روز زن روز مادر و حیاط خانه خاطره هایم، که سالهاست دیگر رنگ و | خلوت
روز زن روز مادر و حیاط خانه خاطره هایم، که سالهاست دیگر رنگ و بوی تو را نمیدهد. این خاطر این روزها تنها یک آجر و سیمان خانه ای است که خاطره هامان را دربند کشیده است. خاطره دوچرخه سواری های دور حیاط، پریدن در حوضک اب، بالارفتن از درختان تاک، بازی فوتبال و شکستن شیشه ها، قایم موشک بازی کردن ها و چند مرغ و خروس در آن گوشه حیاط. این خانه در روز مادر، تنها زندان خاطره هاست، تب کردن ها و خروسک شدن های شبانه، بخاری هیزمی و نفتی و شوفاژ. این خانه سند تاریخی تاریخ بودنمان، از هجوم های شبانه از پشت بام، آغوش مادری برای پناه بچه هایش و اسلحه های نشان رفته روس سینه اش. این خانه کابوس دهه شصت، جنگ و بمباران و روزهایی که مادر روی پل به انتظار ملاقات چند دقیقه ای تب و التهاب را در خویش جاری میکرد. روز مادر و خاطره عروسی ها و ماتم ها و جشن ها و سوگ ها. خانه پنجاه و چهارساله ای که سه سال درد بی مادری دارد. روز مادر و... #حبیب_تاری_وردیان @htariverdian