Get Mystery Box with random crypto!

ایران بوم

لوگوی کانال تلگرام iranboom_ir — ایران بوم ا
لوگوی کانال تلگرام iranboom_ir — ایران بوم
آدرس کانال: @iranboom_ir
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.78K
توضیحات از کانال

نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir

Ratings & Reviews

5.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

3

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-08-01 12:34:45 داستان امروز - دولت آبادی

محمود دولت آبادی

مردی که در کوچه می رفت هنوز به صرافت نیفتاده بود به یاد بیاورد که سیزده سالی می گذرد که او به چهره‌ی خودش درآینه نگاه نکرده است. همچنین دلیلی نمی‌دید به یاد بیاورد که زمانی در همین حدود می‌گذرد که او خندیدن خود را حس نکرده است. قطعا" به یاد گم شدن شناسنامه‌اش هم نمی‌افتاد اگر رادیو اعلام نکرده بود که افراد می‌باید شناسنامه‌ی خود را نو، تجدید کنند. وقتی اعلام شد که شهروندان عزیز مواظف‌اند شناسنامه‌ی قبلی‌شان را ازطریق پست به محل صدور ارسال دارند تا بعد از چهار هفته بتوانند شناسنامه‌ی جدید خود را دریافت کنند، مرد به صرافت افتاد دست به کار جستن شناسنامه‌اش بشود، و خیلی زود ملتفت شد که شناسنامه‌اش را گم کرده است. اما این که چراتصور می‌شود سیزده سال از گم شدن شناسنامه‌ی او می‌گذرد، علت این که مرد ناچار بود به یاد بیاورد چه زمانی با شناسنامه اش سر و کار داشته است، و آن برمی گشت به حدود سیزده سال پیش یا - شاید هم – سی و سه سال پیش، چون او در زمانی بسیار پیش از این، در یک روز تاریخی شناسنامه را گذاشته بود جیب بغل بارانی‌اش تا برای تمام عمرش، یک بار برود پای صندوق رای و شناسنامه را نشان بدهد تا روی یکی از صفحات آن مهر زده بشود. بعد ازآن تاریخ دیگر باشناسنامه‌اش کاری نداشت تا لازم باشد بداند آن را در کجا گذاشته یا درکجا گم‌اش کرده است. حالا یک واقعه‌ی تاریخی دیگر پیش آمده بود که احتیاج به شناسنامه داشت و شناسنامه گم شده بود. اول فکر کرد شاید شناسنامه درجیب بارانی مانده باشد، امانبود. بعد به نظرش رسید ممکن است آن را در مجری گذاشته باشد، اما نه... انجا هم نبود. کوچه راطی کرد، سوار اتوبوس خط واحد شد و یکراست رفت به اداره‌ی سجل احوال. در اداره‌ی سجل احوال جواب صریح نگرفت و برگشت، اما به خانه اش که رسید، به یاد آورد که – انگار – به او گفته شده برود یک استشهاد محلی درست کند و بیاورد اداره. بله، همین طور بود. به او این جور گفته شده بود. اما... این استشهاد را چه جور باید نوشت؟ نشست روی صندلی و مداد و کاغذ را گذاشت دم دستش، روی میز. خوب ... باید نوشته شود ما امضاء کنندگان ذیل گواهی می‌کنیم که شناسنامه‌ی آقای ... مفقودالاثر شده است. آنچه را که نوشته بود با قلم فرانسه پاکنویس کرد و از خانه بیرون آمد و یکراست رفت به دکان بقالی که هفته‌ای یک بار از آنجا خرید می‌کرد. اما دکاندار که از دردسر خوشش نمی‌آمد، گفت او را نمی‌شناسد. نه این که نشناسدش، بلکه اسم او را نمی‌داند، چون تا امروز به صرافت نیفتاده اسم ایشان را بخواهد بداند. «به خصوص که خودتان هم جای اسم راخالی گذاشته‌اید!»

بله، درست است.

باید اول می‌رفته به لباسشویی، چون هرسال شب عید کت و شلوار و پیراهنش را یک بارمی‌داده لباسشویی و قبض می‌گرفته. اما لباسشویی، با وجودی که حافظه‌ی خوبی داشت و مشتری‌هایش را - اگر نه به نام اما به چهره – می‌شناخت، نتوانست او را به جا بیاورد؛ و گفت كه متاسف است، چون آقا را خیلی کم زیارت کرده است. لطفا" ممکن است اسم مبارکتان را بفرمایید؟»

خواهش می شود؛ واقعا" که.

«دست کم قبض، یکی از قبض‌های ما را که لابد خدمتتان است بیاورید، مشکل حل خواهد شد.»

بله، قبض.

آنجا، روی ورقه‌ی قبض اسم و تاریخ سپردن لباس و حتا اینکه چند تکه لباس تحویل شد را با قید رنگ آن، می‌نویسند. اما قبض لباس... قبض لباس را چرا باید مشتری نزد خود نگه دارد، وقتی می رود و لباس را تحویل می گیرد؟ نه، این عملی نیست. دیگر به کجا و چه کسی می‌توان رجوع کرد؟ نانوایی؛ دکان نانوایی در همان راسته بود و او هرهفته، نان هفت روز خود را از آنجا می‌خرید. اما چه موقع از روز بود که شاگرد شاطر کنار دیوار دراز کشیده بود و گفت پخت نمی‌کنیم آقا، و مرد خود به خود برگشت و از کنار دیوار راه افتاد طرف خانه اش، با ورقه‌ای که از یک دفترچه‌ی چهل برگ کنده بود.

پشت شیشه‌ی پنجره‌ی اتاق که ایستاد، خِیلکی خیره ماند به جلبک های سطح آب حوض، اما چیزی به یادش نیامد. شاید دم غروب یا سر شب بود که به نظرش رسید با دست پر راه بیفتد برود اداره مرکزی ثبت احوال، مقداری پول رشوه بدهد به مامور بایگانی و از او بخواهد ساعتی وقت اضافی بگذارد و رد و اثری از شناسنامه‌ی او پیدا کند. این که ممکن بود؛ ممکن نبود ؟ چرا...

«چرا... چرا ممکن نیست؟»

https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/dastan/5966-dolat-abadi.html

@iranboom_ir
208 views09:34
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 12:33:29 روز جهانی محیط بانان بر محیط بانان و جنگل بانان عزیز فرخنده باد  

نهم امرداد مصادف با 31 جولای روز جهانی محیط‌بان (World Ranger Day) نامگذاری شده است. این رویداد در سال 2007 مصادف با پانزدهمین سالگرد تاسیس فدراسیون بین المللی محیط بانان (International Ranger Federation – IRF)  رخ داد.

در این روز مراسم خاصی مانند روشن‌کردن شمع و یک دقیقه فکرکردن به محیط بانانی که حین انجام وظیفه جان باخته‌اند تا کاشت یک درخت به عنوان ادای احترام به رنجرهای جهان و آموزش‌های عمومی و بحث وگفتگو و چانه زنی با مسوولان دولت‌ها و حکومت‌ها، انجام می‌شود.


ایران سربلند به محیط بانان و جنگل بانان فداکار و پر تلاش خود می بالد ... روزتان مبارک
  

@iranboom_ir
161 views09:33
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 12:32:39 متن عقل سرخ‏ - رساله‌ای از شیخ اشراق

عقل سرخ نام یک داستان فلسفی نوشته شیخ اشراق است که در آن مطالب فلسفی و عرفانی با قلم داستانی و رمزگونه بیان شده است. سهروردی به پيروی از ابوعلی سینا دست به نوشتن این گونه از داستان‌های تمثیلی زده است در واقع رساله‌های عرفانی سهروردی دنباله و مکمل حکایت‌های فلسفی - عرفانی ابوعلی سینا است

[هذه رسالة موسومة بعقل سرخ للشیخ الالهى الرّبانى شهاب الدین السهروردى‏]  بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
 (1) حمد باد ملکى را که هر دو جهان در تصرّف اوست. بود هر که بود از بود او بود و هستى هر که هست از هستى اوست. بودن هر که باشد از بودن او باشد، «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» و صلوات و تحیّات بر فرستادگان او بخلق خصوصا بر محمّد مختار که نبوّت را ختم بدو کرد  و بر صحابه و علماى دین رضوان اللّه علیهم اجمعین.

 (2) دوستى از دوستان عزیز مرا سؤال کرد که مرغان زبان یکدیگر دانند؟ گفتم بلى دانند. گفت ترا از کجا معلوم گشت؟
گفتم در ابتداى حالت چون مصوّر بحقیقت خواست که بنیت مرا پدید کند مرا در صورت بازى آفرید، و در آن ولایت که من بودم دیگر بازان بودند. ما با یکدیگر سخن گفتیم و شنیدیم و سخن یکدیگر فهم مى‏کردیم. گفت آنگه حال بدین مقام چگونه رسید؟ گفتم روزى صیّادان قضا و قدر دام تقدیر باز گسترانیدند و دانه ارادت در آنجا تعبیه کردند و مرا بدین طریق اسیر گردانیدند، پس از آن ولایت که آشیان ما بود بولایتى دیگر بردند. آنگه هر دو چشم من بردوختند و چهار بند مختلف نهادند و ده کس را بر من موکّل کردند، پنج را روى سوى من و پشت بیرون و پنج را پشت سوى من و روى بیرون [این پنج که روى سوى من داشتند و پشت ایشان بیرون‏] ، آنگه مرا در عالم تحیّر بداشتند چنانکه آشیان خویش و آن ولایت و هر چه معلوم بود فراموش کردم، و مى‏پنداشتم که من پیوسته خود چنین بوده‏ام.

 (3) چون مدّتى بر این آمد قدرى چشم من بازگشودند، بدان قدر چشم مى‏نگریستم، چیزها مى‏دیدم که دیگر ندیده بودم و آن عجب مى‏داشتم تا هر روز بتدریج قدرى چشم من زیادت باز مى‏کردند و من چیزها مى‏دیدم که در آن شگفت مى‏ماندم. عاقبت تمام چشم من باز کردند و جهان را بدین صفت که هست بمن نمودند. من در بند مى‏نگریستم که بر من نهاده بودند و در موکّلان، با خود مى‏گفتم گوئى هرگز بود که این چهار بند مختلف از من بردارند و این موکّلان را از من فرو گردانند و بال من گشوده شود چنانکه لحظه‏اى در هوا طیران کنم و از قید فارع شوم؟  (4) تا بعد از مدتى روزى این موکّلان را از خود غافل یافتم. گفتم به ازین فرصت نخواهم یافتن، بگوشه‏اى فرو خزیدم و همچنان با بند لنگان روى‏ سوى صحرا نهادم. در آن صحرا شخصى را دیدم که مى‏آمد، فرا پیش رفتم و سلام کردم بلطفى هر چه تمامتر، جواب فرمود. چون در آن شخص نگریستم محاسن و رنگ و روى وى سرخ بود. پنداشتم که جوانست، گفتم اى جوان از کجا مى‏آئى؟ گفت اى فرزند این خطاب بخطاست ، من اوّلین فرزند آفرینشم، تو مرا جوان همى‏خوانى؟ گفتم از چه سبب محاسنت سپید نگشته است؟ گفت محاسن من سپید است و من پیرى نورانیم. امّا آن کس که ترا در دام اسیر گردانید و این بندهاى مختلف بر تو نهاد و این موکّلان بر تو گماشت، مدّتهاست تا مرا در چاه سیاه انداخت.
این رنگ من که سرخ مى‏بینى از آنست، اگر نه من سپیدم و نورانى. و هر سپیدى که نور بازو تعلّق دارد چون با سیاه آمیخته شود سرخ نماید چون شفق اوّل شام یا آخر صبح که سپید است و نور آفتاب باز و متعلّق و یک طرفش با جانب نور است که سپید است و یک طرفش با جانب چپ که سیاهست، پس سرخ مى‏نماید. و جرم ماه بدر وقت طلوع اگر چه نور او عاریتى است امّا هم بنور موصوفست و یک جانب او با روز است و یک جانبش با شب، سرخ نماید. و چراغ همین صفت دارد، زیرش سپید باشد و بالا بر دود « سیاه، میان آتش و دود سرخ نماید و این را نظیر و مشابه  بسیار است.

 (5) پس گفتم اى پیر از کجا مى‏آئى؟ گفت از پس کوه قاف که‏ مقام من آنجاست و آشیان تو نیز آن جایگه بود امّا تو فراموش کرده‏اى.
گفتم این جایگه چه میکردى؟ گفت من سیّاحم، پیوسته گرد جهان گردم و عجایب‌ها بینم. گفتم از عجایب‌ها در جهان چه دیدى؟ گفت هفت چیز: اوّل کوه قاف که ولایت ماست، دوم گوهر شب افروز، سیّم درخت طوبى، چهارم دوازده کارگاه، پنجم زره داودى، ششم تیغ بلارک، هفتم چشمه زندگانى. گفتم مرا ازین حکایتى کن. گفت اوّل کوه قاف گرد جهان در آمده است و یازده کوهست و تو چون از بند  خلاص یابى آن جایگه خواهى رفت زیرا که ترا از آنجا آورده‏اند و هر چیزى که هست عاقبت با شکل اوّل رود. پرسیدم که بدانجا راه چگونه برم؟

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/hekmat-falsafe/4750-aghl-sorkh.html

https://telegram.me/iranboom_ir
184 views09:32
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 12:31:38
زنگ خطری جدی برای تعزیه

یک هنرمند گفت: در زمینه تعزیه به صورت جدی اعلام خطر می‌کنم، زیرا آخرین نسل تعزیه‌خوانان را از دست می‌دهیم، بدون اینکه تجربه آن‌ها به نسل بعدی منتقل شده باشد.

مهدی دریایی با انتقاد از عملکرد وزارت علوم به‌دليل حذف دو واحد آموزشی تعزیه در دانشگاه‌های هنری ادامه داد: پرسش جدی من از وزارت علوم این است که چرا این دو واحد را حذف کردید؟!

او افزود: در تعزیه از موسیقی غربی استفاده می‌کنند. این‌ها همه جای تاسف دارد چون اگر تعزیه در شکل درست خود اجرا شود، نیازی به این حقه بازی‌ها نیست.

https://www.isna.ir/news/1401051007799/

@iranboom_ir
146 viewsedited  09:31
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 10:52:01 نهم امرداد (نهم امرداد ۱۳۸۹ - 31 جولای 2010) سالگرد ثبت جهانی بازار تاریخی تبریز، «بزرگترین سازه سرپوشیده آجری جهان» گرامی باد.
بازار بزرگ تبریز، بزرگ‌ترین بازار سرپوشیده‌ آجری جهان است و یکی از شاهکارهای معماری ایرانی محسوب می‌شود. این بازار از بازارچه‌ها، دالان‌‌ها، تیمچه‌‌ها و سراهای متعددی تشکیل شده است.

این مجموعه فاخر تاریخی با ۲۷ هکتار مساحت عرصه و ۷۷ هکتار مساحت حریم، یکی از بزرگ‌ترین آثار تاریخی جهان محسوب می‌شود و در سال ۱۳۵۴ در فهرست آثار ملی و به عنوان بزرگ‌ترین سازه سرپوشیده آجری جهان، با دارا بودن سه آیتم از آیتم‌های ثبت جهانی از جمله شناخته شدن این بازار به عنوان مرکز مراودات فرهنگی به علت قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم، مانایی مراودات سنتی موجود در بازار تاکنون و نوع سازه و فن معماری به کار رفته در آن، نهم امردادماه سال ۱۳۸۹ خورشیدی (۳۱ جولای ۲۰۱۰) در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید‌ه است.
https://t.me/iranboom_ir


بازار بزرگ تبریز

پیش از پرداختن به اصل موضوع که سرگذشت بازار بزرگ تبریز و بازارچه‌های پیرامونی آن در دویست سال اخیر است، چند نکته را به اختصار دربارۀ ویژگیهای بازارهای ایرانی و آنچه به تحقیقاتی از این دست مربوط است، باید بیان کرد. بازار در تمدن ایرانی تنها در کارکرد اقتصادی‌اش خلاصه نمی‌شود و وجوه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و آموزش را نیز با خود دارد. آنچه به #بازار_تبریز مربوط می‌شود، خلاصه‌ای از بحث دربارۀ هدف، موضوع، قلمرو تحقیق و شیوۀ پژوهش و روش تدوین کتاب، به اختصار است.
هدف پژوهش حاضر شناسایی بازار بزرگ تبریز و بازارچه‌های پیرامونی آن به عنوان یکی از مهمترین ارکان فضای شهری تبریز در دویست سال گذشته است. در این مورد شناسایی اجزای بازار و عناصر کالبدی آن حائز اهمیت فراوان است. بررسی نقش بازار تبریز در طول تاریخ این شهر و تأثیر و تأثّر این دو بر هم و تأثیرپذیری ویژۀ بازار از روند تاریخی شهر تبریز مهم است. از سوی دیگر بازار به عنوان محیطی فرهنگی همواره مورد توجه بوده است.
علاوه بر این، بازاریان از بااهمیت‌ترین گروهها در جامعۀ شهری به شمار می‌آمده‌اند و می‌آیند و بهره‌مند از موقعیت اجتماعی ویژه‌ای بوده‌اند و هستند. این نکته برای تعیین دقیق هدف همواره باید مدنظر باشد.


 بخش نخست
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/11365-bazar-bozorg-tabriz-1.html

بخش دوم
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/11366-bazar-bozorg-tabriz-2.html



تبریز در نظر سوداگر ونیزی
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/2346-tabriz-soda-gar-venizi.html

دلی نماند که آتش نگیرد و چشمی نماند که خون نگرید / زلزله تبریز
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha/negahe-roz/7570-deli-namand-ke-atash-begirad.html


آخرین وضعیت مرمت بازار سوخته تبریز
http://www.iranboom.ir/didehban/yademan-ha/17462-akharin-vazeiat-maremat-tabriz-bazar.html

ژان شارون، جهان‌گرد فرانسوی به سال 1670 م (949 خ) در سفرنامه‌ی خود از بنای ارگ علیشاه تبریز می نویسد
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/2364-sharden-arg-alishah.html

شهر تبریز، در دوران تیموریان
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/2372-tabriz-doran-teimor.html

تبریز در دوران صفویان
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/2298-tabriz-dar-doran-safavie.html

تاورنیه در آذربایجان
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/2292-tavernier-dar-azarbaijan.html

ژان شاردن در تبریز
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/2288-jan-chardin-dar-tabriz.html

کارت رایت درتبریز
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/2289-john-cartwright-dar-tabriz.html

هجوم عثمانی‌ها بر تبریز
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/2451-hojom-osmani-tabriz.html

اشغال و قتل عام تبریز توسط ترکان عثمانی (993-986 ق) [964-957 خ]
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/3524-eshghal-ghatlam-tabriz-tavasot-torkan.html
170 views07:52
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 10:44:49
تعداد محیط‌بانان ایران یک دوازدهم استاندارد جهانی

براساس استاندارد جهانی باید در هر هزار هکتار یک محیط‌بان فعال باشد اما در ایران در هر ۱۲ هزار هکتار یک محیط‌بان وجود دارد که با این حساب تعداد محیط‌بانان ایران یک دوازدهم استاندارد جهانی است.

این در حالیست که محیط‌بانان حفاظت از ۱۱ درصد از عرصه‌های طبیعی کشور را بر عهده دارند./ایرنا

@iranboom_ir
206 views07:44
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 10:20:18
سالروز درگذشت جلال ستاری

دکتر جلال ستاری (۱۴ امرداد ۱۳۱۰ رشت، ۹ امرداد ۱۴۰۰ تهران)، نویسنده، پژوهشگر و اسطوره شناس در سن نود سالگی در ۹ امرداد ۱۴۰۰ درگذشت.
یادش گرامی باد.

جلال ستاری بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینه‌های افسانه‌شناسی، ادبیات نمایشی و نقد فرهنگی در طی بیش از ۶۰ سال، تألیف و ترجمه کرده است. اسطوره در جهان امروز، سیمای زن در فرهنگ ایران، در قلمرو فرهنگ، شرق در ادبیات، فرانسه، نمایش در شرق، در بی دولتی فرهنگ، آیین و اسطوره در تئاتر، جهان اسطوره‌شناسی، اسطورگی و فرهیختگی، نماد و نمایش، زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران، زبان رمزی قصه‌های پرشور، زمینه فرهنگ مردم، تأثیر سینما در کودک و نوجوان و مدخلی بر رمزشناسی عرفانی عناوین برخی از آثار استاد جلال ستاری است.

@iranboom_ir

ایرانیان و تورانیان
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhekohan/2616-iranian-toranian.html
1.3K views07:20
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 16:27:24 به مناسبت سالگرد درگذشت استاد هنر «محمد نوری»

زادروز: یکم دیماه ۱۳۰۸
درگذشت: نهم امرداد ۱۳۸۹

محمد نوری در اول دی ماه 1308 به دنیا آمد. او آواز را نزد خانم"اولین باغچه ‏بانو" و تئوری موسیقی را نزد سیروس شهردار و فریدون فرزانه، اساتید هنرستان عالی موسیقی، فراگرفت. وی شیوه آواز خود را متأثر از بافت و غنای زخمه‌ایِ اساتیدی چون حسین اصلانی، ناصر حسینی، و محمد سریر می‌داند. دهه بیست، دوران آغاز نوعی تفکر در شعر و موسیقی آوازی درمیان مردم ایران، به‏ویژه نسل جوان بود که بخشی را می‌توان متأثر از نشر و پخش وسیع‏تر موسیقی علمی و آثار فولکلور کشورهای مختلف جهان ازطریق رادیو و صفحات گرامافون دانست. «محمد نوری» در همین سال‏ها - سنین نوجوانی - با خواندن اشعار نوینی که روی نغمه‌های روز مغرب‏زمین و برخی قطعات کلاسیکِ آوازی سروده شده‏بود، کار خوانندگی را آغاز کرد. او طی سال‏های بعد، با تکیه بر تحصیلات هنرستانی و دانشگاهی خود، توانست هویت مستقلی به این اندیشه و گرایش ببخشد و با اجرای آثار اساتیدی که قبلاً ذکر آنان رفت، فضای متفکرانه‌ای به گونهٓ آوازیِ خویش دهد. آوازهای این استاد، طی پنج دهه، درمیان سه نسل، شأن و اعتبار ویژه‌ای کسب کرده‌است. این هنرمند در حاشیه سال‏های پرتلاش، با اجرای بیش از سیصد قطعه آوازی، تقریر و ترجمه مقالات و سرودن اشعاری از ترانه‌های ماندگار، بیش از پیش خود را در دل مردم این مرزوبوم جا داد. او اخیراً چند اجرا به نفع بیماران خاص داشت. صدای او برای نسل گذشته یادآور لحظه‌های خوب و مهربانی‏های سرشار، و برای نسل امروز، آفریننده شیرین‏ترین خاطرات است. وی ترانه‌های میهنی زیادی اجرا کرده‌است. یکی از مهمترین , زیبا ترین و معروف ترین ترانه های وی, جان مریم نام دارد.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/anjoman-ha/1151-mohammad-nori-dargozasht.html

محمد نوری؛ روزگاری تلخ با یک دنیا تنهایی
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/959-mohammad-nori.html

در روح و جان محمد نوری مهر میهن موج می‌زد
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/1153-mehr-mihan-mohammad-nori.html

به مناسبت سالگرد درگذشت استاد هنر «محمد نوری»
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/6660-be-yad-mohammad-nori.html

نوشته‌ای از صدیق‌ تعریف در سوگ زنده‌یاد محمد نوری - آه،‌ ای وطن، نام تو، همیشه، برلبم
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13808-mohammad-nori-sp-1246966776.html

https://telegram.me/iranboom_ir
247 views13:27
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 16:16:11
آهنگ جاودانه‌ی «ای ایران ایران» آواز دلنشین استاد محمد نوری
@IRANBoom_IR
274 views13:16
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 16:15:22
داده نگاری/ اهمیت، مزایا و وضعیت اهدای خون در ایران

@iranboom_ir
170 views13:15
باز کردن / نظر دهید