تو مثل قهوهی بدون بیسکویتی، تو مثل فرمولهای ریاضی هستی که | همهمن ؛
تو مثل قهوهی بدون بیسکویتی، تو مثل فرمولهای ریاضی هستی که نفرت انگیزن اما باید بلدشون باشی، تو مثل صدای کبوترهای بالای پشت بومی، تو مثل سیگاری که با اینکه مضری اما بازم ازت کام میگیرن، تو مثل یخی توی لباسام هستی که بودنت جز سرما چیزی به من اضافه نمیکنه، تو مثل مداد رنگی سفیدی هستی که به غیر از مداد مشکی،روی خودشو به کسی نشون نمیده، هیچ رنگی رو پناه خودش حساب نمیکنه تا خودشو نشون بده، اما تو منو پناه خودت کردی، اما من نفهمیدم که اون رنگ سفیدت مثل قرص برنجیِ که باعث مرگ من میشه..