بیایید برایتان قصهای بگویم. قصه که نه. میخواهم راوی ماجرایی | انجمن دیستروفی ایران
بیایید برایتان قصهای بگویم. قصه که نه. میخواهم راوی ماجرایی از زندگی دوست عزیزم، رامک حیدری باشم. شرح تصویر: نمایی از پشت. رمپ ورود به خودرویی بزرگ بیرون آمده و رامک با ویلچرش مقابل آن ایستاده. ویلچر با روبان صورتی تزیین شده. داماد با کت و شلوار طوسی کنار رامک ایستاده و دست دور شانهاش انداخته است. (پست بعدی را بخوانید) @neginpaper