Get Mystery Box with random crypto!

پیرهنای منو بپوش، مخصوصا اون سفید یقه مجلسی رو که تا وسطای پات | حامد رجب پور

پیرهنای منو بپوش، مخصوصا اون سفید یقه مجلسی رو که تا وسطای پات میاد؛
نه نه، اون چارخونه آجری هست که پاییز گرفته بودیمش؛
آستیناشو بده بالا، دکمه ها رو شنبه یه شنبه کن، دوتای بالاشم نبند اصن، بشین جلوم شام بزنیم حالیم شه چی میخوریم.
فیلم بذاریم آخر شب، وِلو تو بغل هم جلو تلویزیون، هایپو چیپسو بدیم تو معده بیاد رو قرمه سبزیا...
مدل عزای عمومی کلا.
فیلمه تموم شده نشده، اکستاسیو بذاریم برقصیم دوتایی، اصلا لوده بشیم الکی مثلا تو فاز تانگو،غش بیاریم انقده بخندیم باهم؛
نظرته؟
صبا خودت بیا جلو آینه رژتو بکشم رو لبت.
لباسامونو که تن کردیم، بشینیم تو ماشینو گُر بگیره ریه هامون از این مارلبرو بلک اند گلد و رسیدیم دم محله کارت بپری ماچ مارو بدی سریع جا رژتو دست بکشی از رو لپم، یه مکث عاشقانه و بعد بای بِیب تا خود غروب.
مچاله از کار بیام دنبال توی مچاله تر از خودمو تو راه یه فامیلی باکس از همون فست فودی فیوریت تو بخیرم، نذاری برسیم خونه اصن، ته جعبه رو لیس بزنیم دوتایی همون تو ماشین.
برسیم خونه چایی بزنیم، بریم قدم بزینم.
هوف، چقد پر موودای دوتایی م وسط این همه تنهایی.
نچ، کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست.
نیست نگاری که دل ما ببرد.
شایدم دیگه دل نیست، سینه قبرستونه.
انقدی همه چی سینگل تایپ شده از صبام میتونم کتانژانت سی و سه ممیز بیست و یک صدم سینسو تتا بتا بگیرم.
میفهمی که چی میگم؟
یعنی انقدی همه چی یکی یدونه ای شده که خودمم نمیدونم چی به چیه.
راستی تو که زدی رفتی اصلا منو ندیدی، اونجا
حالت خوبه؟
زنگم که زدی، ولی دیگه چه فایده؟
نوش نبود اصن مرگ سهراب، داروخونه ها کَ اَن لَم یَ کن تل والایی، حرضت عباسی من نسخی تو رو پس داده بودم وقتی تو زنگیدی به من دیگه خیلی دیر شده بود.
دلم میخواست که کلا بال بشم بیام رو موهات، شعر بشم رو لب هات، زیبا بشم بیام رو چشمات ولی زخم و هوس انتقام فحش شد، چک افسری شد اومد تو صورتت.
اینارو گفتم که بگم بهت اولن، یزیدتو که چشات ندید، بعد بگم اوس کریم یزیدتو که تو بدجوری یه دونفره زیستن بی بازخواست شدنه بدون استرس کلا خیالم جمعه این کفتر جلد خودمه به ما بدهکاری.
یزیدتونو..

#حامد_رجب_پور / نون از جنس سنگ_ پارت دو