قدرت مطلقه (که کمابیش با «قوانین پایه» ، پارلمانها و... محدود | ایرانِ بزرگِ فرهنگی
قدرت مطلقه (که کمابیش با «قوانین پایه» ، پارلمانها و... محدود میشود) در دل تجربهٔ تاریخی ثابت کرده که فرمی مناسب برای دستیابی تاریخی به یکپارچگی ملّی است. [در اینجا] صفت مطلقه دال بر یگانگی و متمرکز بودن است، امّا معنای استبداد و خودسری نمیدهد.
اگر یکپارچگی ملّی نمیتواند خودانگیخته اتّفاق بیفتد، زورکی و ساختگی هم پدیدار نمیشود: وگرنه به دست قدرتی خودسر و جبّار میافتد که پیِ اهدافی غیر از یکپارچگی میرود. و اینجا است آن وجه دوگانهٔ قدرت در دولت مطلقه نزد گرامشی: این قدرت دربردارندهٔ خشونت و اجبار است، امّا در همان حال، دربردارندهٔ رضایت و اجماع، و از این رو، دربردارندهٔ «هژمونی» نیز هست. طبق این اوضاع، چنین برمیآید که اگر ملّت صرفاً به دست دولت میتواند ایجاد شود، دولت مدرن (یعنی دولتی که مأمور به توسعهٔ سرمایهداری است) فقط میتواند دولتی ملّی باشد. و این میرساند که یکپارچگی ملّی نمیتواند به دست دولت خارجی غیرملّی به سرانجام رسد.