2021-07-19 18:46:22
چَمهایِ گوناگونِ واژهیِ «پاس»:
۱- پاسبانی، نگهبانی:
دِلیر و خردمند و هشیار باش
به «پاس» اندرون نیز بیدار باش
فردوسی بزرگ
سگ، «پاس» میکند.
«پاس» کردن = نگهبانی دادن
۲- بخش، بَهر، پاره:
در این کاربُرد، یکهشتم از یک شبوروز، یا یک بخش از چهار بخش شب، یَنی سه تَسو.
بسیار در نوشتهها و گفتهها دیده و شنیدهاید که گویند:
«پاس»ی از نیمشب گذشته.
«پاس»ی از شب گذشته.
«پاس»ی از برآمدن آفتاب گذشته.
در سَهانهای بالا ، واژهی «پاس» به چَمِ (سه تَسو) است.
چو یک «پاس» بگذشت زان تیرهشب
ز پیش اندر آمد خروش چلب
فردوسی بزرگ
چنین تا دو «پاس» از شب اندر گذشت
ببودند دلشاد و خرم به دشت
گرشاسپنامه-اسدی توسی
در سربازخانهها هم از این واژه بسیار بهره بُرده میشود، پاسِ۱، پاسِ۲ و ...
۳- سه بخش از پیکر آدمی را که آنها را نگهبانان کالبدی مینامند، یَنی به (چشم، گوش، زبان)، «پاس» میگویند.
سه «پاس» تو چشم است و گوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
فردوسی بزرگ
برگرفته از
واژهنامک - زندهیاد نوشین
در ژرفای واژهها - جاویدنام ناسر انغتا(ناصر انقطاع)
«هر کِاو به زبانِ خویشتن درماند
نادان بُوَد اَر دو سَد زبان میداند»
@jonbeshezabanepak
623 views15:46