Get Mystery Box with random crypto!

یادم می‌آید بچه‌‌تر که بودم ( می‌گویم بچه‌تر، چون هنوز هم حس م | HES Art Studio ❤️

یادم می‌آید بچه‌‌تر که بودم ( می‌گویم بچه‌تر، چون هنوز هم حس می‌کنم بچه‌ام) توی برخورد با دخترها و زن‌هایِ اطراف‌م همیشه چشم‌ش می‌چرخید سمت پدرم. اینکه ببینم او چطور برخورد می‌کند. برای من متر و معیار، رفتار او بود (گرچه هنوز هم هست).خوب یادم می‌آید که موقع سفره جمع و پهن کردن، اول از همه خودش بلند می‌شد و اگر یک بار به خواهرهایم می‌گفت کمک کنید، کم‌ِکم یک‌بار هم به من می‌گفت.
اگر ظرف نشسته توی سینک بود، بدون غرولند خودش دست به کار می‌شد. اگر جارو دست مادرم می‌دید و وقت داشت جارو را از او می‌گرفت و من همیشه شاهد این موضوع بودم.‌ مثل اکثر پسرها، من هم در خانه پدری خیلی دست به کار خانه نبردم. اما وقتی ازدواج کردم هرچیزی که در کودکی دیده بودم مثل یک کتابچه راهنما توی مغزم باز شد و من هم تا جایی که توان داشتم همان راه رفتم. هیچوقت فکر نکردم ظرف شستن کار سپیده است، غذا درست کردن هم. اتو زدن، تمیزکاری و... هم.
همیشه خودم را اگر بیشتر نه، که کمتر هم در قبال کار خانه مسوول ندیدم. اوایل شاید صرفا براساس آن تربیت و کتابچه راهنمای فرضی عمل می‌کردم. اما به مرور تاثیر این منش و روش را در رابطه دیدم.
(ادامه در پست بعد)