Get Mystery Box with random crypto!

واعظ آرام خندید و گفت: «می‌دونی، این که دیگه واعظ نیستم، چیز خ | یادداشت‌های یک روانپزشک

واعظ آرام خندید و گفت: «می‌دونی، این که دیگه واعظ نیستم، چیز خوبیه. هیچ کس در حضور من جوک و داستانای بامزه نمی‌گفت، اگه هم می‌گفت، من نمی‌تونستم بخندم. حتا نمی‌تونستم جلوی کسی فحش بدم. حالا هروقت دلم بخواد فحش می‌دم، هر فحشی که دلم بخواد و این که هروقت دلت خواست بتونی فحش بدی، راستی که واسه آدم خوبه.»
(خوشه‌های خشم، استاین بک، اسکندری)
پ.ن: یادمه چند سال پیش یه تاکسی دربست گرفتم. راننده ازون بی چاک دهن‌ها بود. از اول که رو صندلی نشستم شروع کرد به فحش دادن. از سیاست شروع کرد و کشیده شد به شریکش که سرش کلاه گذاشته بود، باجناقش و آدمای دیگه، راننده‌هایی که جلوش می‌پیچیدن و خلاصه به عالم و آدم فحش می‌داد. گفت ناراحت نشیا، این مدل منه. همه‌ی همکارام مدل منو می‌شناسن. من فحش که می‌دم دلم خنک میشه. خیلی با حاله. هر کیو بخوام، اسمشو میارم و بهش فحش می‌دم. اسم چند نفر از آشناهاش رو می‌اورد و شروع می‌کرد فحش‌های کش دار دادن به اونا! من هم جوگیر شدم و پیش خودم گفتم این‌جا که کسی غیر از من و راننده نیست. من را هم که نمی‌شناسه. بذار منم چند تا فحش بدم شاید یه چیزی میدونه که دل آدم خنک میشه! بدم نمیومد از نقشی که همیشه داشتم یکمی بیرون بیام و از طرفی با راننده با روش خودش معاشرت کنم. خلاصه من هم وارد این بازی شدم و اسم چند نفرو که باهاشون مشکل داشتم اوردم و چند تا فحش آبدار بهشون دادم! راننده هم بدون این‌که اونا رو بشناسه می‌گفت درست می‌گی! و خودش چند تا فحش آبدارتر نثار اونا می‌کرد! تو این حیث و بین تلفنم زنگ خورد. تلفن بیمارستان بود. اون موقع بیمارستان می‌رفتم و مشاوره‌های روانپزشکی بیماران بستری در بخش‌های عمومی را انجام می‌دادم. نمی‌شد جواب ندم ولی پیش خودم گفتم خیلی راحت می‌تونم جمعش کنم. معمولا اپراتور وصل می‌کرد به پرستار بخش، پرستار هم معمولا می‌گفت مشاوره داریم. من هم می‌گفتم الان یا مثلا فردا میام و کار تموم بود. قرار نبود که راننده بفهمه من دارم با بیمارستان حرف می‌زنم. ولی بد شانسی من اوپراتور گفت دکتر .....می‌خوان با شما صحبت کنن! تلفن وصل شد به دکتر....که یکی از پزشکای خیلی معروفه و در مورد مشکل روانپزشکی یکی از بستگانش می‌خواست با من حرف بزنه. من ناچار بودم با ادبیات تخصصی باهاش حرف بزنم و این مکالمه بیش از ۱۰ دقیقه طول کشید! تلفن را که قطع کردم سکوت محض بود. راننده بعد از چند ثانیه سکوت سنگین به من گفت: "شما دکترید؟!"
@hafezbajoghli