2022-06-18 11:56:46
*شاهقلی میخواست خودکشی کنه ، حکیمی دیدش بهش گفت : *چرا میخوای خودتو بکشی؟*
*گفت : مشکل خانوادگی دارم *
*حکیم گفت : *مشکلی نیست که حل نشه ، بگو مشکلت چیه؟ *
*شاهقلی گفت : *با یک زن بیوه ازدواج کردم که یه دختر داشت. پدرم تا دخترش را دید با اون ازدواج کرد !*
*پدرم شوهر دخترم شد و من پدر زنش !*
*بعد از مدتی زنم بچه دار شد که پدرم پدربزرگش شد و همانطور که فرزندم برادر زن پدرم است او خاله ام شد و فرزندم داییم !*
*و زمانیکه زن پدرم بچه دار شد فرزندش برادرم شد و در آن واحد نوه ام ، چون نوه زنم میشد و زنم چون مادربزرگ برادرم میشد مادربزرگ منم هست. با این حساب من همسر مادربزرگم هستم و پدربزرگ برادرم از پدرم و پدربزرگ خودم و نوه خودم. *
*حکیم گفت : *توکل به خدا کن و خودکشی کن. خدا خودت و پدرت رو نابود کنه و لعنت بر پدر و مادر کسی که دوباره ازت سؤال کنه*
@hendoone1400
¯\_(ツ)_/¯
22 views𝑴𝑬𝑯𝑹𝑺𝑯𝑨𝑫, 08:56