بعضی روزا، حال و هوات مثل همیشه نیست. صبح، ارزش بیدار شدن داره | خطنوشتهها | پویاجمشیدی
بعضی روزا، حال و هوات مثل همیشه نیست. صبح، ارزش بیدار شدن داره و نفس، ارزش کشیدن. انگار خیابونا پا به پای آدم راه میان و کوچهها به وجود اومدن که قدم به قدم خاطرههای خوبت رو زنده کنن. اون روز هیچ برگی توی پیاده رو خودکشی نمیکنه و هیچ باد مخالفی به سمتت نمیوزه. بعضی روزا عاشقِ زندگی میشی، کسی که توی فکرت هست رو کنارت میبینی، دستش رو توی دستت میگیری و به هرچی که ازش داری و نداری وفادار میمونی. بعضی روزا آدمایی که از روبهروم رد میشن، از خندهی روی لبم تعجب میکنن. از برقی که توی چشمامه. اونا با لبخند من میخندن، بدون اینکه بفهمن، کسی که پشتم بهش گرمه تویی. توی زندگی، باید یه نفر رو داشته باشی که صبح به صبح تنهاییت رو دست بگیره، پشت پنجره اطاقش بشینه و با هر جرعه چایی که مینوشه، فقط به بودن کنار تو فکر کنه. به اینکه با هربار دیدنت، محکمتر از قبل بغلت کنه.