یزدی از تسلیم شدن شاه سیستان (قطبالدین) خبر میدهد که تیمور م | کارگاه طنز و تاریخ
یزدی از تسلیم شدن شاه سیستان (قطبالدین) خبر میدهد که تیمور مشغول صحبت با آنها بود که ناگاه دشمنان لشکر آراسته از دروازهها بیرون ریختند و آهنگ جنگ کرده «وی جنگ را هم وصف میکند و شدت آن را در چند بیت چنین شرح میدهد که:
زبس خون که با خاک آغشته بود به چشم ظفر لالهزارمینمود
زمین راز خون بازنشناختند همی اسب بر کشتگان تاختند.
میرخواند، همچنین گزارش مشابهی اشاره و ارایه میکند که قرار بود پس از جنگ اولیه صلحی برقرار شود «حضرت صاحب قران کامکار با پانزده کس بیجبّه و جوشن به تفحص جوانغار میرفت، قرب سی هزار (30000) از بیباکان سیستان مجموع با تیر و کمان دست یکدیگر گرفته از بارو به زیر آمدند و از راه خسارت جسارت نموده و با وجود آنکه شاه قطبالدین حاکم ایشان در ملازمت پایه سریر اعلی بود و ...»مورخ با این گزارش درپی توجیه میزان خسارات و تلفات وارد شده از ناحیه سپاه تیمور به مردمان منطقه است.
در ادامه وی بر این نکته اشاره دارد که در حین تیرباران مخالفین، زخمی بر یک ران شهریار کامران رسید»
شاید همین زخم موجب لنگ شدن تیمور در آینده و دلیل شهرت وی به تیمورلنگ شده باشد.
از دیگر مورخانی که از جنگجویان سیستان به «جهال سیستان» یاد میکند که بیرخصت چالشگری کردند، غیاثالدین علی یزدی است،وی ادامه میدهد که «بدبختان ندانستند که سدّ سکندر با لشکر یأجوج رخنهپذیر نشود»، همچنین از قتل و غارت تیموریان توصیفی چنین ارایه میکند که «در آن ریگستان، که گویی تشنهی خون بود جویها روان شد و تودههای ریگ ازدماء کشتگان سیراب گشت» وی به نفع ارباب خود رأی را برمیگرداند که «هر کس در خدمت اطاعت آن نباشد مستوجب چنین مجازاتی است» و عاقبت به تیغ قهر چون دایرهای بیسرگشته» تبدیل خواهد شد.
در حقیقت همهی گزارشات بالای یزدی برگرفته از ظفرنامه شامی است که با روح ادبی وتفصیل بیان شد
اما ابن عربشاه باز هم گزارش متفاوتی ارایه میکند که از گزارش قبلی وی به نظر محکمتر است وی این قتل و غارت و کشتار عظیم را نه تقصیر مردم سیستان و حاکمش بلکه همان کینهای میداند که تیمور از سفر اول به سیستان که هنوز در اریکه قدرت نبود به دل داشت، وی مینویسد که «تیمور مردم سیستان را با تعهد و سوگند بر سلاح کرد» و سپس «شمشیر بر آنها نهاد و خون هلاک بگسترد و مرگ را به مهمانی دعوت کرد و هرجا بنایی میدید ویران ساخت و بر هر گوشه درختی و گیاهی مییافت از ریشه انداخت.
شاه محمود سیستانی که در دورهی عباس اول صفوی کتاب احیاء الملوک را نوشته است، تفسیری از این حادثه ارایه میکند که خالی از تعصب نیست. وی، بدلیل علایق بومی شاید همانگونه که ابن عربشاه با تندی و نفرت از این حادثه یاد میکند، هم عقیده باشد، ولی از تیمور به «امیرتیمور» و گویا با احترام یاد شده در کنار آن از کشتگان سیستانی شهید میسازد و لشکر تیمور و ترک، مغول را به «لشکر توران مقایسه میکند که کینهی رستم از سیستانیان خواستند» وی آماری که از جنگ هم ارایه میکند تا حدودی متفاوت از مورخان تیموری است.
تیمور پس از این حملات خونین به دلیل سرکشی امیر تومان نکودری در منطقهی مکران، امیرزاده میرانشاه را به جانب گرمسیر و مکرانات فرستاد، میرانشاه و بعد از او امیرزاده بهادر که در پی ستاندن مالیات به مکران رفتند غارتهایی بسیار کردند.
گزارشهایی پراکنده از ذکر نام مکران، در دورهی تیموردر دست است که مشخص نمیکنند آیا تیمور شخصاً به این منطقه آمده یا نه، و میدانیم لشکریانش چنان که بالا یاد شد وارد این منطفه شدهاند. با همهی اینها تیمور این ناحیه را همانند دیگر مناطق جزو قلمرو خود میدانست و پس از شکست بایزید ایلدرم دیده میشود که در فتحنامههای تیموری نام «کیج و مکران و سیستان» هم هستند.
به نظر میرسد که بسیاری از مناطقی که قبیلهای بود و تیمور سرزمینهای آنان را به قلمرو خویش ضمیمه کرد در آن روزگار قدرت کمی داشتند[53] و بیشتر آنها اقداماتشان محلی و منطقهای بود ولی گاهاً موجب شورشهای محلی و کمک به مخالفین اصلی حکومت مرکزی میشدند که بلوچها نمونه بارزی از آن در کنار نکودریان که مخالفان به نام ایلخانان بودند و تا مدتها بعد در شرق ایران فعال بودند را میتوان مثال زد.
@hogam