Get Mystery Box with random crypto!

بندرعباس و سرقت تاریخی معمولا در سازمان ها و اداراتی که پول | کارگاه طنز و تاریخ

بندرعباس و سرقت تاریخی

معمولا در سازمان ها و اداراتی که پول زیادی در گردش است ، افراد فرصت طلب با دسیسه چینی برای طعمه های خود پاپوش می دوزند.


ماجرای پیش رو که در اواسط دهه ۳۰ شمسی در بندرعباس رخ داده از لحاظ شدت خصومت ، منفعت طلبی و سواستفاده از قدرت بی شباهت به سرقت اخیر صندوق امانات بانک ملی نیست.

نقل شده ۳ سال بعد از کودتای ۱۳۳۲ و سقوط دولت مصدق ، فردی حریص و طماع به ریاست شهربانی بندرعباس منصوب می شود .

در آن سالها جمعیت بندرعباس به ۱۵ هزار نفر هم نمی رسید و همه شهر سرجمع به چند محله و خیابان و البته اسکله ختم می شد
با این وضعیت تیغ زدن از کاسبین بازار یا رشوه گرفتن از قاچاق چی ها با توجه به جمعیت کم شهر و حرص زیاد جناب فرمانده چندان منطقی نبوده است .
مدتی از حضور رییس شهربانی در بندرعباس می گذرد و طی این مدت با حضور در چند محفل شبانه با یکی دو نفر فرصت طلب رفیق می شود و در ادامه محفل های خصوصی رییس شهربانی به همین چند نفر ختم می شود.

القصه در یکی از نشست های شبانه ، یکی از حضار که با صندوق دار اداره دارایی خصومت شخصی داشته ، نقشه سرقت از گاو صندوق اداره دارایی را مطرح می کند.

طرح این سرقت بزرگ اهل محفل را به وسوسه می اندازد و رییس شهربانی که از میزان موجودی گاو صندوق مطلع می شود همان شب از اجرا شدن این سرقت بزرگ استقبال می کند .

اجرای این نقشه بزرگ سرقت با توجه به میزان موجودی گاوصندوق و امنیت اداره دارایی به هماهنگی و برنامه ریزی خاصی نیاز داشت مهمترین مشکل بر سر راه طراحان سرقت، باز کردن قفل گاو صندوق بود به همین خاطر یکی از اعضای باند با یک سارق حرفه ای که در زندان به شهر بسر می برد ارتباط برقرار می کند و دزد گاو صندوق را با این پیشنهاد که در صورت اجرای نقشه سرقت با توصیه رییس شهربانی عفو و بخشیده می شود به مشارکت در این نقشه ترغیب می کند.

شانس با سارقین همراه است و پای صندوق دار در حادثه ای شکسته و او در مرخصی بسر می برد.چند شب بعد از طرح این نقشه ، در کمال حیرت و تعجب زندانیان به سارق معروف دو روز مرخصی اعطا می شود و فردای آن روز هم پاسبان نگهبان اطراف دارایی به طرز مشکوکی به کلانتری احضار می شود.
همه ی گشت های پلیس راس ساعت ۱۲ شب احضار می شوند.سرانجام
دزدی از گاو صندوق دارایی با موفقیت اجرا می شود و مبلغ ۳۰۰ هزار تومان محتویات صندوق به سرقت می رود.

روز بعد خبر این سرقت بزرگ به سرعت در شهر منتشر می شود، پلیس به سرعت وارد عمل می شود، بعد از تجسس های صورت گرفته کارگاهان اعلام می کنند که گاوصندوق دارایی با کلید باز شده است و لذا ماموران به سراغ اولین مظنون پرونده یعنی صندوق دار بخت برگشته می روند.بازجویی آغاز می شود اما بازجوها هر چه تلاش می کنند تا از صندوق دار اعتراف بگیرند تا باقی اعضای باند را لو دهد ، توفیقی حاصل نمی شود.

بعد از مدتی صندوق دار بیگناه در دادگاه محکوم به رد مال می شود و جالب اینجاست که باند سرقت بخاطر شدت خصومت و منفعت طلبی مجددا وارد عمل می شود و یک نفر را به عنوان واسطه به سراغ صندوق دار بیگناه می فرستد.

صندوق دار از خانواده متمول شهر است لذا رابط به او پیشنهاد می دهد اگر املاکش در مرکز شهر را به او بفروشد ، با نفوذی که دارد زمینه آزادیش را فراهم می کند.

بدین ترتیب رییس شهربانی و دوستانش در یک بازی دو سر برد با ۳۰۰ هزار تومان پول دزدی بهترین زمین های مرکز شهر را صاحب می شوند، صندوق دار بیچاره نیز که حالا از هستی ساقط شده پول ها را تحویل دارایی می دهد . او سپس اخراج و خانه نشین می شود.
سارق حرفه ای نیز بعد از گشودن قفل گاو صندوق دیگر به زندان بر نمی گردد و به طرز عجیبی گم و گور می شود .

بدین سان یک پاپوش دیگر در تاریخ رقم می خورد.متاسفانه برخلاف قضیه بابل گیت، مقصرین اصلی این داستان سیاه تا چند دهه پیدا نمی شوند اما ماه همیشه پشت ابر نمی ماند و سرانجام بعد از پیروزی انقلاب پرده از این راز کنار می رود و داستان پاپوش بندرعباس بر ملا می شود.

پی نوشت؛ این ماجرا واقعی با همکاری آقای عباس رفیعی روزنامه نگار هرمزگانی تهیه شد.
نوشته کاظم گلخنی
@hogam