قضیه از یک رویا شروع شد. وقتی میگویم قضیه یعنی همان قصهای که از یک جایی توی پستوی مغزِ یک یا چند نفر شروع شد و ادامه پیدا کرد تا یک ما به ازایِ خارجی در گوشهای از این دنیا پیدا کرد. باهم فکر کرده بودند که به کجا میخواهند برسند. به فرض که همهی این دویدنها، تلاشها و خستگیها روزی به موفقیت ختم شود، چه خواهد شد؟! چه میخواهند؟! و به این نتیجه رسیده بودند که میخواهند آخر این قصه این طور باشد؛ مثل توی فیلمها.
یک جایی در دشتی وسیع توی خانهای که شکل و قدش مهم نیست، پشت پنجره بنشینند و دستهای چروک هم را توی هم چفت کنند و به هرآنچه گذشت فکر کنند.
فکر کنند کاری کردهاند که ارزشش را داشته است.
به همهی کسانی که روزی بودند و دیگر نیستند فکر کنند.
به زخمهای روی دستشان نگاه کنند و لبخندی گوشهی لبانشان بنشیند، نَمی چشمانشان را خیس کند و وقتی که دیگر هیچ کاری برای انجام دادن ندارند آمادهی رفتن شوند.
قضیه از این قرار بود؛ این خانه با عشق ساخته شد ..
#کارگاه_هنری_هس
نام اثر: خانه ای که با عشق ساخته شد ..
برنج آبکاری طلا
تماما دستساز
۲۹۸,۰۰۰ ت
پست پیشتاز رایگان
@hesadmin
@hes_art_studio