2021-09-20 18:59:05
بر نمیگردند شعرها
به خانه نمیروند
تا برگردی و دست تکان دَهی .
روبانهای سفید را در کفِ شعرها ببین
که چگونه در باران میلرزند
روبانهای سفیدِ پیچیده بر گلِ سرخهای بیتاب را ببین
بر نمیگردند شعرها، پراکنده نمیشوند
به انتظارِ تو در بارانی ایستادهاند
و به لبخندی، به تکانِ دستی دلخوشَند
«هیچ چیز با تو شروع نشد
همه چیز با تو تمام میشود»
کوهستانهایی که قیام کردهاند
تا آمدنت را پیش از همگان ببینند
اقیانوسها که کف بر لب میغُرّند و به جویبارِ تو راهی ندارند
باد و هوا که در اندیشهاند، چرا انسان نیستند که با تو سخن بگویند
و تو! سوسنِ خاموش
همهچیزت را در ظرفی گذاشته به من دادهای
تا بینِ واژگانِ گرسنه قسمت کنم
هیچ چیز با تو شروع نشد
همه چیز با تو تمام می شود
جُز نامم .
#شمسلنگرودی
t.me/VIDAcafune
33 views𝑣𝑖𝑑𝑎, 15:59