2022-05-15 19:51:54
خیلی وقیحانه جلوی من ایستاد و گفت : نه این خیانت نیست، من فقط با تو بودم و بعد تصمیم گرفتم زندگیمو بکنم، با یه نفر دیگه آشنا شدم و چون اتفاق خاصی بینمون نبود صلاح دیدم فعلا به تو چیزی نگم.
الان ولی مطمئنم که اون آدم زندگیمه و تصمیم دارم ازدواج کنم، چیزی بین ما نبوده که بخوام عذاب وجدانی داشته باشم، اگر هم حس خوبی بوده اون مدت مشترک بود و الان از طرف من دیگه نیست.
بعضی حس ها رو واقعا نمیتونی نه توصیف کنی و نه تشبیه و حس اون لحظه من دقیقا نمیدونم چی بود ولی دیوانه وار داشتم به خندیدناش کنار خودم توی ماشین فکر میکردم که آخرش میرسید به چسبیدن به بازومو و تکیه کردن بهش.
بهش گفتم: پس حس من چی میشه؟ حالی که من دارم چی پس؟
خندید و گفت: راستش این تنها چیزی بود که یکم حالمو بد میکرد اما وقتی با دکتر مشورت کردم بهم گفت تصمیمم درسته و وقتی قصد ندارم باهات بمونم حال بدت دیگه به من ربط نداره.
نمیدونم چرا حرفای بابک اون لحظه تو مغزم میچرخید!
راست میگفت: فقط یه مشت ترشح هورمونه و هیچ فرقی نداره از کنار خیابون بلندش کنی یا چشماشو به یه شعر از شمس لنگرودی تشبیه کنی.
واقعا همینه عشق کلا کوتاه مدته و دیگه واقعا بعدش نه تو هستی و نه اون.
به نظرم مکانیکی ترین نظرها راجع به عشق رو اونایی میدن که یه روزی شاعرانه ترین، موسیقیایی ترین و رومانتیک ترین رابطه ها رو داشتن، ولی بعد فهمیدن که عشق یعنی یه مدت خیلی زیادی رو جای پرنده ها زندگی کنی و بعد یهو دقیقا به سرعت اینکه شارژ سیمکارتت وسط مکالمه تموم شده، بیای پایین و همه مسیرو دست از پا درازتر برگردی، حتی اگه خودت نخوای...
#حامد_رجب_پور / قاتل من ساکن واحد ۵۶
@hamedrajabpour1
142 viewsedited 16:51