Get Mystery Box with random crypto!

معجزه ای💕👈 بسوی خدا

لوگوی کانال تلگرام hesnabzendegi — معجزه ای💕👈 بسوی خدا م
لوگوی کانال تلگرام hesnabzendegi — معجزه ای💕👈 بسوی خدا
آدرس کانال: @hesnabzendegi
دسته بندی ها: کسب و کار
زبان: فارسی
مشترکین: 19.66K
توضیحات از کانال

🔸وَ اِن یَکادُ الَّذِینَ کَفَروُا لَیَزلِقُونَکَ بِابصارِهِمِ لَمّا سَمِعُو الذِّکرَ وَ یَقُولونَ انَّهُ لَمَجنُونُ وَ ما هُوَ الا ذِکرٌ للِعالَمینَ🔹
تبلیغات
@Ads_tab_e

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 5

2022-12-16 20:34:34
فیلترشکن پر سرعت! (۶ ساعت تست رایگان)

بدون محدودیت حجمی
کیفیت بالا، پشتیبانی ۲۴ساعته
بدون قطعی در زمان ملی شدن نت

خرید از طریق بات
315 views17:34
باز کردن / نظر دهید
2022-12-16 18:04:13
از مادربزرگ پرسیدم..

بابابزرگ تا حالا واست گل خریده؟

گفت: نه ولی تمام دامن هایی که برام خریده گلدار بوده.

عشق یعنی درک کردن آنچه که هست نه انتطار آنچه نیست.

⚘|❀ @hesenabzendegi ❀|⚘
92 views15:04
باز کردن / نظر دهید
2022-12-16 18:04:12 داستان واقعی از زبان یک خانوم که به عروس خود خیانت کرد.

آرزو داشتم تنها پسرم با دختر خواهرم ازدواج کند، اما او در دوران دانشجویی به دختری از خانواده ای مستضعف که با هم همکلاسی بودند علاقه مند شد و دختر مورد علاقه اش را به عقد خود درآورد. زن ۶۵ ساله با لهجه جنوبی خود در دایره اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد افزود: سلیم از ازدواج با سکینه خیلی خوشحال بود اما هر موقع نامزد او به خانه ما می آمد سردرد می شدم و احساس می کردم این عروس یک لاقبا در شأن خانوادگی ما نیست. من هرچه با خودم کلنجار رفتم تا مهر و محبت این دختر را در دلم جای دهم فایده ای نداشت و خواهرم نیز با نیش و کنایه هایش آتش بیار این معرکه شده بود. متاسفانه پس از گذشت مدتی، نقشه شومی کشیدم و با کمک پسر خواهرم فردی را اجیر کردیم تا ادعا کند قبلا با عروسم آشنایی و رابطه داشته است. ما با این تهمت های ناروا توانستیم سلیم را نسبت به همسرش بدبین کنیم و او نامزدش را طلاق داد. من بلافاصله دختر خواهرم را به عقد پسرم درآوردم اما سلیم و دخترخاله اش خیری از زندگیشان ندیدند چون آن ها صاحب دو فرزند معلول شدند و عروسم که تاب و تحمل مشکلات زندگی و جمع و جور کردن این دو طفل بی گناه را نداشت پس از گذشت ۱۵ سال به پسرم خیانت کرد و دنبال سرنوشت خودش رفت.از آن به بعد من و پسرم خودمان را به پرستاری از این دو بچه معلول سرگرم کردیم. ولی هر روز که می گذشت من به خاطر ظلم و خیانتی که در حق عروس قبلی ام کرده بودم عذاب وجدان بیشتری پیدا می کردم و خیلی دنبال سکینه گشتم تا او را پیدا کنم و حلالیت بطلبم. ولی هیچ آدرس و نشانی از او پیدا نکردم. تا این که برای سفر زیارتی به مشهد آمدیم.
در این جا هنگام عبور از خیابان با یک موتورسیکلت تصادف کردم و وقتی که برای مداوا به بیمارستان انتقال یافتم باورم نمی شد پرستار مرکز درمانی همان کسی باشد که سال ها دنبالش می گشتم. سکینه با مهربانی از من پرستاری و مراقبت کرد و زمانی که دست هایش را محکم گرفتم و با شرمندگی برایش تعریف کردم مرتکب چه گناه بزرگی شده ام، او با لبخندی معصومانه دستم را بوسید و گفت: مادرجان حتما قسمت این طوری بوده است و من از شما هیچ دلخوری و ناراحتی به دل ندارم و همین جا شما را بخشیدم. زن ۶۵ ساله گفت: از این که می بینم سکینه با فردی شایسته ازدواج کرده است و ۲ دختر زیبا و دوست داشتنی دارد خیلی خوشحالم و برایشان دعا می کنم خوشبخت و سعادتمند بشوند. امیدوارم خدا هم از خطاهایم بگذرد.

برگرفته از روزنامه خراسان

⚘|❀ @hesenabzendegi ❀|⚘
86 views15:04
باز کردن / نظر دهید
2022-12-16 18:03:23 حكايتى خواندنى

شخصی تعریف می کرد: توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرد که با تلفن صحبت می کرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت:

همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به باقالی پلو و ماهیچه.
بعد از 18 سال دارم بابا میشم.

چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچۀ 3یا 4 ساله ای را گرفته بود که به او بابا می گفت. پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم.

مرد با شرمندگی زیاد گفت: آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیرزن با دیدن منوی غذاها گفت: ای کاش می شد امروز باقالی پلو با ماهیچه می خوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند،

من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه.

انسانها را در زیستن بشناس نه در گفتن؛ در گفتار همه آراسته اند.

تو نیکی می کن و در دجله انداز
كه ايزد در بیابانت دهد باز

⚘|❀ @hesenabzendegi ❀|⚘
61 views15:03
باز کردن / نظر دهید
2022-12-16 18:03:15
‌‌.


آرامشبخش ترین تک خطی های جهان در @Tk_khati

‌‌‌

.
33 views15:03
باز کردن / نظر دهید
2022-12-16 18:03:15 دشمن آدمى خشم وشهوت اوست
34 views15:03
باز کردن / نظر دهید
2022-12-16 18:03:15
99% پسرا ازینجا مخ زنی یادگرفتن

@Ravanezan
@Ravanezan

پر از اموزشای جذب جنس مخالف و رابطه rd
36 views15:03
باز کردن / نظر دهید
2022-12-16 18:03:01 شبی،پسری نزد مادرش که در آشپزخانه در حال پختن شام بود،رفت و یک برگ کاغذ به او داد.مادر دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند.پسرش با خط بچه گانه نوشته بود:
صورتحساب:جمع بدهی شما به من : 17 دلار
-کوتاه کردن چمن باغچه 5دلار
-مرتب کردن اتاق خوابم 1دلار
-مراقبت از برادر کوچکم 3دلار
-بیرون بردن سطل زباله 2دلار
نمره ریاضی خوبی که امروز گرفتم 6 دلار
مادر لحظه ای به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد،سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب فرزندش این عبارت را نوشت:
-بابت سختی9ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ
-بابت تمام شبهایی که بر بالینت نشستم و دعا کردم هیچ
-بابت تمام زحماتی که در این سالها کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ
-بابت غذا،نظافت تو و اسباب بازی هایت هیچ
و اگر تمام این ها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه عشق به تو هیچ است.وقتی پسر آنچه را که مادرش نوشته بود را خواند،چشمانش پر از اشک شد و درحالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد گفت:مامان دوست دارم
آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:
قبلا به طور کامل پرداخت شده!

⚘|❀ @hesenabzendegi ❀|⚘
52 views15:03
باز کردن / نظر دهید
2022-12-16 18:03:01
معدن مانتو

لباس تا سایز ۶۰

بیش از ۳۰۰مدل  #مانتو زمستانه رسیده واسمون

https://t.me/+ZDXSQ-YcLsw5Y2Jk

ارسال تا درب منزل و به صورت رایگان

#پیشنهاد_ویژه_ادمین
34 views15:03
باز کردن / نظر دهید