Get Mystery Box with random crypto!

" هوشنگ ابتهاج "

لوگوی کانال تلگرام hoshang_ebtehhaj — " هوشنگ ابتهاج "
لوگوی کانال تلگرام hoshang_ebtehhaj — " هوشنگ ابتهاج "
آدرس کانال: @hoshang_ebtehhaj
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 90.70K
توضیحات از کانال

"همه آفاق گرفته‌ست صدای سخنم "
کانال تخصصیِ اشعار استاد #هوشنگ_ابتهاج
متخلص #ه_ا_سایه
و
دیگر #اشعار کهن و معاصر
«این کانال رسمی #نمیباشد» و صرفا برای طرفداران استاد تاسیس شده..استاد هیچ صفحه رسمی #ندارند

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 6

2024-02-20 08:26:28 بیا نگارا بیا ، بیا در آغوش من
بزن ز می آتشم ، ببر دل و هوش من
ز زلف وا کن گره که مست و آشفته به
بریز این مشک را بریز بر دوش من

ازین کمندِ بلند، به گردن من ببند!
بکش به هر سو مرا چو شیرِ سر در کمند
به ناز بر من بتاز ، به غمزه کارم بساز
به نالهٔ من برقص به گریهٔ من بخند

بخند و گیسو ز ناز بریز بر شانه ها
سبک به هر سو بپر ، بپر چو پروانه ها
به عشوه دامان خویش، برون کش از دست من
مرا به دنبالِ خویش دوان چو دیوانه ها

ز عشوه ها تازه کم به سر جنون مرا
به ناله افکن دل چو ارغنون مرا
چو لب نهم بر لبت لبم به دندان بگیر
لبم به دندان بگیر بنوش خون مرا ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
13.0K views05:26
باز کردن / نظر دهید
2024-02-18 08:29:15
خون دل‌خوردن و دلتنگ‌نشستن تا چند؟
دگر ای غنچـه برون آر سر از پیرهنت ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
17.0K views05:29
باز کردن / نظر دهید
2024-02-18 08:29:15 شب فرو می افتاد
به درون آمدم و پنجره ها رابستم
باد با شاخه در آویخته بود
من در این خانه تنها
تنها
غم عالم به دلم ریخته بود

ناگهان حس کردم
که کسی
آنجا بیرون در باغ
در پس پنجره ام می گرید
صبحگاهان شبنم
می چکید از گل سیب

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
13.9K views05:29
باز کردن / نظر دهید
2024-02-17 08:42:14
بود که بار دگر بشنوم صدای تو را ؟
ببینم آن رخِ زیبای دلگشای تو را ؟

بگیرم آن سرِ زلف و به روی دیده نهم
ببوسم آن سر و چشمانِ دلربای تو را

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
16.6K views05:42
باز کردن / نظر دهید
2024-02-17 08:42:14 .
چه فکر می کنی؟
که بادبان شکسته،
زورق به گل نشسته‌ای ست زندگی ؟
در این خراب ریخته
که رنگ عافیت ازو گریخته
به بن رسیده
راه بسته‌ای ست زندگی ؟
چه سهمناک بود سیل حادثه
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره‌های آب غرق شد
هوا بد است
تو با کدام باد می روی؟
چه ابر تیره ای گرفته سینه تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی شود ...
چه فکر می کنی ؟
جهان چو آبگینه شکسته‌ای ست
که سرو راست هم در او شکسته می‌نمایدت
جنان نشسته کوه درکمین درههای این غروب تنگ
زمان بی کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی‌ست این درنگ درد و رنج
به سانِ رود
که در نشیب دره سر به سنگ می زند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
14.6K views05:42
باز کردن / نظر دهید
2024-02-15 19:59:08
در آن دوری و بد حالی
نبودم از رُخت خالی

به دل می‌دیدم و وز جان
سلامت می‌فرستادم ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
17.3K views16:59
باز کردن / نظر دهید
2024-02-15 19:59:08 .
پرده افتاد ...
صحنه خاموش
آسمان و زمین مانده مدهوش
نقش ها رنگ ها چون مه و دود
رفته بر باد
مانده در پرده گوش
رقص خاموش فریاد

پرده افتاد ...
صحنه خاموش
وز شگفتی این رنگ و نیرنگ
خنده یخ بسته بر لب
گریه خشکیده در چشم

پرده افتاد ...
صحنه خاموش
و آن نمایش
که همچون فریبنده خوابی شگفت
دل از من همی برد پایان گرفت

و من
که بازیگر مات این صحنه بودم
چو مرد فسون گشته خواب بند
که چشم از شکست فسون برگشاید
به جای تماشاگران یافتم خویشتن را
شگفتا ! که را بخت آن داده اند
که چون من
تماشاگر بازی خویش باشد ؟
وز این گونه چون من تراشد
فریب دل خویشتن را
که آخر رگ جان خراشد ؟

بلی ...
پرده افتاد و پایان گرفت
فسونکاری این شب بی درنگ
و من در شگفت
که چون کودکان
بخندم بر این خواب افسانه رنگ ؟
و یا در نهفت دل تنگ خویش
بگریم بر اندوه این سرگذشت ...؟

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
15.7K views16:59
باز کردن / نظر دهید
2024-02-14 13:06:12
ز تو دارم این غمِ خوش
به جهان از این چه خوشتر ؟!

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
18.0K views10:06
باز کردن / نظر دهید
2024-02-14 13:06:12 گفتمش
شیرین‌ترین آواز چیست ؟
چشم غمگینش به رویم خیره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکید
لرزه افتادش به گیسوی بلند
زیر لب غمناک خواند؛

ناله زنجیرها بر دست من
گفتمش
آنگه که از هم بگسلند
خنده تلخی به لب آورد و گفت
آرزویی دلکش است اما دریغ
بخت شورم ره برین امید بست
و آن طلایی زورق خورشید را
صخر‌های ساحل مغرب شکست

من به خود لرزیدم
از دردی که تلخ
در دل من با دل او می‌گریست
گفتمش
بنگر در این دریای کور
چشم هر اختر چراغ زورقی‌ست
سر به سوی آسمان برداشت گفت
چشم هر اختر چراغ زورقی‌ست
لیکن این شب نیز دریایی‌ست ژرف

ای دریغا شیران !‌
کز نیمه راه‌
می‌کشد افسون شب در ‌خواب‌شان

گفتمش
فانوس ماه
می‌دهد از چشم بیداری نشان

گفت
اما در شبی این گونه گنگ
هیچ آوایی نمی‌آید به گوش

گفتمش
اما دل من می‌تپد
گوش کن اینک صدای پای دوست
گفت
ای افسوس در این دام مرگ
باز صید تازه‌ای را می‌برند
این صدای پای اوست

گریه‌ای افتاد در من بی‌امان

در میان اشک‌ها پرسیدمش
خوش‌ترین لبخند چیست ؟
شعله‌ای در چشم تاریکش شکفت
جوش خون در گونه‌اش آتش فشاند

گفت
لبخندی که عشق سربلند
وقت مردن بر لب مردان نشاند

من ز جا برخاستم
بوسیدمش ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
16.4K views10:06
باز کردن / نظر دهید
2024-02-12 08:40:42

ﺍﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﺁﺯﺍﺩﯼ
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﺁﯾﯽ
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻝِ ﻏﻢ ﭘﺮﻭﺭﺩ
ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ...؟

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
19.1K views05:40
باز کردن / نظر دهید