2021-02-07 13:30:01
(منِ) گوئیدوفلینی تا اینجا به ما گفته که هراس از مرگ در میانسالی باعث درون نگری توسط گوییدو شد و توجه به درون باعث کشف قسمت انیمایی او شد . گوییدو فهمید که برای حل بحران الهام خود باید از قسمت انیمایی خود کمک بطلبد لذا متوالیا در ذهن و ضمیر خودش به کلودیا مراجعه میکرد و او را تجسم میکرد.
بر خورد با کلودیا راز بزرگی را برای او فاش کرد .
در مواجهه با کلودیا گوییدو خواسته های خودش رو مطرح میکنه خواسته هایی که خودش هم میدونه که باعث میشه بحران الهامش حل بشه و از این مخمصه فرار کنه .
گوییدو میخواهد قلبش دوباره مثل یک نوجوان بتپه . گوییدو میخواهد با چیزی روبرو بشه که عمیقاً احترامش رو برانگیزد . گوییدو چیزی رو میخواهد که بتونه با اون یک زندگی جدید رو تجربه کند . گوییدو یک چیز واحد رو میخواهد که بهش ایمان داشته باشد . چیزی که دلیل وجودش باشه و اون شامل همه چیز هم باشد. چیزی از جنس بینهایت که باعث بشه او هم به بینهایت بدل بشه .
البته بلافاصله خود گوییدو اقرار میکنه که نمیتونه به این حالت برسه و یک جمله کلیدی میگوید که دارد آرام آرام جون می دهد .
کلودیا به گوییدو میگوید که این چیزهایی که گوییدو میخواهد ، موجودی به نام عشق است و او بلد نیست که عاشق بشه .
اما چرا گوییدو نمیتونه عاشق بشه ؟!
فلینی در صحنه های آخر فیلم جواب میدهد .
در درون گوییدو «منی» زندگی میکند که این من اجازه عاشق شدن به او نمیدهد . لذا باید این من رو حذف کرد .
در صحنه خودکشی (سکانس پایانی) گوییدو در حقیقت این «من » حذف می شود و مثل سدی از سر راه برداشته می شود و ناگهان تغییرات اساسی آغاز می شود .
#علی_ملکمحمد
8½ 1963
Join @honar7modiran
3.7K views10:30