یوکی رو آوردیم بیمارستان چون یه مدت تنفسش فرق کرده بود. بعد ی | جُوکدونی
یوکی رو آوردیم بیمارستان چون یه مدت تنفسش فرق کرده بود. بعد یوکی که هیچ وقت پیش غریبه ها نمیره، راست رفته سراغ دکتر و با دست میزنه بهش انگار که می خواد چیزی بهش بگه. دکتر گفت باید یوکی بمونه تا ازش سی تی اسکن بگیرن و اون هم سریع باهاش رفت بدون اینکه بترسه یا غر بزنه. یک ساعت بعد دکتر بهمون زنگ زد و گفت که یوکی باید دوباره عمل بشه چون یه سمت قفسه سینه ش مایعات جمع شده خودش میدونس یه مشکلی هست و اون موقع می خواسته به دکتر اینو بفهمونه…