Get Mystery Box with random crypto!

K1 in USA 2

لوگوی کانال تلگرام k1inusa2 — K1 in USA 2 K
لوگوی کانال تلگرام k1inusa2 — K1 in USA 2
آدرس کانال: @k1inusa2
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 1.81K
توضیحات از کانال

کانال پشتیبان @K1inUSA، جهت انتشار دیدگاه‌های مخاطبان
مطالب دریافتی از خوانندگان (منتشر شده توسط ادمین) لزوماً مورد تایید نویسندگان @K1inUSA نیست
ارسال نظرات به @FansOfK1inUSA_Admins
پیش فرض بر فوروارد نظرات به کانال است. در صورت عدم تمایل ذکر فرمایید

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 12

2022-06-14 10:41:51
عباس موزون، مجری برنامه "زندگی پس از زندگی": محسن چاووشی تجربه‌گر مرگ بوده است

@FarhikhteganOnline2
152 viewsادمین @K1inUSA, 07:41
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 16:13:25
Omid Islamic Center of Boston

Upcoming Programs ( virtual)
June 16-18 @ 9 PM EDT

Thursday, June 16@ 9 PM EDT
English Lecture and Dua Komail

Title: “ Symptoms of empty hope in eternal bliss in heaven, based on the Hadith 150 of Nahjul Balaghah.” ( Session 4)

Speaker: Sheikh Mahdy Dardashty
About the Speaker:
https://tinyurl.com/MDardashty


Biweekly Topical Tafsir of Quran (in Farsi)
Saturday, June 18 @ 9 PM EDT

Speaker: H.I. Hasan Doagoo
https://tinyurl.com/Doagoo

عنوان اين هفته(بخش دوم) :”اهل کتاب در فرهنگ دینی: نگرشی قرآنی به اعتبار و جایگاه ارزشی سایر ادیان الهی بعد از ظهور اسلام.”

Zoom Link to the programs:
https://tinyurl.com/ZoomOmid

Meeting ID:
316 797 733
One tap mobile +19294362866 Password: 351023

www.omidcenter.com
@OCofGB
115 viewsM-R N-D, 13:13
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 10:55:00
180 viewsK1, 07:55
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 09:28:12 کامنت‌ها :))

https://www.instagram.com/p/CegRLSyM38D/?igshid=YmMyMTA2M2Y%3D
189 viewsK1, 06:28
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 06:19:36 A Washington Post analysis of available visuals, audio and witness statements shows an Israeli soldier likely fired the fatal shot

https://www.washingtonpost.com/investigations/interactive/2022/shireen-abu-akleh-death/
216 viewsK1, 03:19
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 06:14:50
چنين روايت کنند
190 viewsK1, 03:14
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 05:52:25 15. مشابه و ترسناک‌تر از دوستانم شنیده‌ام که همین امروز وضعیت مشابه برای نزدیکانشان در جاهای شلوغ شهر برایشان پیش آمده است؟ چرا کسی باور نمی‌کند که عده‌ای دیگر به سیم آخر زده‌اند و حق ناگرفته‌شان را با سلاح می‌گیرند؟ چرا هیچ‌کس به فکر زن و بچه‌های بی‌گناه…
206 viewsK1, 02:52
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 05:47:58 15.
مشابه و ترسناک‌تر از دوستانم شنیده‌ام که همین امروز وضعیت مشابه برای نزدیکانشان در جاهای شلوغ شهر برایشان پیش آمده است؟ چرا کسی باور نمی‌کند که عده‌ای دیگر به سیم آخر زده‌اند و حق ناگرفته‌شان را با سلاح می‌گیرند؟ چرا هیچ‌کس به فکر زن و بچه‌های بی‌گناه این شهر نیست…

https://twitter.com/i/status/1536067324654112769
201 viewsK1, 02:47
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 05:47:58 خفت‌گیری
رشته توئیت سید مرتضی فاطمی

بزرگواران!
آقایان!
حضرات!

به هر که می‌پرستید قسم، در زیر پوست شهر آتشی زیر خاکستر است.

چند ساعت گذشته و هنوز در شوک‌ «خفت‌گیری» امروزم. دفعه اول نبود. تا امروز چند نوبت خفت‌گیری و سرقت را تجربه کرده بودم اما این‌بار ماجرا فرق می‌کرد.

ماجرا را می‌نویسم به امید اینکه برسد به دست/۱

2.
کسانی که نمی‌دانند یا بهتر بگویم می‌دانند و نمی‌خواهند عمق فاجعه را باور کنند. کاش در خلوت خود مرور کنند که کی و چرا به این مرحله هولناک از ناامنی رسیده‌ایم. کاش باور کنند وقتی تخم بیکاری و فقر و تبعیض کاشته ‌شود، دزدی و سرقت و زیاده‌خواهی و قمه‌کشی، درو می‌شود. ماجرا چه بود؟/۲

3.
برای جلسه پخش فیلم به پردیس ملت رفته بودم. حدود ساعت ۷ جلسه تمام شد و درخواست اسنپ دادم. فاصله راننده با من ۸ دقیقه بود. برای اینکه مسیرم به سمت شرق به غرب اتوبان نیایش بود و در برگشت تسریع شود به سمت مقابل اتوبان رفتم. به دلیل تجارب قبلی سرقت معمولا گوشی در دست نمی‌گیرم./۳

4.
هفت هشت دقیقه گذشت و خبری از راننده نشد. موبایل را در آوردم تا ببینم راننده کجای مسیر است. در همان چند ثانیه موتور پالس سفید رنگی که دو جوان سیاه‌پوش سوار آن بودند را دیدم که به آرامی سمتم می‌آیند. با احتیاط گوشی را در جیبم گذاشتم و حواس و نگاهم را به دو جوان دادم./۴

5.
متوجه شدند و به آرامی از کنارم گذشتند. فکر کردم به مردم ظن ناروا داشته‌ام و چه حس بدی است این حس. اما به خودم التیام ‌دادم که چاره نیست و داستانم، داستان مار گزیده‌‌هایی است که ناخودآگاه به همه مظنون‌اند. همیشه حواسم به اطراف است. سی ثانیه‌ای گذشت و از اسنپ خبری نشد./۵

6.
به یکباره از پشت درختان دیدم موتوری و ترک آن دوباره با آرامش به سمتم می‌آیند. چه باید می‌کردم؟ شاید دور زده بودند و می‌خواستند رد شوند. جهت احتیاط دو قدمی به وسط اتوبان نزدیک شدم. از اسنپ خبری نبود و حالا دیگر موتوری‌ها کنارم بودند. وقتی چشم در چشم شدند/۶

7.
با خودم گفتم هوا که روشن است و در دیدرس ماشین‌های عبوری‌ام. اصلا شاید کاری دارند. تلاش کردم به خودم مسلط شوم هنوز دوست داشتم این حجم از وقاحت و آرامش را باور نکنم. ترک‌سوار آرام و خونسرد از موتور پیاده شد. به اتوبان نگاه می‌کردم. ماشین‌ها به سرعت عبور می‌کردند. قمه‌ها را /۷

8.
از جیبشان درآوردند. نه، اشتباه نمی‌کردم. چه باید می‌کردم؟ دور تا دور از آدم خبری نبود. چنان با خونسردی و طمانینه جلو می‌آمدند که گویی به کلی پاکباخته‌اند. انگار آمده‌اند طلبشان را وصول کنند. گویی از هیچ چیز و هیچ‌کس و از پایان ماجرا واهمه‌ای نداشتند. خنده‌زنان رجز می‌خواندند/۸

9.
من به وسط اتوبان رسیده بودم ماشین‌ها با سرعت از کنارم رد می‌شدند و چاره‌ای جز داد و فریاد کردن نداشتم. هنوز هم نمی‌دانم ماشین‌ها حق داشتند بی‌تفاوت باشند یا نه! صدای آرام پسرک که قدم به قدم به من نزدیک می‌شد در گوشم هست. یک نگاهم به ماشین‌ها بود و نگاه دیگرم به او. اما آن‌ها /۹

10.
فقط و فقط با خنده من را نگاه می‌کردند و به جلو می‌آمدند. بی‌تعارف ترسیده بودم. از این حجم از جسارت، از این حجم تجربه، از این حجم بی‌تفاوتی به اطراف عمیقا ترسیده بودم. خیس عرق بودم و پاهایم خالی کرده بود. رجز می‌خواندند و می‌گفتند وایسا بابا. کجا می‌ری حالا؟/۱۰

11.
جایی نداری بری. نه راه پس داشتم نه پیش. حتی نمی‌توانستم تسلیم‌شان بشوم. از کجا معلوم با گرفتن کوله و موبایل بی‌خیال شوند. رفتن به سمت دیگر اتوبان هم فایده‌ای نداشت.وسط اتوبان بودند. تقلا و داد و فریاد و دیوانه‌بازی را به آخر رساندم. عربده می‌زدم اما انگار نه انگار/۱۱

12.
انقدر خونسرد بودند و از نتیجه کار مطمئن که حتی حمله هم نمی‌کردند. به یک متری من رسیدند. شروع کردم به دویدن به سمت ماشینی که از کردستان به نیایش پیچیده بود. دنبالم دوید و دوستش برگشت و موتور را روشن کرد. شیشه ماشینی پایین بود و سرعتش کمتر از ماشین‌های دیگر. کوله را پرت کردم/۱۲

13.
داخل ماشین. ماشین سرعتش را کم کرد. پریدم در را باز کردم و فریاد زدم دزد دزد. فقط برو. راننده گیج بود اما گویا فهمیده بود اوضاع طبیعی نیست. پسر فریاد می‌زد هرجا بری گیرت میارم. ضربه‌ای به ماشین زد و پرید ترک موتورشان که دنبالم کنند. صدای موتورشان به گوش می‌رسید که به ترافیک/۱۳

14.
چراغ ولیعصر رسیدیم. نفسم بالا نمی‌آمد. هر آن منتظر بودم شیشه را بشکنند و …

در این ساعت‌ها به این فکر می‌کنم که این همه آرامش از کجا می‌آمد؟ چرا انقدر جسور بودند؟ در روز روشن اقدام به خفت‌گیری و چاقوکشی می‌کنند؟ گویی می‌دانند که کسی مانع‌شان نمی‌شود؟ چرا در این چند ساعت روایت/۱۴
224 viewsK1, 02:47
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 21:57:51
مراسم جشن میلاد امام رضا (ع)
https://linktr.ee/IECMD
@IECMD
225 viewsM E, 18:57
باز کردن / نظر دهید