Get Mystery Box with random crypto!

سرگذشت و سرنوشت تلویزیون و سرگرمی در جمهوری اسلامی ایران_بخش د | رسانه، فرهنگ - نشانه

سرگذشت و سرنوشت تلویزیون و سرگرمی در جمهوری اسلامی ایران_بخش دوم

به تدریج که ناکامی در ایجاد تحول در واقعیت سرگرمی ساز تلویزیون، سینما، ورزش و... آشکارتر شد و سیاست های مبتنی بر آن کنار گذاشته شد و همزمان تغییراتی نیز در سازمان علایق و ارزش های جامعه بعد از جنگ شکل گرفت و میل به تجربه لذت مادی زندگی افزایش یافت، جریان تازه ای به صحنه آمد که با قبول ماهیت سرگرمی ساز این مدیوم ها، با خود اندیشید، باید از خلال سرگرمی، نظام ارزشی و هنجاری مطلوب را به قول معروف به شکل غیر مستقیم به فکر و ذهن مخاطب سر ریز کرد.

این رویکرد علی رغم این که نسبت به رویکرد پیشین، واقع بین تر بود اما به تدریج متوجه شد که این مسیر نیز محدودیت های خود را دارد.
اولین محدودیت این بود که با تبدیل شدن سرگرمی به گفتمان غالب تلویزیون راه برای طزح همه ظزفیت های ارزشی و هنجاری مورد نظر گشوده نمی شود و یا لااقل جز در سطح و به شکل نحیف و رقیقی نمی توان این مفاهیم متعالی را از خلال سرگرمی به مخاطب انتقال داد.

محدودیت دوم ضعف مفرط در برخورداری از مجموعه عوامل انسانی که بتوانند و قادر باشند از خلال سرگرمی و با جذب تمایل مخاطب، این مناسبات ارزشی را در ساختار تلوبزیون و سینما پیش ببرند. تقریبا در میان بدنه ایدیولوژیک جمهوری اسلامی در حوزه فزهنگ و هنر که بتوانند چنین کارستانی را پدید بیاورند جز اندکی مثل مرحوم سلحشور، حاتمی کیا و.. نمی توان اسم های چندانی برد و عمده کارهای موفق در این شکل از کار نیز مربوط به عناصری مثل سیروس مقدم، حسن فتحی، میرباقری، جعفری جوزانی، ضیاالدین دری و برخی افراد مثل کیانوش عیاری یا سیف الله داد است که دست کم در شمار بدنه ایدئولوزیک نظام سیاسی نمی توان ان را دسته بندی کرد، انجام شده است که نشان می دهد این یک محدودیت جدی برای این رویکرد محسوب می شود.

محدودیت سوم این رویکرد ضعف بسیار شدید در برخورداری از شاکله مدیریتی در حوزه فرهنگ و هنر و رسانه که بتواند چنین عناصری را در چارچوب هنجارهای مورد نظر خود بکار بگیرد. یعنی شخصیت حقیقی او از یک قوت حرفه ای، جذبه شخصیتی، چیز فهمی و نیز توانایی ارتباط و تعامل با این گروه از افراد را داشته باشد. این ضعف علاوه بر این که قدرت جذب افراد با فاصله ایدیولوژیک را در این صحنه نداشت، بلکه عامل مهمی در ریزش برخی افراد توانمند و همگرا با ارزش های انقلاب اسلامی نیز شد

محدودیت چهازم تحولات سیاسی و اجتماعی در ادوار پس از جنگ چه در دوره سازندگی و چه در دوره اصلاحات بود و حتی دوره هایی مثل احمدی نژاد و بعد روحانی که «اتوریته نسبی گفتمان پسا انقلابی» را رفته رفته سست کرد و سبب شد از یک طرف دلالت های ارزشی و هنجاری کارهای سرگرمی ساز رقیق تر شود و از طرف دیگر نیز جریان فرهنگی و هنری و رسانه ای که پیشتر حاضر بود مثلا شب دهم یا مدار صفر درجه بسازد، دیگر حاضر نبود در این چارچوب کار کند.

محدودیت پنجم، نیاز بسیار بزرگ به تامین مصرف رسانه ای بی حد و حصر رسانه ای مثل تلویزیون بود لازم بود در تمام ساعات شبانه روز آنتن تلویزیون را از برنامه هایی با ماهیت سرگرمی اما پیش برنده سازمان ارزشی جمهوری اسلامی پر کند. در واقع توازنی بین این نیاز شدید و توانایی سیستم برای پاسخگویی به آن وجود نداشت و آنتن پر کردن به شکل کمی خود به هدف اصلی تبدیل شد

محدودیت ششم شکسته شدن انحصار تلویزیون و در دسترس قرار گرفتن رسانه های الترناتیو چه در بستر ماهواره و چه به شکل نیرومند تر و همگانی تر، در بستر اینترنت بود که از نظر توان سرگرمی سازی بللاوه کم رنگ بودن برخی خط قرمز های جذاب ساز، عرصه را برای تلویزیون جمهوری اسلامی برای جذب مخاطب ولو از خلال سرگرمی تنگ کرد و تلویزیون را مجبور به تغییرات بیشتری به نفع سرگرمی و کم رنگ کردن خط قرمزها سوق داد. راه اندازی شبکه های مثل نسیم که مستقیما و مستقلا سرکرمی را انتخاب کرده بودند و سر براوردن عصر جدیدها، دورهمی ها و خنداونه ها به عنوان شاخص هویتی تلویزیون ج.ا.ا از نتایج آن است. اما این تغییرات علی رغم این که وضعیت کمی مخاطب در تلویزیون را بهتر کرد امان نتوانست، مرجعیت رسانه ای تلویزیون را به شکل قابل قبول حفظ کند.

این اوصاف و اوصافی دیگر، اوصاف ساختاری و ساختاری شده تلویزیون است و با تغییر عاملیت ها و برخی تغییرات تکنیکی و تاکتیکی قابل حل نیست. همچنان که تجربه ناموفق شبکه افق این واقعیت را به شکل دیگری آشکار میکند. در واقع عصر جدیدها در حکم غایتی است که میتوان از تلویزیون انتظار داشت.
@parvizamini_ir