Get Mystery Box with random crypto!

خیلی دوستش داشت و در قلبش جز او برای کسی دیگر جایی نبود. اما ت | HES Art Studio ❤️

خیلی دوستش داشت و در قلبش جز او برای کسی دیگر جایی نبود. اما تقدیر جور دیگری برایشان رقم زد. پسرک رفت و تمام قلب او را با خود برد.

دخترک روزها و شب ها به حیاط پشتی می‌رفت، به دیوار تکیه میزد، زانوهای غم‌ش را به بغل می‌گرفت و زار زار گریه می‌کرد.

ماه‌ها به همین شکل سپری شد. دخترک روز و شب اشک می‌ریخت و اشک‌ها در کمتر از چند دقیقه بخار شده و از جلوی چشمانش محو می‌شد.

یک روز عصر که در حیاط پشتی نشسته بود ابری در آسمان ظاهر شد و شروع به باریدن کرد. بارانِ اشک‌های دخترک بود؛ از میان قطره‌ها تکه‌ای بر زمین افتاد، آن تکه قلب دخترک بود که دوباره به او بازگشته بود.

از خوشحالی نمیدانست چه بکند، قلبش را برداشت از جایش بلند شد تا تمام مسیرِ خانه تا قرارگاهِ همیشگی‌اش با پسرک را زیر باران بدود. در را که باز کرد پسرک جلوی درِ خانه منتظرش ایستاده بود ..

پ‌ن: اگر کسی یا چیزی در جهان سهم شما باشد، راهش را به سوی‌تان پیدا خواهد کرد، از زمین اگر نشد، از آسمان ..
#کارگاه_هنری_هس

نام اثر: نشسته‌ام به در نگاه میکنم ..
برنج آبکاری طلا
تماما دست‌ساز
۲۹۸,۰۰۰ ت
@hesadmin
@hes_art_studio