گاهی بیا و نرو؛ از آن آمدنهایی که آب پشتش نریختند و ماندگا | همهمن ؛
گاهی بیا و نرو؛ از آن آمدنهایی که آب پشتش نریختند و ماندگار میشود، حالم عجیب است، انتظاری که هم خواستنت را میخواهد هم نبودنت را! چشمانم حتی گرد و خاکهای روی در را هم حفظ شده، میدانم بیهودهست، اما از بعد رفتنت خیره به این درِ فرتوتم؛ هر بار که صبح را شب میکنم یادم میآید که آخرین بار گفتی: حتی برای خودت هم مرور نکن، که چه کسی آمد و رفت؛ انگار دلتنگی در شب گم میشود و نبودت صبحها حکم چایی غلیظ است..