Get Mystery Box with random crypto!

داستان جالب فرمانده ناشنوا و تاجر بزرگ ویل دورانت نقل کرده ر | اندیشه ورزان ایران

داستان جالب فرمانده ناشنوا و تاجر بزرگ


ویل دورانت نقل کرده روزی صلاح الدين ايوبی فرمانده مسلمانان در جنگهای صليبی به خاطر كمبود بودجه نظامی نزد شخص ثروتمندی رفت تا شايد بتواند پولی برای ادامه جنگهايش
بگيرد ...

آن تاجر مبلغ مورد نياز فرمانده مسلمانان را به او پرداخت كرد!

صلاح الدين موقعي كه خواست از خانه بيرون برود رو به آن مرد نمود
و پرسيد :
به نظر شما بين سه دين يهود و مسيح و اسلام كه با هم در جنگ هستند حق با كداميك است؟؟؟

آن تاجر بزرگ گفت :
بشين تا يك داستان برايت بگويم بعد خودت
نتيجه گيری كن ..

او گفت :
در روزگاران قديم مرد كشاورزی بود كه صاحب يك انگشتر بود و همه ميگفتند اين انگشتر نزد هر كس باشد به كمال انسانيت ميرسد...

خداوند به مرد كشاورز
سه پسر داد و وقتی پسران بزرگ شدند
پدر انها از روی ان انگشتر
دو تای ديگر دقيقا شبيه اولي درست كرد و به هر كدام از پسرانش يكي از انگشترها را داد
از اين به بعد هر كدام از پسرها مي گفتند
كه انگشتر اصلی پيش اوست
و هميشه با هم دعوا داشتند بر سر اينكه انگشتر اصلی كه باعث كمال انسانيت مي شود پيش كداميك از انهاست ...

تا بالاخره تصميم گرفتن براي مشخص شدن انگشتر اصلی پيش قاضی بروند

وقتی شرح ماجرا را برای قاضی گفتند

قاضی گفت :
احتمالا انگشتر اصلي گم شده است چون قرار بر اين بوده كه ان انگشتر پيش
هر كس باشد داراي كمالات انسانی باشد!!!!
اما شما سه نفر كه هيچ فرقی با هم نداريد و مدام مشغول ناسزا گویی به يكديگر هستيد...




@iranian_thinkers