارداشت تن و زمین است. نقل است که روزی دانشمندی خدمت حضرت مولانا مشرف شد و عرض کرد یا حضرت مولانا من می‌تونم دستگاهی درست کنم که DNA انسان‌ را ببینه و بتونه خیلی از بیماری‌ها را درمان کنه، حضرت با طبع شاعرانه و طنزآمیز خود با سرودن شعر‌ زیر پاسخی درخور به آن دانشمند دادند و او را مورد تفقد خود قرار دادند:

جوهر صدقت خفی شد در دروغ/ همچو طعم روغن اندر طعم دوغ/ آن دروغت این تن فانی بود/ راستت آن جان ربانی بود
@hafezbajoghli
458 viewsHafez, 06:03
باز کردن / نظر دهید
2022-08-26 08:47:20 دوست می‌دارم آن را که روانش خویشتن بر باد ده است و نه اهل سپاس خواستن است و نه سپاس گزاردن؛ زیرا که همواره بخشنده است و به‌دور از
پاییدن خویشتن.
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
پ.ن: به به! خویشتن بر باد ده! حالا می‌فهمم چرا این‌قدر اونایی که خودشون رو جدی می‌گیرن از چشمم میفتن! انسان خویشتن بر باد ده‌ام آرزوست!
@hafezbajoghli
455 viewsHafez, edited  05:47
باز کردن / نظر دهید
2022-08-26 08:43:22 دوست می‌دارم آن‌را که فضایل بسیار نمی‌خواهد. زیرا که یک فضیلت به است از دو فضیلت؛ زیرا که یک فضیلت چنبريست استوارتر برای درآویختن سرنوشت.

(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
@hafezbajoghli
446 viewsHafez, 05:43
باز کردن / نظر دهید
2022-08-26 08:36:50 دوست می‌دارم آن را که برای شناخت می‌زید و شناخت را از آن رو خواهان است که می‌خواهد ابرانسان روزي بزيد. و چنین خواهان فروشد خویش است. دوست می‌دارم آن را که کار می‌کند و می‌سازد تا آنکه خانه‌اي بهر ابرانسان بنا کند و زمین و جانور و گیاه را بهر او آماده می‌کند؛ زیرا این چنین خواهان فروشد خویش است.
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
پ.ن: بخش زیادی از تلاش‌های بشری از آن رو مفیدند که به درد آیندگان می‌خورن، نه به درد ما. کارهای بنیادی و زیر بنایی سود تاخیری دارند، نه آنی. فقط کسی می‌تونه کار زیربنایی واقعی بکنه و شروع به ساختن زیرساخت‌هایی بکنه که ۲۰۰ سال آینده شاید به درد بشریت بخوره که عشق به ابرانسان داشته باشه. در واقع در خدمت و چاکری ابر انسان باشه و شرایط را برای زندگی بهتر او فراهم کنه. ابر انسان، یعنی انسانی که هنوز زاییده نشده و خیلی تکامل یافته‌تر و باهوش‌تر و آگاه‌تر از انسانی است که ما الان در کوچه و خیابون می‌بینیم. اگه ما به ابر انسان اعتقادی نداشته باشیم، با چه انگیزه‌ای می‌تونیم زور بزنیم و زیرساخت‌هایی بساریم که اصلا سودش به ما نرسه؟! همین گوشی موبایلی که دست ماست یک شبه که به دست نیومده! زیرساخت‌های علمیش از سال‌ها قبل آروم آروم ساخته شده و بعد از سال‌ها الان میوه داده. کدوم کشاورزیه که حاضر باشه درختی را پرورش بده که بدونه محصول خیلی خوبی میده ولی زمان برداشت محصول ۲۰۰ سال آینده است؟! پاسخ اینه که فقط اون کشاورزی که به ابرانسان اعتقاد داره و زندگیش را وقف خدمت به او کرده که مبادا آب تو دل ابر انسان تکون بخوره!
@hafezbajoghli
443 viewsHafez, 05:36
باز کردن / نظر دهید
2022-08-26 00:07:33 دوست می‌دارم آناني را كه برای فروشدن و فدا شدن نخست فراپشت ستارگان از پی دلیل نمی‌گردند، بل خویش را فدای زمین می‌کنند تا زمين روزي از آن ابرانسان شود.
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
@hafezbajoghli
473 viewsHafez, 21:07
باز کردن / نظر دهید
2022-08-26 00:01:42 انسان بندي‌ست بسته میان حیوان و ابرانسان؛ بندي بر فراز مغاكي. فرارفتني‌ست پرخطر، در راه بودني پرخطر، واپس نگريستني پرخطر، لرزيدن و درنگیدنی پرخطر. آن‌چه در انسان بزرگ است این است که او پل است نه غایت؛ آن چه در انسان خوش است این است که او فراشدي ست و فروشدي. دوست می‌دارم آنانی را که جز فروشدن زندگی دیگر نمی‌شناسند، زیرا که ایشان فراشوندگانند. دوست می‌دارم خوار شمارندگان بزرگ را، زیرا که پاس دارندگان بزرگند و خدنگ‌های اشتیاق به سوی کرانه‌ی دیگر...
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
@hafezbajoghli
485 viewsHafez, 21:01
باز کردن / نظر دهید
2022-08-25 23:44:46 روزگاري روان به خواری در تن می‌نگریست و در آن روزگار این خوار داشتن والاترین کار بود. روان تن را رنجور و تکیده و گرسنگی کشیده می‌خواست و این‌سان در اندیشه‌ی گریز از تن و زمین بود. وه که این روان خود هنوز چه رنجور و تکیده و گرسنگی کشیده بود! و شهوت این روان بی رحمی با خویش بود. اما شما، برادرانم، نیز با من بگویید که تن‌تان از روان تان چه حکایت می‌کند؟
آیا روانتان چيزي جز مسکینی است و پلشتی و آسودگی نکبت بار؟ به راستی، انسان روديست آلوده. دریا باید بود تا رودی آلوده را پذیرا شد و ناپاکی نپذیرفت. هان! به شما ابرانسان را می‌آموزانم: اوست این دریا. در اوست که خواری بزرگ‌تان فرو تواند نشست.
(چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری)
پ.ن: مولانا صراحتا میگه اگه می‌خواهید روان سالمی داشته باشید، بدنتون باید خراب بشه!
صحت این حس بجویید از طبیب/ صحت آن حس بجویید از حبیب/ صحت این حس ز معموری تن/ صحت آن حس ز تخریب بدن

اگه فیلسوف‌هایی نظیر نیچه در تاریخ نمی‌بودن و بشر می‌خواست به نادیده‌گرفتن زمین و مادیات ادامه بده و فقط در عرش اعلا سیر و سلوک کنه و زمین و هر چه زمینی هست را خوار کنه ما هنوز باید با شتر مسافرت می‌‌کردیم. تعارف نداریم. تفکر مولانایی با ذات تفکر علمی در تناقضه. من عاشق مولانا هستم. از شور اشعارش خیلی زیاد لذت می‌برم ولی در عین حال می‌دونم که غالب شدن این شیوه‌ی نگاه عرفانی به جهان چه آسیب‌هایی داشته و داره و متاسفانه خواهد داشت.
@hafezbajoghli
535 viewsHafez, edited  20:44
باز کردن / نظر دهید
2022-08-25 13:40:11 من یه کشفی کردم!

بعضیا خیانت را فرصتی برای گرفتن امتیازات بیشتر از همسر در نظر می‌گیرن. من قویا شک دارم که خود اون‌ها (یعنی اونایی که بهشون خیانت شده) در سوق دادن همسر به سمت خیانت هیچ نقشی نداشته باشن، ولو در حد لایه‌های عمیق ناخودآگاه.
@hafezbajoghli
634 viewsHafez, 10:40
باز کردن / نظر دهید