2021-01-25 16:52:45
مغز هیجانی و سیاست
بخش سوّم: مغز هیجانی و سیاست احشایی در قرن بیست و یکم
اولین بار ارسطو انسانها را «حیوانات سیاسی» نامید، که به طور طبیعی پیرو منطق هستند و فقط در یک جامعه سیاسی polis، شکوفا میشوند. امّا آیا در جهان امروزی، ما سیاست را عامل شکوفایی انسان میبینیم؟
به عقیده پرفسور «مانو تساکریس»، بررّسیهای جدید علمی نشان دادهاند که انسان پیرو پدیدهای است که «سیاست اَحشایی» نامیده میشود. این نوع جهتگیری سیاسی توسّط عواطف و رفتارهای انسان کنترل میشود، و نه منطق و عقلانیّت. هنگامی که نیازهای فیزیولوژیِ بدن اساس رفتارهای سیاسی میشوند، نتیجهٔ آن «سیاست اَحشایی Visceral Politics» است. در حالی که احساسات، کنترلکنندهٔ اصلی رفتارهای انسان هستند، در مقابل نظریههای سیاسی جوامع دمکراتیک همگی تمرکز بر عقل و منطق، در جهت کنترل هیجانات دارند. امّا آنچه که امروزه ما در جوامع دمکراتیک قرن ۲۱ میبینیم، پدیدههایی است که هر چه بیشتر باعث اختلال هوموستاز بدن افراد در این جوامع میشوند. ما به نحو فزایندهای در معرض اخباری هستیم که آینده نامعلومی را به ما گوشزد میکنند. در شبکههای اجتماعی ما هر روزه با بار سنگینی از اخبار کاذب، و قطبی نمودن افکار سیاسی مواجه هستیم. این فشارها سلامت اَحشایی ما را تحت تاثیر قرار داده، و اینها نیز به نوبهٔ خود باعث هیجاناتی نامطلوب شده که بر روی زندگی اجتماعی- سیاسی ما تاثیر دارند.
یکی از فرضیاتی که در میان سیاستمداران شایع است، این است که مردم میدانند که چه میخواهند. امّا باید دید که شکلگیری محیط سیاسی چگونه خواهد بود، اگر مردم ندانند که چه میخواهند، به این دلیل که درک درستی از «احساس feeling» خود ندارند.
اصولاً مردم در بیان و شناخت آنچه که حس میکنند، ضعیف هستند. اگر چه بین افراد مختلف این توانایی متفاوت است، ولی بررسیهای روانشناسان در فرهنگهای مختلف، ضعف بیان احساسات را در مردم نشان داده است.
مهمترین علّت این پدیده، ضعف در درکِ «حس داخلی و یا اینتروسپشن» است. در نتیجه ما اکثراً قادر به توصیف و بیان هیجانات خود نیستیم.
یکی از حالتهایی که توسّطِ روانشناسان توصیف شده، آلکسی تیمیا Alexithymia است (به معنی عدم توانایی کامل توصیف احساسات feeling). به عنوان یک ویژگی روانشناختی، این حالت در ۱۰ درصدِ مردم دیده میشود و در بیمارانِ دچار افسردگی و اضطراب، بیماران پسیکوسوماتیک و معتاد به موادّ مخدّر، شیوع آلکسی تیمیا به ۲۰ درصد میرسد.
این افراد قادر به همدلی (امپاتی)، و درک هیجانات خود نیستند. هم چنین قادر به درک پیامهای فیزیولوژیک بدنشان (اینتروسپشن) نبوده و در نتیجه قادر به کنترل هیجانات خود نیستند. در قرن بیست و یکم، اکوسیستم اطّلاعاتی که در اطراف ما وجود دارد، و در مورد هر واقعهای تحلیلی در جهت آیندهٔ نامعلوم ما میدهد، عملاً سیستم تعادلی (هوموستاز) ما را تحت تأثیر قرار داده، و حالتی شبیه آلکسی تیمیا ایجاد مینماید که مردم قادر به بیان صحیح احساسات و هیجانات خود نخواهند بود.
یکنمونهٔ آن «خشم anger» است. آیا ما واقعاً در اجتماع خود خشمگین هستیم، و یا به ما گفته شده که خشمگین هستید؟ استرسهای محیطی و اختلال هوموستاز (تعادل ارگانهای داخلی) ما را از درک صحیح احساسات، عاجز کرده و ما را وابسته به تلقینهای بیرونی (سیاستمداران) برای بیان احساساتمان میکند. برخی سیاستمداران، به راحتی از این اختلال سیستم اینتروسپشن مردم استفاده کرده و به آنها ترس و خشم را القاء میکنند. پژوهشهای روانشناسان سیاسی نشان داده، هنگامی که به مردم احساس «ترس fear» تلقین میشود، تمایل بیشتر به انتخاب رهبران با قدرت (توتالیتر) دارند که به نظر آنها قابل اعتمادترند، و هنگامی که به آنها احساس «خشم anger» القاء میشود، بیشتر به رهبرانی که تسلّط کمتر، و همدلی بیشتری دارند، رأی میدهند.
یافتههای جدید علمی نشان دادهاند که «هیجانات» چه در سطح سادهٔ آن مانند خشم و لذّت، و چه در شکل پیچیدهٔ آن مانند دلسوزی، نقش اساسی در تصمیم گیریهای سیاسی دارند. ایدهٔ «سیاست احشایی» نیاز به تعادل فیزیولوژیک بدن را، در مرکز توجّه سیاست قرار میدهد به این معنا که سیاست باید برای نیازهای پایه فیزیولوژیک ما، یک دنیای کم و بیش قابلپیشبینی ایجاد کند. این شرایط به ذهن و بدن ما این امکان را میدهد که بهتر با چالشهای احتمالی مقابله کند.
البته احتمالاً منظور ایجاد یک دنیای کاملاً قابلپیشبینی نیست، زیرا انسان در محیطی که تا «حدودی» غیرقابلپیشبینی است، شکوفا میشود، در صورتی که قادر به حفظ هوموستاز داخلی خود باشد.
دکتر محمد انتظاری طاهر (نورولوژیست)
@idfm_official
16 views13:52