Get Mystery Box with random crypto!

جیدو کریشنامورتی

لوگوی کانال تلگرام jiddukrishnamurtii — جیدو کریشنامورتی ج
لوگوی کانال تلگرام jiddukrishnamurtii — جیدو کریشنامورتی
آدرس کانال: @jiddukrishnamurtii
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 2.18K
توضیحات از کانال

✔️ کپی مطالب فقط با ذکر منبع مجاز هست
Admin
@hossein_mysticosm
کانال اختصاصی کریشنامورتی
مطالب کریشنامورتی در این کانال کاملا اختصاصی قرار میگیرد

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 34

2021-07-25 19:30:00
نام کتاب : دیدار با زندگی

نویسنده : کریشنامورتی

مترجم : دکتر قاسم کبیری

تعداد صفحات : 280

انتشارات : انتشارات مجید

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii

187 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-07-24 19:30:00 ادامه ...


ذهنی که طالب تحول در آینده است یا به تحول به عنوان یک پایان نهایی نگاه می کند، هرگز به حقیقت نمی رسد؛ زیرا حقیقت چیزی است که باید لحظه به لحظه حاصل شود و از نو کشف گردد؛ از طریق جمع آوری، کشفی صورت نمی گیرد. چطور می شود با وجود بار سنگین قدیم به کشف تازه رسید؟ تنها در صورت توقف این بار سنگین قدیم می توانید به کشف تازه نایل شوید. برای کشف تازه و آبدیت در حال و از لحظه ای به لحظه ای، انسان نیاز به ذهنی بی اندازه هشیار دارد؛ ذهنی که به دنبال نتیجه گیری و شدن نیست. ذهنی که در حال شدن است، هرگز شور و شوق کامل راضی بودن را نمی شناسد؛ منظور از این رضایت،رضایت خاطر از مواد مخدر نیست و نیز به رضایت خاطر حاصل از رسیدن به یک نتیجه اطلاق نمی شود؛ بلکه رضایت خاطری است که ذهن از دیدن راستی در آن چه هست و دروغ در آن چه هست، به دست می آورد. ادراک راستی یا حقیقت، لحظه به لحظه است و این ادراک را به لفظ در آوردن لحظه به تأخیر می اندازد.
تحول، نهایت و نتیجه نیست. نتیجه بر پس مانده دلالت دارد ومتضمن علت و معلول است. هرجا رابطه علت و معلولی وجود دارد، ناگزیر معلولی هست. معلول صرفا نتیجه خواست شما برای تحول است. وقتی شما آرزوی متحول شدن می کنید، باز هم برحسب شدن می اندیشید؛ آن چه که درحال شدن است، هرگز آن چه را درحال بودن است، نمی شناسد. حقیقت، بودین لحظه به لحظه است و آن خوشی که استمرار می یابد، خوشی نام ندارد. خوشی، حالتی از وجود است که زمان نمی شناسد. این حالت بی زمانی تنها وقتی به دست می آید که نارضایتی بسیار وجود داشته باشد؛ البته نه نارضایتی ای که راهی برای
گریز پیدا کرده است؛ بلکه آن نوع نارضایتی که مفری نمی شناسد و راه فراری ندارد؛ آن چه دیگر به دنبال رضایت خاطر نیست. تنها در آن زمان،در آن حالت حد اعلای نارضایتی است که حقیقت می تواند عرض اندام کند. این حقیقت نه خريدنی است، نه فروختنی و نه می توان آن را از کتاب ها فهمید؛ باید لحظه به لحظه آن را یافت؛ در لبخندها، در قطرات اشک، در زیر یک برگ پژمرده، در افکار سرگردان و در کمال عشق. عشق با راستی فرقی ندارد. عشق حالتی است که در آن، روند اندیشه به عنوان زمان، به طور کامل متوقف شده است. هرجا عشق هست، تحول هم آن جا است. بدون عشق، انقلاب بی معنا است؛ زیرا در آن صورت انقلاب یعنی فقط تخریب، فساد، مصیبت فزاینده بیشتر و بیشتر. هرجا عشق باشد، انقلاب است؛ زیرا عشق یعنی تحول لحظه به لحظه.


کریشنامورتی
اولین و آخرین رهایی
ص 358 و 359

پایان کتاب «اولین و آخرین رهایی» از کریشنامورتی

با تشکر از حضورتان
اکبرلو

در ادامه با ما باشید ...


کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
231 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 19:30:00 ادامه ...


آیا این تحول و انقلاب ریشه ای، یک چیز نهایی است یا لحظه به لحظه است؟ می دانم که ما دل مان می خواهد یک چیز نهایی باشد؛ زیرا اندیشیدن براساس دورنگری ها بسیار آسان تر است. بالاخره ما متحول خواهیم شد، بالاخره ما به خوشبختی خواهیم رسید و عاقبت حقیقت را خواهیم یافت؛ در عین حال، بیایید توقف نکنیم. به طور یقین، چنین ذهنی که براساس آینده می اندیشد، توانایی کنش در زمان حال را ندارد؛ از این رو، چنین ذهنی در پی تحول نیست؛ بلکه از آن احتراز می کند. منظور ما از تحول چیست؟
تحول در آینده نیست و هرگز هم در آینده نخواهد بود. فقط در زمان حال و لحظه به لحظه است. پس منظور ما از تحول چیست؟ به طورحتم، بسیار ساده است: دیدن دروغ به عنوان دروغ و راست به عنوان راست دیدن راست در دروغ و دیدن دروغ در آن چه به عنوان راست پذیرفته شده است. دیدن دروغ به عنوان دروغ و راست در مقام راست، تحول نام دارد؛ زیرا وقتی چیزی را با وضوح کامل به عنوان حقیقت ببینید، آن حقیقت رهایی بخش است. وقتی ببینید که چیزی دروغ است، آن چه دروغ است از میان می رود. وقتی ببینید که مراسم، فقط تکرارهای مبتذلی بیش نیستند، وقتی حقیقت مطلب را بدانید و آن را موجه نکنید، تحول صورت گرفته است؛ زیرا بدین ترتیب یک اسارت دیگر از میان برداشته شده است.
وقتی می بینید که اختلاف طبقاتی غلط و موجب تعارض، مصیبت و جدایی میان مردم می شود؛ وقتی متوجه این حقیقت می شوید، همین حقیقت، رهایی بخش است. ادراک صرف آن حقیقت، تحول نام دارد؛ این طور نیست؟ حقیقت، قابل جمع آوری نیست؛ لحظه به لحظه است. آن چه را بتوان گردآوری و جمع آوری کرد، خاطره است و شما از طریق خاطره هرگز به حقیقت نمی رسید؛ زیرا خاطره به زمان تعلق دارد؛ زمان یعنی گذشته، حال و آینده بودن. زمان که استمرار است، هرگز نمی تواند آن چه را جاودانه است، پیدا کند؛ جاودانگی در لحظه و حال است. حال نه انعکاس گذشته است؛ نه استمرار گذشته از طریق حال به آینده.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
اولین و آخرین رهایی
ص 357 و 358

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
252 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-07-22 19:30:00 38 - درباره تحول

منظور شما از «تحول» چیست؟

بدیهی است که یک انقلاب ریشه ای ضرورت دارد. بحران دنیا چنین چیزی را طلب می کند. زندگی ما طالب چنین چیزی است. حوادث روزمره ما، علاقه مندی ها و اضطراب ها، خواهان چنین چیزی هستند؛ لازمه مسایل و مشکلات ما است. بله؛ باید انقلابی ریشه ای و اساسی صورت گیرد؛ زیرا هرچه در دور و بر ما است فروپاشیده است. با اینکه در ظاهر نظم و ترتیب برقرار است؛ ولی در واقع نوعی فساد و تخریب بطئی در جریان است و موج خرابی به گونه ای مستمر بر موج زندگی پیشی می گیرد.
بنابراین، باید یک انقلاب صورت گیرد؛ اما نه انقلابی که بر پایه یک ایده استوار باشد. چنین انقلابی صرفا استمرار همان ایده است نه یک تحول ریشه ای. انقلابی که بر پایه ایده باشد، خونریزی، اختلال و بحران ایجاد می کند. از هرج و مرج نمی توانید نظم و ترتیب ایجاد کنید؛ نمی توانید از روی عمد، هرج و مرج به وجود آورده و امیدوار باشید که حاصل این هرج و مرج، نظم آفرینی باشد. شما منتخب پروردگار نیستید که مأمور آفرینش نظم از بی نظمی ها باشید. این یک شیوه غلط اندیشی از جانب کسانی است که برای سامان بخشیدن به امور، طالب آشفتگی بیشتر و بیشتر هستند؛ زیرا درحال حاضر، صاحب قدرت اند و تصورمی کنند که تمامی شیوه های ایجاد نظم را می دانند. با توجه به تمامی این مصیبت ها - تکرار مستمر جنگ ها، تعارض بی وقفه میان طبقات، مردم، نبود برابری وحشتناک اقتصادی و اجتماعی، نبود برابری استعدادها و چ شایستگی ها و شکاف عظیم موجود میان آن ها که بسیار خوشبخت اند، آرام و راحت اند و آن ها که دچار نفرت تعارض و مصیبت می باشند - بله؛ با توجه به همه این ها باید انقلابی صورت گیرد، باید تحولی کامل واقع شود؛ آیا غیر از این است؟


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
اولین و آخرین رهایی
ص 356 و 357

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
274 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-07-21 19:30:00 ادامه ...


اگر هرگز عشق را نشناخته باشیم و فقط با کشمکش های دائم، مصیبت و تعارض آشنا باشیم، چطور می توانیم به تجربه عشق که هیچ یک از این ها نیست، نایل شویم؟ ولی وقتی که یک بار به این تجربه دست بزنیم؛ آن وقت دیگر لازم نیست برای یافتن ارتباط، خود را دردسر بدهیم آن وقت عشق؛ یعنی بینش، انجام وظیفه خواهد کرد؛ اما برای تجربه این حالت، تمامی دانش ها، خاطرات گرد آورده شده و فعالیت های دارای هویت خود باید متوقف شود؛ طوری که ذهن توانایی هیچ انگیزه انعکاسی را نداشته باشد. آنگاه با چنین تجربه ای، دنیا بازار عمل خواهد شد.
به یقین هدف زندگی این است؛ به فراسوی فعالیت خود مرکز ذهن سفر کردن. با تجربه این حالت که برای ذهن قابل اندازه گیری نمی باشد، نوعی انقلاب دروغین به وجود خواهد آمد. آنگاه اگر عشق باشد، مشکل اجتماعی وجود نخواهد داشت؛ هیچ نوع مشکلی وجود نخواهدداشت. مشکلات اجتماعی ما و نظام های فلسفی خاص مقابله کردن با آن ها از این رو وجود دارند که ما نحو عشق ورزیدن را بلد نیستیم. آن چه من می گویم این است که هیچ نظامی - چه چپی و چه راستی و چه میانی - هرگز قادر به حل این مشکلات نیست. آشفتگی، مصیبت و خود فنا کردن ما تنها زمانی حل خواهد شد که ما قادر به تجربه آن حالتی باشیم که به وسیله خود، متجلی نشده باشد.


کریشنامورتی
اولین و آخرین رهایی
ص 354 و 355

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
339 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-07-20 19:30:00 ادامه ...


مطمئنا چنین چیزی کوچک ترین ارتباطی با زندگی ما ندارد. چطور می تواند داشته باشد؟ اگر ذهن من آشفته، دچار عذاب و تنها باشد، چطور می تواند به چیزی که از خود نیست، مربوط باشد؟ چطور می تواند راستی با دروغ و توهم ارتباط داشته باشد؟ ما نمی خواهیم چنین چیزی را قبول کنیم؛ زیرا امیدواری و آشفتگی ما، ما را بر آن وامی دارد که به چیزی عظیم تر و اصیل تر که می گوییم به ما مربوط می شود، اعتقاد داشته باشیم. ما در عین نا امیدی، به دامن حقیقت پناه می آوریم به این امید که در کشف آن، ناامیدی ما از میان برود.
بنابراین، می بینیم که یک ذهن آشفته، ذهنی که لبریز از اندوه است و ذهنی که از خالی بودن و تنهایی خویش آگاه است، قادر به یافتن چیزی که فراسوی خود اوست، نیست. آن چه در فراسوی ذهن قرار گرفته، تنها زمانی اعلام وجود می کند که علل آشفتگی و مصیبت فهمیده و یا دفع شده باشد، آن چه تا به حال گفته ام یا درباره اش بحث و گفت وگو کرده ایم این بود که چگونه می توان به خودشناسی دست یافت؛ زیرا بدون خودشناسی، شناخت دیگری وجود ندارد و یا اگر باشد، توهمی بیش نیست. اگر بتوانیم به روند کلی و لحظه به لحظه خود پی ببریم، خواهیم دید که با روشن شدن آشفتگی خود ما شناخت دیگری حاصل می شود. آنگاه با تجربه شناخت خود، به تجربه شناخت دوم می رسیم؛ ولی شناخت دوم، ربطی به خودشناسی ندارد. وقتی ما در این سوی دیوار باشیم و در تاریکی به سر بریم، چگونه می توانیم روشنایی با آزادی را تجربه کنیم؟ اما وقتی به یک باره حقیقت تجربه شد، آن وقت می توانید آن را به دنیایی که در آن زندگی می کنید مربوط سازید.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
اولین و آخرین رهایی
ص 353 و 354

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
329 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-07-19 19:30:00 37 - درباره آشفتگی ذهن

من به همه سخنان شما گوش داده ام و تمامی کتاب های شما را خوانده ام. با کمال جدیت از شما می پرسم هدف زندگی من چه خواهد بود؟ اگر، آن طور که شما می گویید قرار باشد همه اندیشه ها متوقف، همه دانش ها سرکوب و تمامی خاطرات فراموش شوند؟ شما این حالت وجود را - حالا به عقیده شما هرچه می خواهد باشد - چگونه به دنیایی که در آن زندگی می کنیم، ربط می دهید؟ این چنین موجودی چه ارتباطی با وجود دردناک و غمگین ما دارد؟


می خواهیم بدانیم که این چه حالتی است که بودنش در صورتی است که نه دانشی باشد و نه تشخیص دهنده ای؛ می خواهیم بدانیم چه ارتباطی میان این حالت و دنیای فعالیت روزمره ما وعلاقه مندی های روزانه ما وجود دارد. می دانیم که زندگی ما اکنون چگونه است؛ غم بار، دردناک، در هراس دائم، همه چیز گذرا؛ این را خوب می دانیم. می خواهیم بدانیم این حالت دیگر با آن، چه ارتباطی دارد و اگر دانش را کنار بگذاریم و از قید خاطرات و چیزهای دیگر خلاص شویم، هدف زندگی چه خواهد بود؟
هدف زندگی، آن طور که آن را هم اکنون می بینیم، چیست؟ - البته نه به صورت تئوری؛ بلکه به صورت عملی. فقط برای زنده ماندن؛ این طور نیست؟ - با تمامی مصیبتش با تمامی غم و پریشانی اش و با تمام جنگ ها، خرابی و چیزهایی از این قبیل. ما می توانیم دست به اختراع تئوری هایی بزنیم، می توانیم بگوییم: «این نباید باشد؛ ولی چیز دیگری باید باشد.» ولی این ها هم تئوری هستند؛ این ها حقیقت به حساب نمی آیند؟ آن چه ما می شناسیم، پریشانی است، درد است و رنج و خصومت های بی انتها. این را هم می دانیم؛ به شرط آن که آگاه باشیم که این ها چگونه اتفاق می افتند. هدف زندگی، هدف لحظه به لحظه زندگی عبارت است از مقهورکردن و استثمار یکدیگر، یا به صورت فردی و یا به صورت جمعی. در این تنهایی و مصیبت، خود ما سعی می کنیم از همدیگر استفاده کنیم؛ سعی می کنیم از طریق سرگرمی ها، بت هایی که برای خود می تراشیم، دانش، اعتقادات گوناگون و رنگارنگ و تعیین هویت، از خود بگریزیم - آگاهانه و ناآگاهانه - آن طور که اکنون زندگی می کنیم؛ هدف ما این است؟ آیا به جز این، هدفی عمیق تر و وسیع تر که از این فراتر رود، هدفی که پریشانی در آن راه نداشته و یا حاصل تحصیل نباشد، وجود ندارد؟ آیا آن حالتی که به تلاش و کوشش نیاز ندارد، با زندگی روزمره ما ارتباطی دارد؟


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
اولین و آخرین رهایی
ص 352 و 353

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
350 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-07-18 19:30:00 ادامه ...


وقتی یک ذهن احمق، کسالت بار و یک قلب خالی به دنبال هدف زندگی می رود؛ آن هدف هم خالی خواهد بود. بنابراین، هدف ما آن است که چطور به زندگی مان غنا ببخشیم؛ نه با پول و اموری از این قبیل؛ بلکه آن را از درون غنی کنیم؛ چیزی که رمز و رازی در آن نیست. وقتی می گویید هدف زندگی خوشحال بودن و یافتن خداست، به طور حتم این میل یافتن پروردگار نوعی فرار از زندگی است و خدای شما صرفا چیزی است شناخته شده. راه تان را به سوی یک شیئی که برای تان شناخته شده است، در پیش می گیرید. اگر برای رسیدن به آن چه نامش را خدا می گذارید، پلکانی بسازید، شکی نیست که چنین چیزی خدا نیست.
حقیقت تنها در زیستن درک می شود، نه در گریختن. وقتی به دنبال هدفی در زندگی هستید، درواقع می گریزید و به آن چه زندگی نام دارد، پی نمی برید. زندگی، ارتباط است؛ زندگی عمل در ارتباط است؛ وقتی من ازارتباط چیزی نفهمم یا وقتی ارتباط آشفته شود، آنگاه من به جست و جوی معنایی کامل تر می روم. چرا زندگی ما این قدر خالی است؟ چرا ما این قدر احساس تنهایی و ناکامی می کنیم؟ زیرا هرگز ما به درون خود نظر نکرده و به خویشتن اشراف نداشتیم. ما هرگز پیش خود اعتراف نکرده ایم که این زندگی همه آن چیزی است که ما می شناسیم و بنابراین باید تمام و کمال فهمیده شود. ما ترجیح می دهیم از خود بگریزیم و علت این است که ما، به دور از ارتباط، درپی هدف زندگی هستیم. اگر ما کم کم به ادراک عمل که عبارت است از ارتباط ما با مردم، مال و دارایی، اعتقادات و ایده ها نایل شویم، آن وقت متوجه خواهیم شد که خود ارتباط پاداش خود را به همراه می آورد. شما نیازی به جست و جو ندارید. چیزی شبیه جست و جو برای عشق است. آیا می توان با جست و جو درباره عشق، آن را یافت؟
عشق را نمی توان پروراند. عشق را فقط در ارتباط می توان جست؛ نه خارج از ارتباط و علت این که ما طالب هدفی در زندگی هستیم این است که در وجودمان عشق یافت نمی شود. وقتی عشق وجود دارد، عشقی که ابدیت خود است، دیگر به جست و جوی خدارفتن ضرورتی ندارد؛ زیرا عشق خدا است. علت آن که زندگی ما تا این حد خالی است و ما به دنبال هدفی در فراسوی خود هستیم، آن است که ذهن های ما پر از نکات فنی و وراجی های خرافات گونه است. برای یافتن هدف زندگی باید از در خویشتن وارد شویم. ما - چه آگاهانه و چه نا آگاهانه – از رویارویی با امور آن طور که خود هستند، اباء داریم و از این رو، خدا را می طلبیم تا دری را که دور از دسترس ماست، برای مان بگشاید. این سوال در مورد هدف زندگی به وسیله کسانی مطرح می شود که در وجودشان عشق راه نیافته است. عشق را فقط در عمل که همان ارتباط است، می توان پیدا کرد.


کریشنامورتی
اولین و آخرین رهایی
ص 350 و 351

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
357 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-07-17 19:30:00 36 - درباره معنای زندگی

ما زندگی می کنیم؛ ولی نمی دانیم چرا. به نظر بسیاری از ما، زندگی هیچ معنایی ندارد؟ آیا می توانید بگویید که معنا و هدف زندگی ما چیست؟


ببینم؛ چرا این سؤال را می پرسید؟ چرا از من می خواهید که معنای زندگی و هدف آن را برای تان بگویم؟ منظور شما از زندگی چیست؟ آیا زندگی هدف یا معنایی دارد؟ آیا زندگی به خودي خود معنای خود نیست؟ هدف خود چیست؟ چرا طالب بیشتر هستیم؟ زیرا ما از زندگی خود به هیچ وجه راضی نیستیم، زندگی مان بسیار تھی است؛ زرق و برق بی خود است؛ غولی بس عظیم است؛ عملی است یک نواخت و تکراری. ما طالب بیش از این هستیم؛ چیزی فراسوی آن چه انجام می دهیم. از آن جا که زندگی روزمره ما بسیار تهی و ملال آور و بسیار بی معنی و خسته کننده و به گونه ای غیرقابل تحمل و احمقانه است، می گوییم که زندگی باید معنایی کامل تر داشته باشد و به همین علت است که شما این سؤال را می پرسید. به طور حتم آدمی که زندگی اش باشکوه است، آدمی که امور را آن طور که هست می بیند و از آن چه دارد، راضی است، دچار آشفتگی نیست؛ او از صراحت برخوردار است؛ بنابراین، نمی پرسد که هدف زندگی چیست؟ برای او، خود زندگی، هم شروع است و هم پایان. از آن جا که زندگی ما خالی است، به دنبال هدفی برای زندگی هستیم و برایش کوشش و تقلا می کنیم این است مشکل ما۔ هدفی این گونه برای زندگی فقط می تواند فراست ذهن صرف بوده و هیچ حقیقتی نداشته باشد.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
اولین و آخرین رهایی
ص 349 و 350

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
360 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2021-07-16 19:30:00 ادامه ...


سکوت ذهن تنها زمانی به دست می آید که روند انزواگیری از طریق جمع آوری به بوته فراموشی سپرده شود و به جای آن، ادراک کامل تمامی روند ارتباط وجود داشته باشد. جمع آوری، ذهن را کهنه می کند؛ تنها وقتی که ذهن تازه و جدید است و از روند جمع آوری خبری نیست؛ تنها در آن صورت امکان داشتن آرامش ذهن وجود دارد. ذهنی این چنین مرده نیست و در فعال ترین وضعیت است. ذهن بی حرکت، فعال ترین ذهن است؛ ولی اگر آن را آزمایش کنید، اگر به بررسی آن عمیق بپردازید، خواهید دید که در این بی حرکتی انعکاسی از اندیشه به چشم نمی خورد. اندیشه در تمامی سطوح به طور وضوح، واکنش خاطره است و نمی تواند در حالت آفرینندگی باشد. ممکن است به بیان آفرینندگی دست زنده ولی اندیشه به خودی خود هرگز نمی تواند آفریننده باشد. وقتی سکوت برقرار می شود، آرامش ذهن که نتیجه نیست، حکم فرما می شود؛ آنگاه خواهیم دید که در این سکوت، فعالیتی خارق العاده وجود دارد و نیز عملی حیرت انگیز که ذهن هیجان زده از اندیشه، هرگز با آن آشنا نیست. در آن بی حرکتی، چیزی به نام نظم و قاعده بخشی وجود ندارد؛ چیزی به نام ایده یا خاطره به چشم نمی خورد؛ آن بی حرکتی، حالتی آفریننده است که ادراک آن فقط زمانی حاصل می شود که به ادراک کلی «من» رسیده باشیم. در غیر این صورت، بی حرکتی بی معنا است. تنها در آن نوع بی حرکتی که نتیجه نیست، ابدیت که فراسوی زمان است، کشف خواهد شد.


کریشنامورتی
اولین و آخرین رهایی
ص 347 و 348

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
363 views16:30
باز کردن / نظر دهید