به خواب رفتمت از خوابهای پر دردم تو را به سینه گرفتم که گریه | خطنوشتهها | پویاجمشیدی
به خواب رفتمت از خوابهای پر دردم تو را به سینه گرفتم که گریهات کردم . گریستی و کنارت برای من جا بود و اشکهای کسی توی خنده پیدا بود . گریستی و جهان توی دست من جان داد گریستی و غمت روی شانهام افتاد . بیا میان توهم کمی کنارم باش درون خاطرههایت در انتظارم باش . بغل بگیر و غمم را به سینهات بسپار بگیر دست مرا روی شانهات بگذار . بغل بگیر و مرا لای گریهات گم کن به سالهای نبودن، به من ترحم کن . به روزهای نبودن که رفته از دستم برای دیدنت از دور منتظر هستم