دوست میدارم آن را که برای شناخت میزید و شناخت را از آن رو خو | یادداشتهای یک روانپزشک
دوست میدارم آن را که برای شناخت میزید و شناخت را از آن رو خواهان است که میخواهد ابرانسان روزي بزيد. و چنین خواهان فروشد خویش است. دوست میدارم آن را که کار میکند و میسازد تا آنکه خانهاي بهر ابرانسان بنا کند و زمین و جانور و گیاه را بهر او آماده میکند؛ زیرا این چنین خواهان فروشد خویش است. (چنین گفت زرتشت، نیچه، آشوری) پ.ن: بخش زیادی از تلاشهای بشری از آن رو مفیدند که به درد آیندگان میخورن، نه به درد ما. کارهای بنیادی و زیر بنایی سود تاخیری دارند، نه آنی. فقط کسی میتونه کار زیربنایی واقعی بکنه و شروع به ساختن زیرساختهایی بکنه که ۲۰۰ سال آینده شاید به درد بشریت بخوره که عشق به ابرانسان داشته باشه. در واقع در خدمت و چاکری ابر انسان باشه و شرایط را برای زندگی بهتر او فراهم کنه. ابر انسان، یعنی انسانی که هنوز زاییده نشده و خیلی تکامل یافتهتر و باهوشتر و آگاهتر از انسانی است که ما الان در کوچه و خیابون میبینیم. اگه ما به ابر انسان اعتقادی نداشته باشیم، با چه انگیزهای میتونیم زور بزنیم و زیرساختهایی بساریم که اصلا سودش به ما نرسه؟! همین گوشی موبایلی که دست ماست یک شبه که به دست نیومده! زیرساختهای علمیش از سالها قبل آروم آروم ساخته شده و بعد از سالها الان میوه داده. کدوم کشاورزیه که حاضر باشه درختی را پرورش بده که بدونه محصول خیلی خوبی میده ولی زمان برداشت محصول ۲۰۰ سال آینده است؟! پاسخ اینه که فقط اون کشاورزی که به ابرانسان اعتقاد داره و زندگیش را وقف خدمت به او کرده که مبادا آب تو دل ابر انسان تکون بخوره! @hafezbajoghli